او معتقد بود نفت برای ونزوئلا بیش از آنکه یک نعمت باشد، یک مصیبت است؛ جایی که وجودش باعث شده تا آمریکا و غربیها برای به دست آوردنش، ونزوئلا را با کودتا و شورشهای داخلی به هم بریزند تا این کشور، یک روز خوش هم به خود نبیند.
پر بیراه هم نگفته است؛ نگاهی به رفتوآمدهای سیاسی ونزوئلا طی یک قرن اخیر بهخوبی نشان میدهد نفت چه نقش مهمی داشته است و آمریکا هم نقشی پررنگتر.
هرگاه این کشور به درآمدهای سرشاری رسیده، اقتصاد این کشور به فروپاشی رسیده و هرگاه پای خود را بر گلوی منافع غرب قرار داده، با کودتا مواجه شده است. این یک گزاره ساده و دقیق از چهره حکومتها در ونزوئلاست و شاید هم پرز، به همین دلیل نفت را یک «نفرین شده» میداند.
آمریکا طی یک قرن اخیر، حداقل ۷ کودتا در ونزوئلا به پا کرده که همگی به دلیل نفت بوده است؛ مهمترینش به اوایل قرن بیست و یکم برمیگردد. سالهایی که سرهنگ هوگو چاوز، قدرت را به دست گرفت. چاوز پس از پیروزی در انتخابات اعلام کرد شرکت نفت ونزوئلا، دولتی در دولت تشکیل داده و باید اصلاحش کرد. چاوز در نخستین تصمیم خود، گیوستی مدیرعامل شرکت نفتش را برکنار کرد. فردی که کاملاً سیاستهای آمریکا را در صنعت نفت ونزوئلا پیاده میکرد.
رئیسجمهور جدید، بهسرعت به سهمیههای اوپک بازگشت تا همه چیز عوض شود؛ ترس آمریکا از این بود که چاوز ایده سیمون بولیوار برای متحد کردن کشورهای آمریکای لاتین علیه ایالات متحده را در سر میپروراند.
به همین دلیل بود که پیتر پیس، مسئول فرماندهی جنوب در بیست و هفتم مارس ۲۰۰۱ در سخنرانیاش در کنگره گفت خطر چاوز را برای جریان نفت باید جدی گرفت؛ جدیتر از خاورمیانه. پت رابرتسون مبلغ اوانجلیست و از نزدیکان جرج دبلیو بوش، از دولتهای آمریکای لاتین خواست تا چاوز را حذف کنند.
چند ماه بعد، یک کودتای مهم شکل گرفت؛ جایی که مدیران نفتی نزدیک به واشنگتن تصمیم گرفتند نفتیهای کشورشان را وارد یک اعتصاب کنند که موفق نیز بودند.
کاراکاس با یک بحران مواجه شد کارلوس آندرس پرز، رئیسجمهور اسبق ونزوئلا که در آمریکا زندگی میکرد، طی فراخوانی از مردم ونزوئلا خواست تا چاوز را به قتل برسانند. درگیری و اغتشاش سراسر کاراکاس را گرفته بود؛ مخالفان و موافقان چاوز با یکدیگر جنگ خیابانی به راه انداخته بودند تا اینکه در ۱۲ آوریل، یعنی ۵ روز پس از برکناری مدیران نفتی، چاوز توسط کودتاچیان به محل نامشخصی برده و اعلام شد او استعفا داده است.
پترو کارمونا که نقشه کودتا را با هماهنگی آمریکا ترسیم کرده بود، توسط کودتاچیان به ریاستجمهوری برگزیده شد؛ او اعلام کرد مجلس منحل و قانون بهره مالکانه ۳۰ درصد لغو میشود. دولت موقت اعلام کرد این اختیار را دارد که از اوپک خارجشده و یا به سهمیههای اوپک پایبند نباشد و محدودیتهای سرمایهگذاری خارجی را بردارد.
عمر حکومت کامورنا اما یک روز بیشتر طول نکشید باوجوداینکه ایالات متحده آن را به رسمیت شناخته بود؛ چتربازان و هزاران نفر از مردم فقیر کاراکاس، رئیسجمهور جدید را در کاخش محبوس کردند و خواستار آزادسازی چاوز شدند. با شکست کودتا، چاوز متوجه عمق تأثیرگذاری نفت در سیاستهای ایالات متحده شد و فوراً به الی رودریگز که دبیرکل اوپک شده بود دستور داد به کاراکاس برگردد و مدیریت شرکت نفت ونزوئلا را بر عهده بگیرد، شرکتی که طراح کودتا علیه او بود.
همزمان با این اتفاقات، وزارت امور خارجه آمریکا از جرج بوش میخواست تا سطح مداخلات را در ونزوئلا افزایش دهد؛ اما بوش و دیک چنی، درگیر تعیین تکلیف نفت عراق و تبعات حملات ۱۱ سپتامبر بودند.
چاوز در قدرت ماند تا روزی که از دنیا رفت و قدرت به نیکولاس مادورو رسید؛ مادورو به سیاستهای چاوز پایبند ماند؛ اما آمریکاییها یکی دو باری برای کودتا تلاش کردند که به شکست انجامید.
اوباما با چند تحریم، مادورو را کنترل کرد تا اینکه نوبت به ترامپ رسید؛ او در دوره اول ریاستجمهوری خود به سمت خوان کارلوس گاریدو – رهبر مخالفان مادورو – رفت و حتی او را به سنا دعوت کرد تا همه را برای تغییرات بزرگ در ونزوئلا آماده کند.
ترامپ هم شکست خورد تا این بار، و در نوبت دوم ریاستجمهوریاش محاصره دریایی ونزوئلا و حمله نظامی را انتخاب کند و باکی هم از اجرایش نداشته باشد؛ حتی باوجوداینکه مقامات دولتش بهصراحت گفتهاند نفت ونزوئلا برای ماست!
مادورو شاید برود، شاید نفت ونزوئلا دوباره به دست آمریکا بیفتد؛ ولی این چرخه، تکراریترین اتفاق سپهر سیاسی ونزوئلایی است که نفت، برایش خوشیمن نبوده است.
*کارشناس انرژی
1717






نظر شما