اجازه دهید به عنوان نمونه مطالعاتی بحثمان از یکی از جنجالی ترین این پروژه های فاخر (!) شروع کنیم. فیلمی که ماجرای ساخته شدن یا نشدن آن به مجلس نیز کشیده شد و بارها تا مرز تعطیلی رفت و دوباره به راه افتاد. این بار با تهیه کننده و گروهی تازه.
نمی دانم منظور از پروژه فاخر سینمایی یعنی چه؟! اگر منظور پروداکشن عظیم است که اصولا بارها و بارها تلویزیون ثابت کرده است حداقل در ظاهر از پس این پروژه ها به خوبی بر می آید. نام آن را نیز فاخر نمی گذارد و به این دست آثار لقب الف ویژه می دهد. اما اگر منظور دست و دلبازی در خرج و مخارج باشد که آن هم تنها از عهده بخش دولتی بر می آید و بس. به هر حال منظور هرچه باشد این روزها پروژه ای در دست ساخت است که با عنوان "لاله" معروف شده است. اصولا در سینمای حرفه ای دنیا، پروژه های اسپکتکل ( یا همان فاخر خودمان !) را به کارگردان هایی پیشنهاد می دهند که سال ها تجربه ساخت آثار عظیم و پرخرج را داشته اند و به خوبی امتحان خود را پس داده اند. کارگردان هایی همچون ریدلی اسکات، جیمز کامرون، پیتر جکسن، مارتین اسکورسیسی و ... در این میان نام این کارگردان ها قطعا عامل بسیار مهم و تعیین کننده ای برای فروش و اقتصاد این گونه سینما به شمار می رود. اما در این جا و در این نمونه خاص، ناگهان سرو کله کارگردان گمنامی به نام "اسی" پیدا می شود و بودجه عجیب و غریبی به فیلم وی اختصاص می یابد. کارگردانی که حتی اصطلاح رایج "عوامل سینما" را با "عمله های ساختمانی" برابر می داند و به نقد این واژه می پردازد! استعفای دسته جمعی عوامل اصلی گروه سازنده را بی اهمیت ارزیابی می کند و آن ها را فامیل یکدیگر معرفی کرده که اگر یکی از آن ها استعفا داده، دیگران نیز او را همراهی کرده اند. از همه مهم تر این که زندگی زنی را دستمایه داستان فیلم چند میلیاردی خود قرار داده که قطعا نماینده تمامیت بانوان فرهیخته، دانشمند و هنرمند ایرانی نیست و نمی تواند تمام شکوه و عظمت زنان ایران معاصر را نمایندگی کند.
سئوال اینجاست: در حالی که کارگردان بزرگی همچون حسن فتحی که قصد داشت دو سال پیش فیلم اسپکتکل خود را بسازد و مقدور نشد، چگونه کارگردان گمنامی از آن سوی دنیا بلند می شود، به ایران می آید، بودجه هنگفت می گیرد و سازنده یکی از چند فیلم فاخری می شود که قرار است به زودی کلید بخورند؟! در حالی که کارگردان های خوشنام، صاحب سبک و اندیشه ایرانی که سال ها با کم و کاست سینمای ایران سوخته و ساخته اند، از بسیاری حمایت ها محروم می مانند، چگونه کارگردانی که تنها کافیست برای شناخت سوابق هنری اش سری به "آی ام دی بی" زد، چنین حمایتی را به خود اختصاص می دهد؟!
اینجاست که باید در مفهوم کلمه فاخر تردید کرد و شرحی تازه بر آن نوشت. این که فاخر چیست؛ چه کسی می تواند خالق مفهوم فاخر باشد و اصولا نتیجه کار که به فخر فروشی می انجامد، یعنی چه و به چه کار می آید؟!
تکمله : یاد ناصر تقوایی و ناخدا خورشیدش بخیر
نظر شما