این روانشناس، مطلب خود را اینگونه آغاز کرده است:" وارد که شد، سلام کرد و در صندلی روبروی من نشست. گفتم: بفرمائید! پس از لختی درنگ سرش را بلند کرد و نگاهی گذرا به من انداخت. آشفتگی موها، پوشش نامناسب و آرایش غلیظی که داشت، باعث شد که به یاد غزل حافظ بیفتم:
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟ / مست از خانه برون تاختهای یعنی چه؟ "
دکتر گلزاری در ادامه یادداشت خود نوشته است: " دوباره به آرایش تند و نازیبای چهرهاش، به مانتوی رنگین و کوتاهش و به موهای افشانش نگاهی کوتاه کردم. مطمئن بودم دروغ نمیگوید. اما چه نسبتی است بین آن سابقه و رفتار مذهبی و این جلوهگری تهمتبرانگیز؟ گفتم: دخترم! تو که خود را فردی مومن میدانی چرا اینقدر آرایش کردهای؟ چرا اینگونه لباسهای نامناسب پوشیدهای؟
من و من کنان زمزمه کرد: میخواهم او را به طرف خودم بکشانم و مرکز توجهشان باشم. صدایم را بلند کردم: فکر میکنی با این ظاهر ناجور و وسوسه برانگیز چه چیز او را جلب میکنی؟ عقلش را؟ ایمانش را یا شهوت جنسیاش را؟ او از تو چه تصور و تصویری خواهد داشت؟ مگر نمیدانی ملاکهای اساسی مردی که بخواهد با زنی ازدواج کند ایمان، پاکی، اصالت خانوادگی، فهم و متانت است. "
برای خواندن متن کامل این مطلب، لطفا اینجا را کلیک کنید.
دکتر محمود گلزاری در مطلب تازه خود در وبلاگ نخبگان خبرآنلاین با عنوان «یک عشق یک طرفه» به ماجرای واقعی دختری پرداخته که برای مشاوره نزد او مراجعه کرده است.
کد خبر 262739
نظر شما