کاش این سکوها زبان داشتند، حکایتها در دل سنگی خود مخفی کردهاند. آنها رازدار فوتبال هستند. در دل تکتک آنها هزار اسرار مگوی فوتبال ما خوابیده. تاریخ فوتبال ایران را از حفظ هستند. سکوهای ورزشگاه شیرودی یا همان امجدیه، منتظرند تا پای صحبتشان بنشینند، تا بگویند از تمام بزرگان فوتبال چه چیزها شنیدهاند و چه چیزها دیدهاند... آنها میتوانند برایمان داستان عباس تنیدهگر را بگویند، داستان احمد شوتی را، داستان حسین صدقیانی را، همان که فوتبال را دوست داشت و میخواست دیگران هم دوستش داشته باشند.
سکوهای ورزشگاه میتوانند خاطرات مردان بزرگی را برایمان زنده کنند؛ مردانی که میتوانند تا همیشه الگو باشند. مردانی که اخلاقشان بهتر از فوتبالشان بود و فوتبالشان همتا نداشت، مردانی مثل امیرمسعود برومند، پرویز دهداری، محمد رنجبر و چندین و چند نام دیگر که هرکدام گوشهای از پایه فوتبالی که به من و شما رسیده را ساختند.
سکوهای ورزشگاه، سه نسل افتخار را در دل خود جا داده است و حتی بیشتر. این سکوها ساعتها تصویر در دل خود ثبت کردهاند از سرطلاییها و پاطلاییها، آنهایی که نامشان آنقدر تکرار میشد و در میان درختان کنار ورزشگاه میپیچید که دیگر نایی برای فریاد زدن باقی نمیماند. این ورزشگاه از صدای بوق، محمدبوقیها و دوستانش چه حکایتها در دل دارد.
کاش این سکوهای سنگی و سیمانی میتوانستند از آنهایی بگویند که عرق میریختند و بازیکن میساختند، از آقا مدد، از داناییفر و دیگران.
کاش گوش ما آنقدر توان داشت که بشنود، آرزوهای بزرگ بازیکنانی که حتی کفشی برای تمرین کردن نداشتند و با پای برهنه آنقدر به دنبال توپ دویدند که به آرزوهایشان رسیدند.
در ورزشگاه شیرودی (امجدیه) میتوان تاریخ فوتبال ایران را نفس کشید. این ورزشگاه سند افتخار فوتبال ماست، سندی که تا ابد میتواند یادآور روزهای بزرگ تاریخ فوتبال ایران باشد.
نظر شما