زیستن در حقیقت / قدرت قلم در برابر ارتش سرخ: واتسلاو هاول و استراتژی «زیستن در حقیقت» /   چگونه یک نمایشنامه‌نویس، چرخه معیوب سکوت در بلوک شرق را شکست

زیستن در حقیقت» هاول، درباره توانایی افرادی است که خودشان را به عنوان افراد مستقل بدون قدرت به حساب می‌آورند....زیستن در حقیقت، انسانیت را به شهروندان باز می‌گرداند و مسوولیت را به عهده آنها واگذار می‌کند که همان ارج‌نهادن به باور مبارزه بدون خشونت برای رساندن راه‌ها به هدف است. او همواره این اعتقاد راسخ خود را تکرار می‌کرد که قدرتی که از زیستن در حقیقت به دست می‌آید، قدرتی است که می‌تواند ساختارهای سرکوبگر را سرنگون کند و پایه‌های دیکتاتوری را متزلزل نماید. هر فردی از چنین قدرتی در درون خود بهره‌مند است.

 گروه اندیشه: مطلب زیر ترجمه بیتا عظیمی نژادان از زندگی و مبارزات واتسلاو هاول (۱۹۳۶-۲۰۱۱)، نمایشنامه‌نویس و رئیس‌جمهور چکسلواکی و سپس جمهوری چک نوشته مری الیزابت کینگ، در صفحه اندیشه روزنامه اعتماد است. متن بر نقش قدرت قلم و مفهوم "زیستن در حقیقت" به عنوان یک استراتژی موفق در برابر رژیم کمونیستی متمرکز است. مری الیزابت کینگ در مقاله خود ابتدا به شرح زندگی و مبارزات واتسلاو هاول در دوران استبداد کمونیستی چکسلواکی می‌پردازد؛ رژیمی که با فساد گسترده، بوروکراسی فلج‌کننده، سرکوب سیاسی و نقض مداوم حقوق بشر همراه بود. هاول که به دلیل پیشینه "بورژوایی" خانواده‌اش از تحصیلات مرسوم محروم شده بود، از طریق هنر (تئاتر) و قلم، به مقاومت علیه نظام روی آورد. از نظر نویسنده مهم‌ترین مفاهیم محوری که هاول مطرح کرده و بر اساس آن، زیسته است، از جمله مفهوم زیستن در حقیقت است. این مفهوم استراتژی محوری هاول بود. او استدلال می‌کرد که رژیم استبدادی تنها زمانی دوام می‌آورد که مردم با سکوت، سازش و دروغ‌های روزمره، آن را "عادی‌سازی" کنند. زیستن در حقیقت، شکستن این چرخه و بازپس‌گیری انسانیت و مسئولیت اخلاقی فردی است. نقش ارتباطات زیر زمینی دیگر تجربه هاول است. هاول با درک ارزش ارتباطات، به شدت بر انتشار آثار ممنوعه و بیانیه‌های سیاسی-فلسفی خود اصرار داشت تا از این طریق پروتکل‌های سکوت را بشکند. هاول همچنین الهام‌بخش سیاست مقاومت بدون خشونت بود. فعالیت‌های هاول، به ویژه در دوره‌های زندان طولانی‌مدت، الهام‌بخش جنبش‌های دموکراسی‌خواه در سراسر اروپای شرقی شد. او نماد بارزی از قدرت مقاومت مدنی و اندیشه بود ("لَنونیست است نه لِنینیست"). از نظر الیزابت کینگ، تلاش‌های هاول و دیگر روشنفکران، جامعه مدنی را به تدریج گسترش داد تا سرانجام در نوامبر ۱۹۸۹، طی "ده روز" اعتراضات مسالمت‌آمیز، رژیم کمونیستی سرنگون و هاول به ریاست جمهوری برگزیده شد. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد.

****

واسلاو هاول و شباهتش با شخصیت«بیگانه»/علت دلگرفتگی روزهای تعطیل
سلولی که هاول در آن رشد کرد

واتسلاو هاول بهترین نمونه قدرت قلم است. نمایشنامه‌نویس و بازیگر که در سال ۱۹۳۶ درست دو سال قبل از اشغال چکسلواکی توسط نازی‌ها، در پراگ به دنیا آمد. تلاش استالینیستی برای تخریب مخالفان داخلی رژیم کمونیست چکسلواکیایی و سیاست‌های اقتصادی رو به وخامت آن رژیم اعدام صدها نفر و زندانی‌شدن هزاران نفر را در پی داشت. میلیون‌ها نفر در رنج و سختی به سر می‌بردند، بروکراسی به شکل گسترده‌ای همه ابعاد زندگی را در برگرفته بود و کمبودهای پی در پی در همه‌چیز بدین معنا بود که مردم تنها از راه رشوه‌خواری و دورزدن قوانین می‌توانستند تحت لوای آن رژیم دوام بیاورند. کسانی که با فساد جاافتاده و روزمره آن رژیم کنارآمدند -که بخش بزرگی از مدیران و متخصصان را در بر می‌گرفت- درنهایت خود را در دام باج‌گیری‌ها و دروغ‌ها یافتند.

لیست سیاه

دارایی خانواده هاول توسط رژیم مصادره شد و او به دلیل داشتن پیشینه‌ای بورژوایی از تحصیل محروم شد. با این حال، به هر ترتیبی که بود او توانست به تحصیلات دانشگاهی دست یابد. در سال ۱۹۵۰ او در گروه تئاتر پراگ به عنوان عامل اجرایی، سر صحنه مشغول به کار شد و با ایوان ویسکوسیل نوشتن نمایشنامه را آغاز کرد. از اواخر ۱۹۶۰ هاول یکی از اعضای ثابت کمپانی گروه تئاتر بلوستراد بود. هاول یکی از اولین چکسلواکیایی‌هایی بود که آشکارا سازگاری با تمامیت‌خواهی -که پس از سال ۱۹۴۸ حکمفرما شده بود- را نقد و رد می‌کرد و از آغاز سال ۱۹۷۷ به تناوب در درون و بیرون زندان گذراند.

در ۹ اوت ۱۹۶۹، هاول در نامه خصوصی که به الکساندر دوبچک (Alexander Dubček) دبیرکل حزب کمونیست چکسلواکی نوشت، از او خواست که مخالفت خود را نسبت به برقراری دوباره قوانین بی‌رحمانه تک‌حزبی اعلام کند. این قوانین پس از حمله اتحاد جماهیر شوروی با ۷۵ هزار سرباز پیمان ورشو، در پاسخ به اصلاحات صورت گرفته توسط دوبچک در طی سال ۱۹۶۸ (که بعدها بهار پراگ نام گرفت) وضع شدند؛ در سال ۱۹۶۹، حکومت نوشته‌های هاول را در لیست سیاه قرار داد و خود او را متهم به براندازی رژیم کرد.

در زمان استالین، خانه خانوادگی هاول که در مزرعه‌ای در شمال بوهمیا (Bohemia) قرار داشت، همان خانه‌ای که هاول در آنجا درگذشت، محلی بود برای گردهمایی نویسندگان. نویسندگان و شخصیت‌های سرشناس تئاتر پس از دوره‌ای که از هم دورافتاده بودند و تمام مقاله‌ها، رمان‌ها و نمایشنامه‌های‌شان توسط صاحبان قدرت نابود شده بود، آنجا را مکانی امن و آرام برای گردهم‌آمدن می‌پنداشتند.بیش از یک قرن، کسانی که با نام مارکسیسم حکم می‌راندند ادعای این را داشتند که آن ها، مخالفان راستین استبداد و بی‌عدالتی هستند. 

واسلاو هاول و شباهتش با شخصیت«بیگانه»/علت دلگرفتگی روزهای تعطیل
واسلاو هاول در نامه‌های خود به همسرش که در زندان نوشته شده‌اند، خود را شبیه به شخصیت اصلی
رمان «بیگانه» نوشته آلبر کامو می‌داند که مانند او از مطابقت با نظم قراردادی امتناع می‌کند.

علیه عادی‌سازی

زمانی که هاول و همکارانش با استراتژی‌ای که هاول آن را «زیستن در حقیقت» می‌نامید سعی می‌کردند با به چالش کشیدن ادعاهای کمونیست‌ها، خودنمایی واهی آن ها را آشکار سازند، احتمال آن می‌رفت که در چند سال آینده کمونیست‌ها توانایی‌شان را در جلب پیروی و اطاعت مردم از دست بدهند. به زودی، فعالان روشنفکر با فرسایش تدریجی مشروعیت و اقتدار، حزب-دولت را زیر سوال بردند و نیز جزو جریان‌هایی بودند که حزب کمونیست را وادار کردند تا دست از تلاش برای ادامه سیطره‌اش بردارد. در طول دهه ۱۹۷۰، بیانیه‌ها و اعلامیه‌های شبانه در همه کیوسک‌ها و دکه‌ها چسبانده می‌شد. 

شهروندان از روی آن ها کپی برمی‌داشتند یا آن ها را حفظ می‌کردند تا به سایر نقاط کشور برسانند. در آوریل ۱۹۷۵، هاول به شکل عمومی از دولت نسبت به عدم تعهدش به اصولی که در توافق هلسینکی پذیرفته بود و سند نهایی آن را در اول اوت همان سال امضا کرده بود، انتقاد کرد. در نامه‌ای سرگشاده به گوستاو هوساک (GustávHusák) دبیرکل حزب کمونیست چکسلواکی، به بحران ارزشی و اصولی عمیقی که حزب را فرا گرفته بود، انتقاد کرد و به سیاست «عادی‌سازی» - واژه رمزی برای اعمال دوباره کنترل‌های سفت و سخت پس از سرکوب بهارپراگ– اعتراض کرد.

هاول دقیقا کاری کرد که حزب-دولت از آن بیزار بود؛ او پروتکل‌های سکوت را شکست. او همزمان که این نامه را با پست معمولی به دبیرکل حزب فرستاد، آن را به آژانس‌های بین‌المللی خبری نیز ارسال کرد. در این نامه که اولین نوشته نظام‌مند فلسفی هاول به شمار می‌آید، او بر ترس و زوال اخلاقی تأکید فراوانی داشت. زمانی که محتوای نامه به‌طور گسترده پخش شد، موج اعتراض‌های پس از سرکوب به اوج خود رسید. در سال ۱۹۷۶ گروه‌های نافرمانی مدنی به سرعت شکل گرفت.

فتوکپی ممنوع

یک چهره بسیار فعال بین بازیگران، نمایش‌نامه‌نویس‌ها و دست‌اندرکاران فنی و کارمندان گروه‌های محبوب تئاتر که با دانشگاهیان نیز در ارتباط بود انتشارات نیمه پنهانی با نام انتشارات قفل (EdicePetlice) تأسیس کرد که کتاب‌هایی با تایپ‌دستی در حوزه ادبیات، فلسفه و داستان منتشر می‌کرد.

داشتن ماشین‌های فتوکپی ممنوع بود ولی ماشین‌های تحریر ممنوعیتی نداشتند. انتشارات قفل تا سال ۱۹۸۷ بیش از چهارصد جلد کتاب با تایپ‌دستی آماده کرده بود. هاول حزب- دولت را «نه به دلیل اینکه کمونیست بود محکوم می‌کرد بلکه چون عملکرد بدی داشت مورد انتقاد قرار می‌داد.» روزنامه‌ها و نشریه‌های چاپی ممنوعه همراه با انتشارات زیرزمینی که خارج از رادار سانسور حکومت به دوام و ارتباط خود با مردم ادامه می‌دادند بی‌باکی را در دل‌ها می‌پروراندند.

مردمان پلاستیکی

نوازندگان، گروه‌های موسیقی راک، هنرمندان، بازیگران و سرگرم‌کنندگان نیز همگی این ایده‌ها را گسترش می‌دادند. یکی از تاکتیک‌های متداول، درمانده و آشفته‌کردن مدیران و دست‌اندرکاران حکومتی با نامه‌هایی بود که از طرف شهروندان مصمم به آن ها ارسال می‌شد. زندانی‌شدن گروه موسیقی «مردمان پلاستیکی جهان » (Plastic People of the Universe) گروه زیرزمینی راک در سال ۱۹۷۶ زمینه را برای چارتر ۷۷ (Charter ۷۷) فراهم کرد.

 تمام افراد موثر از اصلاح‌طلب‌های حزب سابق، هنرمندان، اهالی تئاتر و روشنفکران کاتولیک یکپارچه از حق آزادی بیان نوازندگان و خوانندگان دفاع کردند. میلان هالاوسا در سال ۱۹۶۸ درست پس از حمله پیمان ورشو، این گروه موسیقی را تشکیل داد و نام آن را از آهنگ «مردمان پلاستیکی» فرانک زاپا آهنگساز امریکایی برگرفت. در نخستین روز سال ۱۹۷۷، سندی با امضای ۲۴۳ شهروند تهیه شد. 

چارتر ۷۷

چارتر ۷۷ که مهم‌ترین رویداد از زمان بهار پراگ ۱۹۶۸ به شمار می‌آید، اعتراضی است به «نظام تبعیت و اطاعت کامل همه موسسه‌ها و سازمان‌های دولتی از دستورات سیاسی حزب حاکم و همچنین اعتراضی است به تصمیم‌های خودسرانه افراد صاحب نفوذ». این سند با واژگانی غیرسیاسی، غیرآشکار و به دقت انتخاب‌شده اعلام کرد که نظام کمونیستی چکسلواکیایی و تحمیل‌شده از سوی مسکو هیچ‌گونه مشروعیت مردمی ندارد.

امضاکنندگان عبارت بودند از رهبران بهارپراگ، هنرمندان، کشیشان، مهندسان، روزنامه‌نگاران و اساتید دانشگاه‌ها و آفریینده این سند واتسلاو هاول بود. در چارتر ۷۷ عنوان می‌شود که رژیم چکسلواکیایی باید به تمام پیمان‌های بین‌المللی از جمله اعلامیه جهانی حقوق‌بشر متعهد بماند و به مفاد توافق‌نامه هلسینکی که رژیم و (اتحاد جماهیر شوروی) در سال ۱۹۷۵ امضا کرده‌اند، عمل کند.

در فاصله دو سال یازده نفر از بهترین خوانندگان زندانی شدند، هاول و پنج نفر دیگر به زندان‌های دو تا پنج سال محکوم شدند. تا سال ۱۹۷۹ که هاول محکومیت چهارسال و نیم زندان خود را می‌گذراند، تمام نامه‌ها و نوشته‌های دیگر زندانش به شکل پنهانی و گسترده منتشر می‌شد و الهام‌بخش تمام جنبش‌های دموکراسی‌خواهی شرق اروپا بود.

واسلاو هاول و شباهتش با شخصیت«بیگانه»/علت دلگرفتگی روزهای تعطیل
زندان روژینه در پراگ که هاول دوران حبس موقت و پیش از محاکمه را در آن گذراند

شکستن چرخه معیوب

 کارهای اساسی او عبارتند از چهار نمایشنامه و سه نمایش یک پرده‌ای. نوشته‌های هاول اغلب تعمقی است بر روی توجیه‌هایی که افراد برای همکاری‌شان با دستگاه سرکوبگر ارایه می‌دهند و اینکه چگونه مجبور می‌شوند در درون‌شان برای این تبانی با نظام بدخواه کنار بیایند. هاول در نوشته‌هایش با دوری‌کردن از کلیشه‌هایی که اشخاص عادی را در مقابل فشارها و زورگویی‌های دولت ناتوان می‌پنداشتند، مقاله‌هایی در مورد منشأ قدرت و تمامیت‌خواهی می‌نوشت.

او در نمایش‌هایش فشار زندگی را در فساد نظام خودکامه حکومت‌های استبدادی، پاسخگونبودن، مسوولیت‌ناپذیری، مسامحه‌های اخلاقی بی‌وقفه، خشونت‌های اتفاقی، جنایت، دولت پلیسی و ضرورت زیستن در حقیقت به منظور شکستن چرخه معیوب را نشان می‌دهد.مفهوم زندگی در حقیقت هاول را به عنوان فیلسوف و نمایشنامه‌نویس اخلاقی شناساند.

او هرگز به حزب کمونیست نپیوست. جان لنون (John Lennon) خواننده و نوازنده گروه بیتلز نماد بارزی از نافرمانی برای مخالفان رو به ازدیاد چکسلواکی در دهه ۱۹۷۰ بود. هاول می‌گفت او لنونیست است و نه لنینیست. تمام سال‌هایی که او در زندان بود و حتی طولانی‌تر از آن، سال‌هایی که قلمش ممنوع بود یا نوشته و حرف‌هایش سانسور می‌شد باعث شد که هاول در بین کسانی که در جست‌وجوی تغییر و چیره‌شدن بر بی‌رحمی بلوک شرق بودند، تبدیل به نمادی شود. 

سامیزدات

هاول به ارزش ارتباطات آگاه بود و به همین سبب به‌شدت بر روی انتشارات زیرزمینی که سامیزدات (لغت روسی برای چاپ شخصی که در مقابل چاپ دولتی قرار می‌گیرد) می‌نامیدند، برای انتشار گزارش‌ها و نوشته‌هایش در مورد مسوولیت سیاسی حساب می‌کرد. برای چکسلواکیایی‌ها از زمان استیلای اتحاد جماهیر شوروی بر کشورشان از سال ۱۹۴۸، سامیزدات وسیله‌ای بود برای مخالفت.

معمولا سامیزدات چاپی بود بر روی برگ‌های بسیارنازک پوست پیازی به رنگ زرد که تا ده صفحه کپی کاربونی قابل تایپ بود و برای پخش گسترده آرا و ایده‌ها که منجر به دگرگونی مسالمت‌آمیز شد بسیار سرنوشت‌ساز و حیاتی بود. همین‌گونه سامیزدات در پیونددادن جنبش‌های دموکراسی‌خواه در کشورهای اروپای شرقی که اغلب به غرب نیز می‌رسید نقش اساسی داشت.

هاول برای طرفدارانش به عنوان رهبری شریف و راستگو بسیار اهمیت داشت و او را گرامی می‌داشتند.«زیستن در حقیقت» هاول، درباره توانایی افرادی است که خودشان را به عنوان افراد مستقل بدون قدرت به حساب می‌آورند؛ هاول عنوان می‌کند که آنها دارای شکلی از قدرت هستند و می‌توانند مبتنی بر این قدرت‌شان عمل کنند. در غیر این صورت، فردی که در سکوت، در میان بیداد، فریبکاری دولتی و فساد انجام وظیفه کند، هیچ اقدامی برای تغییر انجام نداده و این درحالی است که ساختار نادرست در سکوت افراد است که ادامه می‌یابد.

برای پایان‌دادن به زندگی در دروغ و نیرنگ، می‌بایست که فرد دست از سازش و کنارآمدن با دستگاه استبداد بردارد. زیستن در حقیقت، انسانیت را به شهروندان باز می‌گرداند و مسوولیت را به عهده آنها واگذار می‌کند که همان ارج‌نهادن به باور مبارزه بدون خشونت برای رساندن راه‌ها به هدف است. او همواره این اعتقاد راسخ خود را تکرار می‌کرد که قدرتی که از زیستن در حقیقت به دست می‌آید، قدرتی است که می‌تواند ساختارهای سرکوبگر را سرنگون کند و پایه‌های دیکتاتوری را متزلزل نماید. هر فردی از چنین قدرتی در درون خود بهره‌مند است.

ده روز

زمانی که تیموتی گارتن‌اش مورخ، نوامبر ۱۹۸۹ وارد پراگ شد، به هاول که در آن زمان خواهان خودآزادسازی دولت-ملت‌های مجاور بود، گفت: «در لهستان ۱۰ سال طول کشید، در مجارستان ۱۰ ماه، در آلمان شرقی ۱۰ هفته، شاید در چکسلواکی ۱۰ روز طول بکشد!» ۱۷ نوامبر، اولین روز از روزهایی بود که بعدها «۱۰ روز» نام گرفت. آغاز دگرگونی مسالمت‌آمیز، که در آغاز ۱۵۰۰۰ دانشجو اشغال چکسلواکی توسط نازی‌ها را محکوم کردند و یاد جان اپلتال دانشجوی کشته‌شده توسط ارتش هیتلر، در پنجاه سال پیش را گرامی داشتند.

به گفته‌ای، تعداد دانشجویان ۵۰۰۰۰ نفر بود. زمانی که دانشجویان به میدان ونسسلاس (Wenceslas Square) رسیدند، پلیس به سمت آن ها یورش برد و آن ها را با ضرب و شتم متوقف ساخت و خیلی‌ها را دستگیر کرد. روز دوم، خبر این اتفاق به دیگر دانشگاه‌ها و همچنین دانشگاه چارلز رسید. اول دانشجویان دست به اعتصاب زدند و پس از آن ها حلقه‌های تئاتری با حمایت از دانشجویان خواهان اعتصاب سراسری شدند.

روز سوم تریبون مدنی دموکراسی‌خواه Civic Forum (اُبچانسکه فوروم) آغاز شد. بسیاری از کسانی که در چارتر ۷۷ فعال‌بودند عضو این تریبون شدند. سه روزبعدی، موج بزرگ مردم تمام پراگ را گرفت، که البته همه آن {ده روز مشهور} انبوه جمعیت بیشتر و بیشتر می‌شد. هاول الگو و رهبرتریبون مدنی (جنبش علیه خشونت در چکسلواکی) شد، محل برگزاری این جلسات تئاتر مجیک لانترن (Magic Lantern Theater) بود. 

واتسلاو هاول، به عنوان یکی از مخالفان حکومت کمونیستی چکسلواکی، برای جمعیتی از تظاهرکنندگان گردآمده در میدان واتسلاوسکه پراگ دست تکان می‌دهد. ۱۰ دسامبر ۱۹۸۹.
واتسلاو هاول، به عنوان یکی از مخالفان حکومت کمونیستی چکسلواکی، برای جمعیتی از
تظاهرکنندگان گردآمده در میدان واتسلاوسکه پراگ دست تکان می‌دهد. ۱۰ دسامبر ۱۹۸۹.

نور راهنما

او در سخنرانی‌ای که ۲۴ نوامبر در هفتمین روز پی در پی تظاهرات گسترده در میدان ونسلای فاو انجام داد، از پلیس و نیروهای مسلح دعوت کرد که به معترضین بپیوندند. آن ۱۰ روز در حقیقت بیست و چهار روز طول کشید؛ در گردهمایی‌ها، تظاهرات سراسری، مراسم و راهپیمایی‌ها و در همه جا احساس و خواست مشترک بر رییس‌جمهوری هاول بود، که چنین نیز شد.

در سال‌های بین ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰مردم بافرهنگ و سرافراز که تمام آزادی و عزت‌شان را از دست داده بودند به تدریج جامعه مدنی خود را دوباره گسترش دادند، جایی که دیگر حکومت هیچ کنترلی بر آن نداشت. در این فضای سیاسی، تمام جمع‌های هنری، تئاتری، روزنامه‌نگاری، ادبی و دانشگاهی – حتی آن هایی که مجبور به کارهای یدی مانند شیشه‌شوری یا کار درکوره‌های ذوب شدند یا نویسندگانی که ممنوع‌القلم بودند و آن هایی که مدت زمانی در زندان بودند- با هم کار می‌کردند و مشغول تبادل اندیشه‌ها و ایده‌های‌شان بودند تا بتوانند خودشان را از این زنگ‌زدگی اقتصادی و فروپاشی اخلاقی-‌ سیاسی رها سارند و نور راهنمای آن ها هاول بود.

 ۲۱۶۲۱۶

کد مطلب 2153901

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 1 =

آخرین اخبار