۱ نفر
۱۲ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۵
از نماز هاشمی تا فتوای سیستانی

باور نمی کردم روزی برسد که کلام معترضانه ی «دیگر به نمازجمعه برنمیگردم» هاشمی را به بیانی مشابه از فتوای یک مرجع عالیقدر شیعه بشنونم، که «بهتر است دیگر -پشت سر ....- نماز نخوانید!».


البته در ابتدا واقعا باورش برایم سخت بود، مگر می شود کار بجایی برسد که فقیه اعلم ی به هر دلیلی، توصیه به نماز نخواندن کند؟. ولی متاسفانه رسید آنروز!. انگار همین دیروز بود که هاشمی درباره علت نرفتنش برای اقامه نمازجمعه -بعد از خطبه آخرش در سال ۸۸-، گفت: «دیگر برمی نمی گردم و نماز جمعه نمی خوانم» و جالب اینکه که آیت الله سیستانی بر همان کلام هاشمی، با فتوایی بی سابقه صحه گذاشت که «بهتر است- پشت سر....- دیگر نماز خوانده نشود؟!». واقعا در  کلام هاشمی و فتوای سیستانی چه شباهتی و چه مصلحتی در کار است؟ و در برابر این دو ندای مصلحانه چه باید کرد؟ . البته بررسی درباره جوانب مختلف فقه- سیاسی و اجتماعی  آنهم در کلام یک مجتهد سیاسی کم نظیر و فتوای یک مرجع عالیقدر، شأن بسیار بالاتری از یک یادداشت دارد ولی چون غالبا اندیشمندان و علمای بلاد ترجیح می دهند کمتر وارد این مقولات پرمخاطره و خلاف «فضای غالب» شوند تا تخریبی نشوند، نگارنده بقدر بضاعت اندک خویش به آن می پردازد تا لااقل در هزار توی سکوت و روزمرگی ها گم نشود. امیدوارم اندکی حوصله کنید و این روایت تبارشناسانه را بخوانید. 

۱- اول باید به کلام هاشمی بپردازم تا نسبت آن را با فتوای سیستانی برقرار کنم.  در جایگاه فقهی هاشمی کمتر تردیدی وجود نداشته و ندارد. هاشمی با آنکه خودش به هیچ عنوان به دنبال «مناصب و مدارج مرسوم حوزوی و علمایی» نبود، ولی بودند بسیاری که بر اجتهاد سیاسی و پویایی فقاهت او معترف بودند. مثلا آیت الله محمد هادی معرفت(ره)  در سال ۱۳۸۳ درباره کیفیت «تفسیر هاشمی» به شکلی بی سابقه با صراحت تمام، گفته بود: «....کاری که پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) درباره قرآن بر آن اصرار داشتند با تفسیر آیت الله هاشمی رفسنجانی عملی شد!». این نمونه را نوشتم تا مشخص شود هاشمی با چنین پشتوانه ای فقهی و سیاسی بود که قریب ۱۵ سال قبل تعبیر شگرف «دیگر نمازجمعه نمی خوانم» را بکار برد و به درخواستهای متعدد دوستان، علما، فرهیختگان، نخبگان و اقشار مختلف مردم برای بازگشتش به تریبون نمازجمعه، پاسخ منفی داد. پاسخی قاطع که غالبا استدلالش بدین مضمون بود که؛ «...هرگز دیگر به نماز جمعه بازنمی‌گردم و حرف من همان حرفهایی است که در نماز آخرم گفت!. پس اگر-دوباره- بیایم و نماز جمعه بخوانم، باید خیلی چیزها را بگویم -که- ممکن است وضعیت به هم بخورد. اگر هم «نگویم» که این نگفتن باعث ساقط شدن عدالتم خواهد شد!.». البته هاشمی قبلاً درباره جایگاه رفیع امام جمعه هم به صراحت گفته بود: «امام جمعه اگرچه «منصوب حکومت» است، ولی باید «مقبول مردم» هم باشد. یعنی حرفش را باید اکثریت مردم، قبول داشته باشند تا امام جمعه بتواند پلی میان مردم و نظام«برای ایجاد انسجام ملی» باشد وگرنه اگر نماز جمعه از خاصیت اصلی خود خارج شود، مشخص است که از حضور «مردم» هم خالی خواهد شد!» و البته در نهایت هم هشدار آخر هاشمی درباره حفظ شأن جایگاه نماز جمعه اینگونه بیان شد که: «نمازجمعه جایی است که باید حرف‌های درست و پخته‌ای بزنیم. همه دنیا نگاه می‌کنند. زیبنده نیست آدم اینطوری حرف‌هایی بزند و [نماز و جماعت و اسلام را} سَبک کند!». 

۲- اما فتوای آیت الله سیستانی چیست و چه شباهتی با کلام هاشمی دارد؟. به نظر می آید مهم ترین وجه فتوای آیت‌الله سیستانی بر همان ضرورت «مقبولیت مردمی» و رعایت حق الناس مورد اشاره هاشمی به عنوان تکلیف الهی یک امام جمعه یا جماعت، استوار است و به حکم الهی ، امام جماعتی که «حقوق دولتی» دریافت می‌کند ولی از «حقوق مردم» دفاع نمی کند را شایسته اقتدا نمی داند. درست شبیه اتفاقی که در همین چند وقت گذشته برای یکی از امامان جمعه تهران اتفاق داد و مشارکت مستقیم و یا نامستقیم وی در واگذاری یک زمین متعلق به حوزه علمیه به نزدیکانش، ضربه شدیدی به اعتبار  امام جمعه ها در سراسر کشور زد و یقینا می توان از آن به عنوان یکی از مصادیق بارز فتوای آیت الله سیستانی نام برد. جالب است که در کارنامه خطبه های این امام جمعه در نهایت معزول شده، کمترین ردی از دفاع از حق الناس، حقوق مردم و پدری کردن برای جامعه (به عنوان مطالبه رهبری)  و تلاش برای تحکیم انسجام ملی دیده نمی شود و به همین دلیل هم رکورد کم مشارکت ترین خطبه های نمازجمعه را به هم خود اختصاص داده است.
از این دست مثالها فراوان است و اگر روزی استانداران و مسئولان منطقه ای شجاعت این را بیابند و از مصادیق و درخواست‌های مشابه حرف بزنند، متوجه خواهید شد که تقاضای اخیر امام جمعه یک جزیره جنوبی کشور برای گرفتن پلاژ اختصاصی، شاید کم اهمیت ترین این نوع درخواست‌ها باشد!. 

۳- نتیجه این مقاله این است که بر خلاف تصور خیلی ها، نه آن کلام هاشمی و نه این فتوای آیت الله سیستانی، نه تنها نشان دهنده جدایی دین از سیاست نیست، بلکه در پی قوام و استحکام دینی در جوامع اسلامی است. اینکه فتوای آیت الله سیستانی در حالی که خطاب اصلی آن به ایرانیان نبوده، ولی مخاطب میلیونی در جمهوری اسلامی پیدا می کند، باید به عنوان یک فتوای مصلحانه به تحقق آن مقید شد و برای اصلاح آن چاره جویی کرد. درست شبیه کلام مصلحانه هاشمی که اگر می گفت «امام جمعه باید مقبول مردم باشد» و نباید «به عنوان منصوب حکومت، حرفهای سبک بزند»، به دنبال حفظ مرجعیت و نفوذ کلام امامان جماعت و جمعه ها در میان اقشار مختلف مردم بود نه بازگشت خودش به نماز جمعه!.

 البته اگر در سالهای اخیر کثرت نمازگزاران نمازهای جماعت و جمعه رو به تزاید باشد و مساجد چند هزار نفره و مصلی های چند صد هزار نفره جمعه ها هم برقرار باشند که اصلا ادامه این بحث منتفی است ولی اگر اینگونه نباشد. شاید وقتی آن رسیده باشد که به صحت کلام دیروز هاشمی و حجت فتوای امروزی آیت الله سیستانی در کنار «تکلیف شرعی» مکرر رهبری برای «پدری کردن» امام جماعت و جمعه ها در کشور، به عنوان مطالبه ای فراگیر، فقهی، ملی و تاریخی برای بازگشت به اصل خویش در امام جماعتها و جمعه ها نگاه کرد و برای آن یک برنامه ریزی جدی و الزام آور کرد. اتفاقی که اگر بیفتد شاید دوباره عطر ماندگار امثال آخوند کلباسی یزدی دوباره در مشام ما ایرانیان بپیچد و از رونق و اصالت زیارتگاه کم نام و نشانش در محله جوی هرهر ، خیابان مهدی ، روبروی پارک وحشی بافقی یزدی بیاموزیم که آنچه درنهایت برای روحانیت باقی می ماند، «روحانیت ماندن» است و بس!. والسلام.

* فعال رسانه ای دبیر سابق پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی 

کد مطلب 2142047

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 3 =

آخرین اخبار