۰ نفر
۱۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۷

حمید رضا صدر

می گویند همه دنیا یک سو قرار گرفته و کره شمالی سویی دیگر. می گویند اگر فرصت سفر به کره شمالی - معمولا پیونگ یانگ - را بدست آورید با عجیب ترین و خوفناک ترین شهر جهان روبرو می شوید. شهر آدم های صورت سنگی. شهر بی نور. شهر بی شور، بی خنده. شهر آدم هایی که اجازه نمی دهند نگاهشان با نگاهتان گره بخورد. شهر رد شدن های سرد از کنار هم. شهر کیم ایل سونگ با عنوان رهبر ابدی کره ای های شمالی. همان کسی که کره ای های شمالی اعتقاد دارند پس از مرگ به خورشید پیوسته تا با نورش آنها را گرم کند. شهر پسر او، کیم جونگ ایل 28 ساله با عنوان ادامه دهنده راه پدر. شهر برپایی جشن های سراسری دو ماهه با هزاران ورزشکار، رقصنده، نوازنده و مشاطه گر در ستایش او. در توصیف بزرگی و قدرتش.
بیش از دو دهه از فروپاشی کمونیسم در بلوک شرق سپری شده، ولی کره ای های شمالی کماکان به نظام کمونیستی آهنین شان می بالند. اگر استالین زنده بود به آنها می بالید و اگر لنین از گور برمی خواست احتمالا حمیت آنها بر چهره عبوسش لبخندی می آورد. آنهایی که فروپاشی شوروی را نادیده گرفتند و راه ورسم پرولتاریایی را برغم جان دادن بیش از یک میلیون نفر از فرط گرسنگی با قطع کمک های شوروی ادامه دادند. مردمانی بی اعتنا به لقب "منزوی ترین کشور جهان".  24 میلیون نفری که هر سال چند هزار نفر همسایه جان داده از گرسنگی را دفن می کنند و آن را مایه مباهات می دادند. آنهایی که جامه های یکسان و یک جوری می پوشند. جامه های مزین شده به چند عدد و کد. اعداد و کدهایی برای شناسایی سریع توسط ماموران دولتی. تند و بی واسطه برای سین جیم شدن. برای شاید قرار گرفتن در صف اعدام. تاکنون نزدیک به سه میلیون نفر در کره شمالی برابر جوخه اعدام قرار گرفته اند. اعدام‌هایی که گاهی طی مراسمی در استادیوم‌های ورزشی برابر تماشاگر انجام می پذیرد.
در کنار همه اینها می گویند طبیعت کره شمالی چشم نواز است و زیبا. می گویند تنوع آب و هوایی اش حیرت انگیز است. می گویند و می گویند و در عین حال اضافه می کردند مردمانش اجازه سفر به روستاها و شهرها را ندارند. می گویند زندانی زادبوم شان هستند. می گویند برای سفر از روستایی به روستایی دیگر و از شهری به شهر دیگر باید جواز بگیرند. این جا همان جایی است که سفر به خارج ممنوع است و هر کسی مایل به دیدن خارج باشد به عنوان یک ضد انقلابی خود فروخته دستگیر می شود. این جا همان جایی است که  اجازه انتخاب همسرتان را ندارید. همان جایی است که ازدواج با اجازه مقامات امنیتی انجام می پذیرد. همان جایی که مسافر خارجی وارد نمی شود جز  کمونیست های ضد آمریکایی مورد تایید قرار گرفته. همان جایی که پشت سر هر یک از همان چند مسافر خارجی یکی دو نگهبان و ناظر راه می رود. همان جایی که اجازه حرف زدن با هیچ شهر وند کره ای به مسافران داده نمی شود. این جا همان جایی است که مردمانش هر روز برابر مجسمه های رهبر ابدی و رهبر عزیز تعظیم می کنند. همان جایی که هر دوازده روزنامه اش اخبار و مقاله هایشان را از دولت دریافت می کنند. همان جایی که داشتن رادیو قادر به دریافت امواج خارجی و همین طور موبایل و دوربین مترادف با جاسوسی است. با اعدام. همان جایی که  تلویزیونش در شبانه روز فقط چهار ساعت برنامه دارد. شامل پخش رژه های نظامی و اخبار دولتی، دیدار از کارخانه ها، برنامه های مستند درمورد پدر و پسر و سخنرانی های حزبی...  
با این وصف ورزشکاران کره شمالی، همان شهروندهای زندانی در شهرشان، آغازی غیر منتظره در المپیک لندن 2012 داشتند. آنها طی چهار روز اول چهار مدال گرفتند که سه تایش طلا بود. بالاتر از روسیه و کره جنوبی و ژاپن و آلمان و خیلی از کشورهای دیگر. جلوتر از مدعیان. ام یون چول و کیم اون گوم در وزنه برداری مردان و ان کوم آئه در جودو زنان طلا گرفت و ریانگ چون هوا در وزنه برداری زنان مدال برنز را به چنگ آورد. همان زمانی که ندا شهسواری و نوشاد عالمیان در پینگ پنگ حذف شده بودند. همان زمانی که سولماز عباسی در روئینگ انفرادی برای کسب عنوانی بین دوازده تا بیست و چهارم به میدان می رفت. همان زمانی که خبر زانو زدن زهرا دهقان در تیراندازی با کمان برابر حریف مکزیکی را دوره می کردیم. همان زمانی که تصاویر دو دوچرخه سوار بداقبالمان که زمین خورده بودند را می دیدم. همان زمانی که محمد بیداریان یگانه شناگر ما در صد متر آزاد شنا بین هشت نفر، ششم شده بود و نمی توانستیم لبخند بزنیم... همان زمانی که تیم ملی کشتی راهی لندن می شد. راهی می شد و می خواستیم دل ببندیم به خوش بینی هایمان. به خوش خیالی هایمان. می خواستیم ولی بیم داشتیم. احتمالا واقع بین شده بودیم.
تاریخ بازمی گشت. گذشته. آمار. ارقام. نمای دور و نزدیک خانه ورزش. خانه لرزانی از پای بست. بدون صاحبخانه ای که شور ورزشی جوانان این مرز و بوم را بفهمد. عشق و استعدادشان را. برنامه ای بریزد. اجرایش کند. آمارآمار
یادمان نمی رفت وقتی کره های شمالی برای اولین بار در المپیک 1972 مونیخ پا به میادین بین المللی گذاشتند پنج مدال به چنگ آوردند (یک طلا برای تیراندازی به علاوه یک نقره و 3 برنز) شامل رتبه سوم والیبال زنان. بالاتر از کره جنوبی ایستادند که فقط یک مدال نقره گرفت. بالاتر از ایران سه مداله (نقره های محمد نصیری و رحیم علی آبادی به علاوه برنز ابراهیم جوادی). یادمان نمی رفت آنها چهار سال هم پیش در المپیک 2008 پکن 6 مدال گرفتند. 2 طلا، یک نقره و 3 برنز که  پنج تایش متعلق به زنان کره ای بود. در حالی که سهم ما با 55 ورزشکار خلاصه شد به یک طلا (هادی ساعی) و یک برنز (مراد محمدی) که برتافته از عملکرد و حمیت فردی شان بود. همین. جایی کنار کامرون، هند و پاناما در جدول مدال ها. یادمان نمی رفت کره شمالی بالاتر از ما راهی جام جهانی 2010 شده بود. یادمان نمی رفت. نه نمی رفت...
43 43
کد خبر 232180

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۱:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۱
    60 1
    برنامه ریزی؟؟؟؟ چه کلمه غریب و بی مفهومی
  • حمید IR ۱۷:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۱
    39 0
    جناب صدر ! سلام . بهتر از من می دانید که موفقیت های ورزشی به صورت پایدار _و نه تصادفی _ تا حد زیادی تابع توسعه یافتگی است.پس چرا کره شمالی با این اوصاف خیلی بد عمل نمی کند به علت این است که مثل هر دولت توتالیتری ورزش برایش ارزش نمایشی زیادی دارد.یعنی می خواهد دقیقا همین شرایطی را که برشمردید انکار و وانمود کند که اوضاعش خوب است....و اما بیشتر دلم می خواست به شما برای کتاب "نیمکت داغ " تبریک بگویم. به خصوص به خاطر نثر خوب وجملات کوتاهش.