به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سبحان کیانی در ایبنا نوشت: موسسه مطالعات دین و اقتصاد به مناسبت صدمین سال انقراض قاجاریه نشستی با موضوع پیدا و پنهان برآمدن و فرو افتادن قاجاریه و دلالتهای آن برای امروز و فردای ایران را به صورت آنلاین پنجشنبه پانزدهم آبان ساعت ۱۴ در بستر اسکای روم برگزار کرد. سخنرانان این نشست فرشاد مومنی اقتصاددان و رسول رئیسجعفری پژوهشگر اقتصادی بودند.
سخنران نخست فرشاد مومنی ضمن خیرمقدم و احترام به شرکت کنندگان افزود: همانطور که میدانید این ایام متعلق است به صدمین سالگرد انقراض سلسله قاجار و برآمدن پهلوی، به نظر رسید که فرصت مغتنمی است که ما درباره این فراز و فرودها یک مروری داشته باشیم و دلالتهای آن را برای امروز و فردای ایران ردگیری کنیم.
سردارسپه و امضای زیرزمینی
با دعوت فرشاد مومنی، سخنران دوم رسول رئیس جعفری به ارائه بحث پرداخت و گفت: موضوع برمیگردد به صدمین سال سقوط یا انقراض قاجار که در ۹ آبان ۱۳۰۴ در مجلس دوره پنجم مادهواحده انقراض قاجار به رای گذاشته شد و رای آورد و مخالفینی بسیار داشت که حدود چهل نفر از نمایندگان مجلس اصلا حضور پیدا نکردند و مخالفین فقط چهار نفر در مجلس حاضر شدند و سخنرانی و بعد از نطق خود مجلس را ترک کردند. مخالفین تقیزاده، مصدق، مدرس و دولتآبادی بودند. مخالفت ایشان بیشتر در این رابطه بود که این مادهواحده در فضای خفقان و تهدید به مجلس میآید. چند روز قبل به بهانه سرکوب مخالفین قصد ترور محمدتقی بهار را داشتند که ناکام ماند. دولتآبادی در «حیات یحیی» ذکر میکند که دوستان را به منزل سردار سپه بردند و در زیرزمین ماده واحده روی میز بود و به افراد میگفتند امضا کنند و خیلیها با این ابزار امضا کردند. به طور مثال یکی از آن کسانی که نمیخواست امضا کند اسدی بود که توسط رضاشاه اعدام شد.

[وی] در ادامه گفت: دوست دارم قبل از اینکه وارد بحث بشوم این دیدگاه خودم را مطرح کنم و این دیدگاه این است که نظام سلطنتی استبدادی قاجار که ممکن است در ذهن خیلی از دوستان وقتی صحبت از قاجار میشود آن حکومت آقامحمدخان، فتحعلیشاه، محمدشاه و ناصرالدین شاه و امثالهم باشد آن نظام در مرداد ۱۲۸۵ یعنی در سالروز صدور فرمان مشروطیت سقوط کرده بود. از جنگهای ایران و روس تا انقلاب مشروطه آن نظام عوض شده بود و حکومت و نظام سیاسی بسته بود که مشروطه شده بود و در نظام مشروطه اهمیت نداشت پادشاه چه کسی است. عمده استدلال مخالفین مثل مصدق تاکید بر این نکته بود که پادشاه یک شخصیت تشریفاتی است. به نظر من آنچه که به آقامحمدخان و پادشاهان بعد از او مربوط میشد در انقلاب مشروطه عوض شد و شما یک پادشاه مشروطهای داشتید و یک نظام مشروطه داشتید و مردمی که از این نظام پاسداری میکردند و زمانی که پادشاه تمکین نکرد به قانون اساسی او را از سلطنت خلع و تبعید کردند. روحانی تراز اول کشور را وقتی پای اصول مشروطه نماند با حکم قانون و فتوای مراجع نجف اعدام کردند. بحث روی این نکته است که شاید یکی از چیزهایی که غیرضروری بود در اقدامات بعدی همین تغییر نظام حکمرانی بود. نظام استبدادی قاجار در دوران مشروطه سقوط کرده بود.
وی همچنین اضافه کرد: درباره قاجار به گونهای بحث میشود که گویی تمام بدبختیها و عقبماندگی به قاجار مربوط میشود. اگر بخواهیم یک داوری منصفانه از قاجارها داشته باشیم شاید بهتر باشد کمی به عقبتر برگردیم یعنی از سقوط ساسانیان تا روی کارآمدن صفویه. شما چیزی به عنوان دولت ملی ندارید و اصلا ملت_دولت ندارید. سقوط بغداد که بحث فروپاشی خلافت عباسیان است هرکس در ایران پادشاهی کرده به نوعی باید مشروعیتش را از خلافت اموی یا عباسی میگرفته است. از سقوط اصفهان که حدود ۱۱۰۱ هجری شمسی است تا سقوط کرمان که قریب به هفتاد و دو سال است، بیست و پنج پادشاه در ایران تاجگذاری میکنند. از سقوط اصفهان تا سقوط قاجاریه که نزدیک به ۲۰۳ سال است، سیوسه پادشاه تاجگذاری کردهاند. همزمان با این دوره ببینید که در دنیا چه خبر است که در شمال روسیه را دارید که در این بازه مشابه چهارده پادشاه هستند و روسیه در حال اوج گرفتن است و از آن باثباتتر انگلستان است که هشت پادشاه داشته است. این یعنی یک ثبات فوقالعاده. خیلیها معتقد بودند که با روی کار آمدن نادر بنیه تولیدی ما میتوانست احیا شود ولی با این ماشین جنگی که نادر به راه انداخته بود دو آسیب زد: نخست تمام زیرساختهای اقتصاد ایران از بین رفت و بعد تضعیف حکومتهای محلی هندوستان است و این باعث شد که هندوستان بهراحتی مستعمره انگلستان شود. این بخشی است که ما نقش ایران در استعمار هند را نادیده میگیریم. اینها همه فضای پیش از روی کار آمدن قاجاریه است. شما چیزی به عنوان حاکمیت ملی ندارید چون خوانین بخصوص چهار خان بزرگ همه ایران را عرصه تاخت و تاز خود قرار میدهند. تمام آن مناطقی که بعدها در جنگ ایران و روس از ایران جدا شد بعد از مرگ نادر از ایران جدا شده بود. بعدها دوران آقامحمدخان برخی از این مناطق به ایران برگشت. یک ایران آشفته بعد از صفویه در دوران آقامحمدخان دوباره یکپارچه میشود. بدشانسی قاجار آن است که روی کار آمدنشان مصادف شد با انقلاب صنعتی و شکاف تکنولوژیک.
وی در پایان گفت: از ویژگیهایی که برای امیرکبیر ذکر میکنند آن است که در دورهای که از روی کار آمدن این شاه تا شاه بعدی کشور درگیر جدالهای خونین میشد او بدون کمترین درگیری و خونریزی ولیعهد را بر سرکار آورد. قاجاریه اگر هم میخواست براساس نظام سنتی سلطنت کند این دو قدرت بزرگ فرصت هرگونه اصلاح را از آن میگرفت. آنها حتی بعد از انقلاب مشروطه ایران را بین خود برای کاستن از نزاع و درگیری تقسیم کردند.
رشد گسسته و تولید فنآورانه
فرشاد مومنی دیگر سخنران این نشست در ادامه اشاره داشت: راهحل نجات ایران قدرت تشخیص مسائل اصلی از حاشیه هاست. اگر ما شناخت عالمانه از اقتضائات زمان نداشته باشیم معمولا در معرض اراده و مطامع قدرتهای بزرگ قرار میگیریم. ایده موازنه منفی که توسط مدرس و مصدق هم صورتبندی مفهومی و نظری شد و هم تا حدودی جنبه عملی گرفت از دل شکست موازنه مثبت خارج شد و ایران هم اگر بخواهد موفق شود باید از همان سیاست موازنه عدمی را طی کند. قاجاریه نهتنها چیزی از پیشینیان خود کم نداشتند بلکه یک مسیر بسیار آرام رو به بهبود را طی میکردند اما سرعت طی کردن این مسیر هیچ تناسبی با عصر پساصنعتی ندارد. کل ماجرای تحولات بازتولیدکننده توسعه نیافتگی در ایران را میشود ذیل مفهوم رشد گسسته توضیح داد.

او ادامه داد: مراجعه به تاریخ برای ما همواره عبرتهای مهمی دارد و همیشه حکایت از این میکند که چه در دوره قاجار و چه در دوره پهلوی اینها به سمت دستکاری دادهها رفتند و عدم شفافیت را افزایش دادند قربانی بلافصلش خود حکومتها بودند. به نظر من این عدم شفافیتها در دورههای بعدی هم هست. هم به واسطه تجربههای گذشتهای که داریم و هم به واسطه اینکه در دوره جمهوری اسلامی این افتخار وجود دارد که بیشترین سرمایهگذاری برای تربیت متخصص بوده است. با مراجعه به تاریخ و فهم اینکه بدون استثنا در ۲۵۰ سال گذشته پسافتادگی بنیه تولید صنعتی در ایران ریشه اصلی مشروعیتسوزی برای حکومت و گسترش فقر برای ملت بوده باید این هوشمندی قبل از مرگ سهراب پدیدار بشود.
۲۵۹







نظر شما