نزهت بادی

هیچ فیلمسازی را در تاریخ سینما نمی‌یابید که به اندازه فرانک کاپرا فیلم‌هایی سرشار از خوش‌بینی و امید و آرمانگرایی داشته باشد.
 

در دنیای فیلم‌های او آدم‌های کوچک با کمک عشق، ایمان و صداقت کارهای بزرگ می‌کنند و حتی اگر در زندگیشان شکست بخورند و یا سقوط کنند، می‌توانند منتظر معجزه‌ای باشند که آن‌ها را از مخمصه نجات دهد. فقط در فیلمی از او می‌توان مطمئن بود که قهرمان بر تمام موانع زندگی پیروز می‌شود و آرمان‌هایش به تحقق درمی‌آید.

با وجودی که فیلم «زندگی شگفت انگیزی است» - که جمعه از شبکه چهار سیما پخش شد - حتی در زمان خود نیز زیادی دلپذیر و شیرین و سانتیمانتال به حساب می‌آمد، اما چیزی که اصلا قابل پیش بینی نبود، تاثیر عجیب آن بر نسلهای بعدی است که بتدریج فیلم را به جایگاه یک فیلم محبوب کلاسیک ارتقا داد و به قول راجر ایبرت می‌توان آن را از آن فیلم‌های جاودانه‌ای دانست که با گذشت زمان بهتر هم می‌شود.
 

کاپرا تعریف کرده که فیلم را در سال 1946 ساخت، اما تا زمان مرگش یعنی سال 1991 نامه‌های پر شوری از طرفداران فیلم دریافت می‌کرده است. واقعا چه چیز سحرآمیزی در فیلم وجود دارد که توانسته قلب‌های جهانیان را تسخیر کند و اتفاقا هر چه بیشتر می‌گذرد و ناامیدی و بدبینی زمانه افزایش می‌یابد، محبوبیت آن نیز بیشتر و فراگیر‌تر می‌شود.

فیلم با یک صحنه رویاگونه شروع می‌شود. در یک شب کریسمس و در یک شهر ساکت و خالی صدای دعاهای مردم یک شهر شنیده می‌شود که از خدا می‌خواهند به یک نفر کمک کند. بعد دوربین بالا می‌کشد و به طرف آسمان و وسط ستاره‌ها می‌رود. کم‌کم صدای فرشتگان به گوش می‌رسد که درباره کمک به مرد ناامید و درمانده‌ای حرف می‌زنند که تصمیم گرفته به زندگیش پایان دهد. پس فرشته‌ای که هنوز لیاقت گرفتن بال‌هایش را نیافته، مامور می‌شود تا به زمین بیاید و به مرد کمک کند و او را نجات دهد.


جیمز استیوارت در صحنه‌ای از فیلم «زندگی شگفت‌انگیزی است»

نقش این مرد شکست خورده ولی خوش قلب و نیکوکار را جیمز استیوارت بازی می‌کند که به قول کاپرا کسی بود که می‌توانست رویا‌ها و آنچه را که در قلبش می‌گذرد، به مخاطب نشان دهد و فقط کافی بود به دردسر بیفتد تا همه دلشان بخواهد به او کمک کنند. بنابراین بهترین گزینه برای بازی بجای شخصیتی است که وقتی اوضاع زندگیش به هم می‌ریزد و به آخر خط می‌رسد، زمین و آسمان نگران او می‌شوند و برای خلاصی‌اش دست به دست هم می‌دهند تا او را از مخمصه نجات دهند.

با وجودی که فیلم همواره به عنوان امیدبخش‌ترین فیلم تاریخ سینما انتخاب شده، اما آن‌قدر تلخ است که داستان با تصمیم قهرمان برای خودکشی شروع می‌شود که بعد از همه تلاش‌هایش احساس ناکامی و شکست و پوچی می‌کند، ایمانش را به خودش، آرمان‌هایش و رویا‌هایش از دست داده و زندگی‌اش را تباه شده و بی‌فایده می‌بیند، اما از آنجا که کاپرا اساسا به شکست اعتقادی ندارد و پشت هر اندوهی، سایه‌ای از شادی را می‌بیند، از عشقی که میان آدم‌ها وجود دارد، برای غلبه بر موانع و سختی‌های زندگی کمک می‌گیرد و ایمان و امید از دست رفته را دوباره به قهرمانش بازمی‌گرداند.

آنچه باعث تمایز فیلم‌های کاپرا از آثار مشابهش می‌شود این است که او می‌تواند داستان‌های سیندرلایی و رویاگونه‌اش درباره غلبه خیر بر شر و برآورده شدن آرزو‌ها و آرمان‌ها را به گونه‌ای تعریف کند که حتی بدبین‌ترین تماشاگران هم آن‌ها را باور کنند. شاید بتوان مهم‌ترین دلیلش را این دانست که کاپرا واقعا به امید، عشق و خوشبختی در زندگی اعتقاد داشت و مثل همه کودکان دنیا اعتمادش را به جادو حفظ کرده بود و ته قلبش انتظار معجزه را می‌کشید.

اگر می‌بینیم که جهان‌بینی روشن، خوشبینانه و امیدوارانه کاپرا در طول زمان دوام آورده و تاثیرش هنوز باقی مانده، به این دلیل است که اگر هزار سال هم بگذرد و جهان رو به تیرگی و بدبینی و بی‌اعتقادی بیشتر هم برود، آدم‌ها همچنان به رویا‌هایشان فکر می‌کنند و به دنبال راهی هستند تا آن‌ها را به دست آورند.

5858
 

کد خبر 252664

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۲۳:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۳۰
    1 2
    بدون تردید فیلم رستگار شاوشنک بهترین فیلم برای انسانهایی است که احساس ناامیدی و شکست میکنند

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین