*حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالحسن نواب
57 عضو سازمان همکاری اسلامی روز دوشنبه به دعوت ملک عبدالله، پادشاه عربستان گرد هم می آیند تا راهکاری برای پایان دادن به بحران سوریه بیابند، در حالی که چشم انداز دستیابی به اجماع و تفاهمی مثبتی چندان روشن نیست.
گفتنی است سازمان کنفرانس اسلامی که به سازمان همکاری اسلامی تغییر نام داده، برای مقابله با اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی تشکیل شده و اولین نشست این سازمان در لاهورِ پاکستان برگزار شد. در آن مقطع بعد از آتش سوزی مسجد الاقصی، هدف اصلی اعضاء بر این امر مقرر شد که برای مسئلۀ فلسطین باید تدبیری اندیشید. اما دیری نپائید که سران اصلی این سازمان با فراموشی آرمان خود در طول تاریخ و در معامله با غرب، جبهۀ همصدایی با فلسطین را در مقابل دریافت برخی امتیازات واگذار کردند.
پادشاه سابق مغرب که ریاست کمیتۀ قدس سازمان همکاری اسلامی را برعهده داشت، خود یکی از لابی های قوی ارتباط با صهیونیست ها شد و بقیۀ رهبران سرسپرده نیز همچون سادات، حسنی مبارک، شاه حسین اردن نیز همگی در همین راه گام برداشتند. هرچند ماهیت رابطۀ عراق کمی متفاوت بود و صدام حسین در اختیار رژیم صهیونیستی نبود، اما اقدامات و سیاست های وی خواه ناخواه در راستای اهداف این رژیم حرکت می کرد. جنگ با کشوری انقلابی همچون جمهوری اسلامی ایران که خواستۀ درونی رژیم صهیونیستی بود، به خوبی موید همین واقعیت است. رژیم صهیونیستی آرزو داشت که عراق به نیابت از آنها جنگ با ایران را آغاز کند و در این مسیر از هیچ کوششی برای داغتر کردن آتش جنگ فروگذار نبود.
از این رو وقتی رهبران راه خیانت را در پیش گرفتند، دیگر چه امیدی می توان به سازمان همکاری اسلامی داشت؟ بدون شک کنفرانس، هویت مستقلی غیر از آحاد خود ندارد و زمانی که یک یک سران گرفتار مسائل و مشکلات داخلی و یا خودفروختگی هستند، دیگر نمی توان کارکردی برای این نهاد متصور بود. چرا تاکنون در مورد رهبران پاکستان گفته نشده که آمریکایی و یا سرسپردۀ آمریکا هستند؟ نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که غرب برای تحت فشار قرار دادن اسلام آباد با ایجاد کانون های بحران، طی 30 سال اخیر آنقدر این کشور را درگیر مسائل داخلی و اشغال فکری نمود که دیگر فرصتی برای حل آنها باقی نماند.
جای بسی تأسف است که طی سالهای گذشته کشورهای عضو سازمان با در دست داشتن امکانات زیاد نتوانسته اند گامی مثبت و جدی برای حل یکی از کانون های بحران در خاورمیانه بردارند و امروز اعضای همین سازمان دور هم آمده اند تا چالش بزرگی به نام سوریه را حل کنند. کشوری که به رغم همۀ مشقات و تغییر مسیر اعراب از مقاومت، در دوران اسد پدر و پسر بر خط مقاومت ایستادگی و از آرمان فلسطین کوتاه نیامد؛ در حالیکه کشورهای سابق جبهۀ پایداری طی دهه های اخیر یکی پس از دیگری گرفتار مسائل خود شدند و سازش را بر مقاومت ترجیح دادند. در این میان سوریه همچنان در این جبهه باقی ماند و بر آرمان مقاومت پافشاری کرد و امروز همان کشورها می خواهند برای سوریه تصمیم گیری کنند.
اما سوال اصلی اینجاست که این تصمیم چه پایه و اساسی خواهد داشت؟ آیا تغییرات آینده در راستای منافع اسراییل خواهد بود؟ و به فروپاشی سوریه خواهند انجامید؟ آیا رأی اعضاء بر همکاری با مخالفین و ائتلاف ضدسوری استوار است؟
پاسخ به این سوالات هر چه باشد، ماهیت و نوع نقش آفرینی هر یک از بازیگران منطقه ای از آغاز بحران سوریه گویای آنست که سازمان همکاری اسلامی قصد دارد همان روندی را در پیش گیرد که رهبران تاریخی پیشتر همان مسیر را رفته بودند. با این اوصاف آیا نمی توان مدعی بود که روز پایان سازمان همکاری اسلامی فرا رسیده و این نهاد دیگر کارکرد وجودی ندارد؟
سازمانی که با هدف دفاع از فلسطین ایجاد شد و امروز تصمیم گیرنده علیه بزرگترین و مهمترین کشور حاضر در خط مقاومت است؛ کشوری که آزمون خود را در جنگ 33 روزه و 22 روزه پس داده، آیا می تواند نقشی متفاوت ایفا کند؟
بدون شک احدی منکر این واقعیت نیست که در سوریه خواسته ها و مطالباتی وجود داشته و دارد که باید از سوی دولت بدان پاسخ داده شود. همگان طرفدار اصلاحات اساسی در سوریه هستند اما آیا می توان بدون در نظرگرفتن نقش و جایگاه سوریه در جبهۀ مقاومت، نسخه ای عجولانه برای این کشور پیچید؟
بدون شک دفاع از سوریه و جبهۀ مقاومت، استراتژی کلانی است که دولتهای اسلامی باید بدان توجه بیشتری داشته باشند. امروز همگامی و همکاری سازمان کنفرانس اسلامی با تروریست ها و کسانی که عامل بیگانه هستند- و از خارج از مرزهای سوریه تقویت می شوند تا سوریه را فروپاشند تا خط مقاومت شکسته شود- نقطۀ سیاهی در کارنامۀ این سازمان خواهد ماند و زین پس این سازمان نمی تواند شعاری همچون دفاع از مسلمانان و آرمان فلسطین را به یدک بکشد؛ چنین همصدایی از سوی کشورهای اسلامی با غرب آنهم در آستانۀ روز قدس بدون شک خیانت به آرمان فلسطین است.
به جاست کشورهای اسلامی با تشکیل کمیته ای مرکب از ایران، عراق و سایر همسایگان تدبیری برای بحران سوریه بیندیشند و حتی کمک هایی را برای بازسازی این کشور اختصاص دهند و اجازه ندهند سوریه در باتلاقی گرفتار شود که غرب برای آن ساخته است. سازمان همکاری اسلامی نباید نقشی همچون بازیچۀ دست اسراییل و مأمور غیرمستقیم این رژیم و غرب باشد.
متأسفانه پتانسیل و امکانات کشورهای اسلامی به جای اینکه صرف هدف بزرگِ مبارزه با اسراییل و آزادی قدس شریف شود، درگیر بحران های فرعی شده و آنها نتوانسته اند از توان نفت، نیروی انسانی جوان و ارتش های قدرتمند خود علیه زیاده خواهی های اسراییل استفاده کنند. غدۀ سرطانی اسراییل نیز در منطقه توانست از این فرصت نهایت استفاده را برده و مانع از نقش آفرینی مثبت کشورهای اسلامی شد. بجاست امروز کشورهای اسلامی نگاهی به تاریخ و بازیگری امروز خود بیندازند و برای آینده تصمیم بگیرند.
26349
نظر شما