به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ایبنا، سرمقاله فصلنامه شماره ۱۷۶ اطلاعات حکمت و معرفت ویژه پاییز ۱۴۰۴ که توسط محمدحسین یعقوبیان پژوهشگر فلسفه و استادیار دانشگاه شهید مطهری نوشته شده، در سرویس دین و اندیشه منتشر کرد. متن این سرمقاله از نظرتان میگذرد:
****
تیتراژ آغازین سینما از دهه ۱۸۹۰ [۱]، ظهور پدیدهای پیچیده از صنعت و هنر را به نمایش میگذاشت که در بُعد فنّی روز به روز بر پیچیدگی تکنولوژیک آن افزوده شده است. به لحاظ هنری نیز مجموعهای از هنرها را در دل خود داشته و زمانی که به محصول نهایی در گیشه میرسد، تبدیل به یک کالا میشود. از اینروست که برخی معتقدند سینما هنر محض نیست و در عین حال از پیچیدهترین هنرهاست. [۲] بدینسان این پدیده مرکب، آنچنانکه فیلم به عنوان Movie یا ریشه یونانیاش Kinetikus از حرکتکردن و تصاویر متحرک میآید، [۳] امری سیال و متحرک از پیشاتولید تا فرایند تولید و پس از آن است که طبعاً ارزیابی آن، نماهای متعدّدی را به وجود میآورد.
هنر اما هم به خودآگاه و هم ناخودآگاه هنرمند مرتبط است [۴] که در خودآگاهش، هم ذوق و احساس هنرمند دخیل است و هم بُعدی عقلانی و معرفتی دارد؛ چنانکه ارسطو خِرد را راهبر هنر میدانست [۵] و فارابی بعدی عقلانی برای آن قائل بود [۶] و هگل علاوه بر الهام و بعد عاطفی به کارکرد ذهنی هنرمند اشاره کرده است. [۷] از این رو، فیلم به مثابه هنر نیز، بُعدی عقلانی و معرفتی از پیدایش ایده و نگارش فیلمنامه تا فرم نهایی دارد و حاوی معانی مختلف صریح، ضمنی و جامع است. [۸]
لذا ادراک جهان آن نیز چنانکه مانستربرگ در روانشناسی فیلم اشاره میکند نیازمند توجّه ارادی و تمرکز ذهنی و البته همراه با توجّه غیرارادی مخاطب در تحریک و کنترل عواطف و احساسات است. [۹] این توجّه ارادی نیازمند عقلانیتی است که تراکم و غلظت آن میتواند پای فیلسوف و هرمنوتیک فیلم را نیز به سینما باز کند. اما به راستی یک فیلسوف چرا به سینما میرود؟
آنان که با حضور او در سالن سینما مشکلی ندارند، اشاره دارند که در وهله نخست، فیلسوف به مثابه یک تماشاگر صرف، ممکن است به خاطر لذت و سرگرمی از دیدن فیلم و شاید حتی رهایی از فشار تفکر فلسفی به سینما برود. اما از آن حیث که فیلسوف بما هو فیلسوف است، توجه به ماهیت سینما و فیلم و تجربه ادراکی تماشاگران در غار افلاطونگونه سینما، مفاهیم فلسفی که برخی از فیلمها ارائه میدهند و احیاناً به کار آموزش به دانشجویان هم میآید، فیلمهایی که درباره یک فیلسوف یا با محوریت یک ایده فلسفی به شکل جدی باشند و توجه به فیلم به مثابه فلسفه، [۱۰] دلایلی است که پای فیلسوف را دوباره به درون غار تاریک میگشاید و بر فیلم زوم میکند تا با لنزهای مختلف تحلیلی یا قارهای به تبیین و تحلیل آن بنشیند.
در حقیقت، فیلم به مثابه فلسفه، یکی از مدیوم های مهم امروزی برای فلسفه است. اما نه آنگونه که تفسیرهایی از بیرون بر فیلم تحمیل شود یا به شکل ارائه محتوای نظری توسط فیلم باشد که در رسانههای مکتوب نیز امکانپذیر است بلکه تفکر سینمائی، نوع خاصی از فکرکردن است [۱۱] و فیلم به نحو ویژه خود میفلسفد و زبان خاص خود را دارد.
اما حضور فیلسوف تنها در مقابل پرده نقرهای نیست بلکه گاه در جلوی دوربین به عنوان یک بازیگر یا شخصیت در یک اثر مستند یا داستانی و گاه در پشت دوربین و ساخت فیلم به مثابه کنشگر نیز قابل مشاهده است که به سینمای فلسفی میانجامد. بزرگانی از سینماگران چون برگمان، تارکوفسکی، کوبریک، هیچکاک و غیره معمولاً به عنوان مصادیق این نوع از سینما ذکر میشوند؛ اگرچه مختصّات این سینما و مخاطبین آن همچنان محل بحث و چند و چون است.
ویژهنامه «سینما و فلسفه در ایران» کوشیده است تا ابعاد مختلف پیوند سینما و فلسفه در فلسفه سینما / فیلم، سینمای فلسفی و فیلموسوفی که البته مرزکشی دقیق بین آنها محل نقد واقع شده [۱۲] را در دامنه ایران و با یک تدوین موازی دنبال کند. به نظر میرسد سنّ سینمای ایران و تجارب زیستهاش به آن حدّ از بلوغ رسیده باشد که اینک در کنار مباحث مختلفی از امور اقتصادی، فرهنگی و مشکلات عدیده در تولید و نمایش و وضعیت هنرمندان، فیلمنامه و… به خودشناسی فلسفی نیز بپردازد.
چه اینکه علاوه بر نقش فلسفه در تولید، فهم و نقد فیلم ها، خودآگاهی به کلیت سینمای ایران از این طریق ممکن است تا بفهمد که از کجا آمده و اکنون کجاست و به چه چیز، چگونه میاندیشد؟ تا بداند به کجا میخواهد برود؟ چه دارد یا ندارد و چرا؟ همچنین، پرسش هایی از چیستی و هستی سینما که باید با نظر به داشتههای فرهنگی-اجتماعی ما بازپرسیده شوند که از منظر ما سینما چیست و چه نسبتی با ما داشته یا دارد و آیا در این نسبت و پیوند، با بدنه و ساقه درخت معرفتی-فرهنگی ما جوانه زده و محصول خاص خود را به بار آورده است؟ چه اینکه نسبتسنجی این پدیده مدرن در نسبت با سنت ما، جهان به مثابه تصویر در تفکر عقلی ما با جهان تصویر در سینما و تفکر مفهومی و نمودی با تفکر تصویری و نمادی فیلم، تاملات جدّی میطلبد.
در این راستا، رابطه سینماگران و فیلسوفان ما نیز قابل تامّل است که جریانات فلسفی ما چه مقدار و چگونه به سینمای ما پرداخته یا از آن بازماندهاند و در مقابل، سینماگران ما نیز چه میزان به این تراث فکری یا حاملان آن، مراجعه و نظر داشته و بهره هنری برده باشند. چه اینکه در دهههای گذشته در مواردی که اصحاب سینما به اندیشمندانی -که لزوماً همه فلسفی یا فیلسوف به معنای خاص آن هم نبودهاند- مانند آیت الله طالقانی، دکتر علی شریعتی، دکتر احمد فردید، استاد علی صفایی حائری و… نزدیک شده یا تماس های فکری داشتهاند یا اطلاعات و مطالعات فلسفی مانند داریوش مهرجوئی داشته، آثار این ارتباط، خود را در کیفیت و عمقبخشی به محصولات هنری آن ها نشان داده است.
اما در ادامه این ارتباط و اتصال، تداوم و استحکام کامل خود را پیدا نکرده و حتی در این ویژهنامه نیز که ما تلاش داشتیم این مسئله را از زبان اهالی سینما نیز آسیبشناسی کنیم، علیرغم عنایت و همراهی برخی از دوستان این حوزه، دوستان عزیز دیگری، با بیمهری و سردی از آن عبور کردند که البته دلایل متعددّی میتواند داشته باشد که به برخی از آن ها در گفت وگوها و مقالات مجموعه اشاره شده است. علیرغم این فراز و نشیبها و چند و چونها، نمایی از سینمای فلسفی در ایران را در آثار کسانی چون ابراهیم گلستان، عباس کیارستمی، سهراب شهیدثالث، داریوش مهرجوئی، کریم واروژ مسیحی، محمدرضا اصلانی، احمدرضا معتمدی، اصغر فرهادی و… میتوان دید که در این مجموعه به بخشهائی از ابعاد آثارشان اشاره شده است.
از این رو، در بخش گفت وگوها تلاش شده است تا فلسفه اسلامی به مثابه فلسفه کلاسیک ما در نسبت با فیلم و سینما با استاد گرامی خانم دکتر نادیا مفتونی و همچنین، تحقیقات فلسفی غرب در درک بینارشتهای در فهم و نقد فیلم با دوست عزیز دکتر رامتین شهبازی، مورد واکاوی قرار گیرد. مضاف بر این ها، تلاش شده تا سهم سینمای فلسفی اعم از داستانی و مستند از دیده دور نماند؛ به ویژه سینمای مستند فلسفی که کمتر مورد توجه قرار گرفته، با نظر به تجارب دوست گرامی آقای مسعود طاهری، از نمای نزدیکتری بازبینی شده است.
در ادامه کوشش شده است تا در بخش مقالات، یک جریانشناسی اجمالی از رویکردهای مختلف مطالعات فلسفی به سینما در ایران ارائه شود تا ضمن توجّه به تنوّع نگرشی آنها، راه رفته و گامهای پیش روی، شفافیت بیشتری بیابد. همچنین، تلاشهای فلسفی در درک بینارشتهای سینما و فهم فلسفی سینمای ایران توسط اقای دکتر محمد هاشمی عزیز و پدیدارشناسی در سینمای ایران به وسیله دوست گرامی آقای دکتر مهدی ناظمی ارائه شده است.
علاوه بر اینها، جهت معرفی بیشتر جریان نوین مشاوره فلسفی که به فلسفه گرم و انضمامی برای زیستن می پردازد که تفصیل آن در شماره ۱۷۱ همین مجله اطلاعات حکمت و معرفت آمده است، مقالهای با عنوان «سینما به مثابه درمان در مشاوره فلسفی» نیز آمده که به همت دوست گرامی آقای دکتر حسین محمودی، کوشیده است تا زوایای کاربردی و یاورانه فیلمها در جعبه ابزار یک مشاورِ فلسفی را به تصویر بکشد. چه اینکه فیلمها یا نمایشنامههای فلسفی و اجرای آنها در مکانهای عمومی، مانند گفتگوهای سقراط در کف خیابان و آگورا، علاوه بر اینکه توسعه و تزریق فلسفه به بدنه جامعه را امکان پذیر میسازد، [۱۳] جنبه عملی و درمانی فلسفه به عنوان هنر زیستن را نیز نشان میدهد. [۱۴]
در پایان نیز مقالهای با لحاظ رویکرد تطبیقی در مطالعات نظری سینما ارائه شده است. این مقاله که از معدود آثار این حوزه است تنها به عنوان درآمدی بر طرح مسئله و رویکردی است که میکوشد رهگشای پیوند فلسفه تطبیقی با فلسفه فیلم باشد. به امید آنکه رهیافت نوینی در مطالعات سینمای ایران در مقایسه با سینمای جهان را ارائه نماید و از رویکردهای معمول خودمرکزپندارانه یا دیگرگرایانه نسبت به سینمای غرب، پرهیز نماید.
در این راستا با رویکرد لوکال (بومی-جهانی) و نه صرفاً بومی یا جشنوارهای، به تامّل بر سینمای ایران در مقایسه با سینمای جهان بیاندیشد و مولفههای نظری خود را واکاوی نماید که پرسش اصلی فلسفه سینما در کشور ما و وضعیتسنجی آن در مقام هست و نیست را واکاوی نماید. امید است که این مجموعه، گامی هر چند کوچک برداشته و پیوند فیلم و فلسفه در کشور ما استحکام و عمق بیشتری بیابد تا هم منجر به گسترش بیش از پیش فلسفه سینما در ایران شود و هم سینمای ما به طور کلی از فلسفه و فیلسوفان بهره بیشتری برده و سینمای فلسفی فروغ فزونتری بیابد.
منابع:
آوینی، مرتضی (۱۳۷۸)، آینه جادو، تهران: ساقی.
ابوت، متی و(۱۴۰۲)، عباس کیارستمی و فیلم-فلسفه، ترجمه صالح نجفی، تهران: نشر لگا.
احمدی، بابک (۱۳۸۴)، حقیقت و زیبائی؛ درسهای فلسفه هنر، تهران: نشر مرکز.
بوردول و تامسون، دیوید و کریستین (۱۳۸۶)، تاریخ سینما، ترجمه روبرت صافاریان، تهران: مرکز.
فیلیپس، ویلیام (۱۳۹۷)، مبانی سینما، ترجمه رحیم قاسمیان، ج ۳، تهران: ساقی.
کلمن، فلیسیتی (۱۳۹۹)، فیلسوفان سینما، ترجمه مهرداد پارسا، تهران: شوند.
مفتونی، نادیا (۱۳۹۳)، فارابی و مفهوم سازی هنر دینی، تهران: سوره مهر.
نجفی، صالح (۱۴۰۲)، فیلم به مثابه فلسفه، تهران: لگا.
Read and Goodenough,Rupert and Jerry (۲۰۰۵) Film as Philosophy Essays in Cinema After Wittgenstein and Cavell, New York: PALGRAVE MACMILLAN.
Spence, Edward ۲۰۲۱. Philosophy Plays: A Neo-Socratic Way of Performing Public Philosophy, Eidos,volume ۵ no. ۲,pp۳۵-۵۷.
پی نوشت:
* استادیار دانشگاه شهید مطهری
[۱] بوردول و تامسون (۱۴۰۱)، تاریخ سینما، ص ۲۶.
[۲] آوینی، مرتضی (۱۳۷۸)، آینه جادو، ج ۳، ص ۹۸و۹۹.
[۳] نجفی، صالح (۱۴۰۲)، فیلم به مثابه فلسفه، ص ۱۳.
[۴] احمدی، بابک (۱۳۸۴)، حقیقت و زیبائی، ص ۳۴۶.
[۵] همان، ص ۶۶.
[۶] مفتونی، نادیا (۱۳۹۳)، فارابی و مفهوم سازی هنر دینی، ص ۹۷.
[۷] احمدی، بابک (۱۳۸۴)، حقیقت و زیبائی، ص ۱۰۱.
[۸] فیلیپس، ویلیام (۱۳۹۷)، مبانی سینما، ج ۳، ص ۱۱۲.
[۹] کلمن، فلیسیتی (۱۳۹۹)، فلیسوفان سینما، ص ۱۵.
[۱۰]Read and Goodenough,۲۰۰۵ , Film as Philosophy Essays in Cinema After Wittgenstein and Cavell,p۱-۳.
[۱۱] ابوت،متیو(۱۴۰۲)،عباس کیارستمی و فیلم-فلسفه،ص۲۲.
[۱۲] ناظمی، مهدی (۱۴۰۰)، حکمت سینما، ص ۳۳.
[۱۳] Spence, Edward ۲۰۲۱. Philosophy Plays: A Neo-Socratic Way of Performing Public Philosophy,p۴۲.
[۱۴] Ibid,p۴۵.







نظر شما