۰ نفر
۲۶ آذر ۱۳۹۱ - ۰۸:۱۲

علی بیگدلی می گوید: اسلامگرایان مصری طی دهه اخیر به درجه ای از روشنفکری رسیده اند و قدرت گرفتن آنها در ساختار سیاسی مصر، مشکلی ایجاد نمی کند.

زهرا خدایی


ماه آینده که از راه برسد، انقلاب نوپای مصر دو ساله می شود. 25 ژانویه 2011 بود که حسنی مبارک بعد از 60 سال سلطۀ نظامیان- بر کشوری که زمانی لقب رهبر جهان عرب را با خود داشت- قدرت را به شورای نظامی و در مرحلۀ بعد به رئیس جمهور اسلامگرای اخوان المسلمینی واگذار کرد.
دو سال از انقلاب نیمه تمام مصر- که هنوز بسیاری از ناظران بر انقلاب خواندن آن اختلاف نظر دارند- می گذرد و مصر و میدان التحریر قاهره همچنان شاهد اعتراضات خیابانی طیف های مختلف سیاسی است. اینکه چرا محمد مرسی، هنوز نتوانسته رضایت طیف معارض را جلب کند، پرسشی است که از زوایای مختلف باید مورد بررسی قرار گیرد. خبرآنلاین در گفتگویی با علی بیگدلی، استادیار علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی ضمن بررسی زمینه های گذار جوامع توسعه نایافته به دمکراسی، ظرفیت ها و پتانسیل های مصر برای دستیابی به دمکراسی را مورد بررسی قرار داده که در ذیل می خوانید.
غالباً پس از انقلاب ها، حذف مهره های رژیم سابق از رویکردهایی است که رژیم های نوپا آن را در پیش می گیرند. این اقدام تا چه میزان قابل پذیرش است؟ در این چهارچوب رویکرد اسلامگرایان مصری را چگونه ارزیابی می کنید؟
من همواره در کلاسهای درسم نیز به این مسئله اشاره کرده ام که انقلاب مصر انقلاب آرامی بود که انتقام جویی و رفتار خشونت آمیز در آن کمتر مشاهده شد، حتی کسی از رژیم گذشته اعدام نشد اما به طور کلی باید گفت که در کشورهای جهان سوم به دلیل فقدان تجربۀ سیاسی بسیار دشوار است که بپذیریم رهبرانی که به قدرت می رسند، توانایی، درک و توان اجرای موازین دمکراتیک را داشته باشند. آنچه مرسی در پیش گرفت و مصر را گرفتار کرد، صرفاً می توان آن را به این حساب گذاشت که او به دلیل فقدان تجربه سیاسی، صاحب اندیشه دمکراتیک برای کشورش نبوده است.
مصر به عنوان رهبر کشورهای عربی و اولین کشور دنیای عرب که اندیشه غربی در آن وارد شد، می توانست بهتر از این عمل کند، ولی به خاطر اینکه مرسی فاقد تجربیات سیاسی بوده و صاحب اندوخته های مطلوب دمکراتیک نبود، نتوانست در آغاز کار، مصر را از مرحلۀ بحرانی با مهارت به سمت دمکراسی هدایت کند، لذا بحرانی که امروز در مصر جریان دارد، فقط به خاطر این بود که آقای مرسی به همان دلایل دچار اشتباه شد. در حالیکه وی بدون ارتکاب این اشتباه هم می توانست همین مسیر را ادامه دهد و مصر را با سربلندی وارد گذار دمکراسی کند.
نقش ارتش در گذار به دمکراسی در سیستم های سیاسی که نظامیان و نیروهای امنیتی قدرت فراوانی در آن دارند، چگونه است؟ این مسئله در موضع محتاطانه نظامیان طی سه هفته اخیر مشهود بود.
ظرف چند سال گذشته، استراتژی آمریکایی ها در کشورهای تحت نفوذشان عبارت از این بود که رفته رفته نظامیان به سایۀ قدرت منتقل شوند؛ کمااینکه در ترکیه و پاکستان هم این مسئله اتفاق افتاد و در حال حاضر نیز در مصر در جریان است. طنطاوی به عنوان وزیر دفاع مبارک که چندین سال سابقۀ تصدی گری داشت، به آسانی کنار گذاشته شد و هیچ واکنشی نه ارتش و نه آمریکایی ها از خود نشان دادند. اصل واقعیت اینست این استراتژی آمریکا در سه کشوری که تحت نفوذ آمریکا بودند به راحتی اجرا شد و نشان داد که عصر نظامی گری به پایان رسیده و نظامیان باید به پادگان ها بازگردند و در امور سیاسی و مدنی دخالتی نداشته باشند. این کار در مصر به خوبی اجرا شد. از همین رو بود که آقای مرسی، دخالت و دغدغه تحرکات نظامیان را نداشت، در حالیکه قبلاً در هر یک از کشورهایی که بدان اشاره کردم، هر اتفاقی می افتاد، نظامیان به سرعت دست به کار می شدند و دست به کودتا می زدند. اما شاهد بودیم که نه در مصر و نه در ترکیه و نه در پاکستان چنین اتفاقی رخ نداد و این خود آغاز یک مرحله مهمی است که برای گذار به دمکراسی لازم است و در مصر نیز همین اتفاق رخ داد. از این رو شاهد بودیم که در اتفاقات چند هفتۀ اخیر نظامیان با صبوری و رفتار عقلانی خود آن را به نمایش گذاشتند.
با توجه به درصد بالای فقر و بیسوادی در مصر، این کشور تا چه میزان ظرفیت و پتانسیل دمکراتیک شدن دارد؟
سطح اول تحول دمکراسی، گسترش کمی و کیفی طبقۀ متوسط است. کشوری که نتواند به مولفه هایی همچون خرد اجتماعی و همچنین گسترش آن دست پیدا کند، امکان دمکراسی واقعی برایش میسر نیست. مصر هنوز نتوانسته طبقۀ متوسط خود را به کیفیت(خرد اجتماعی) و کمیت(جمعیتی) لازم برساند. در مصر نزدیک به 35% از مردم بیسواد هستند، به خصوص اینکه ترکیب جمعیتی نیز قبیله ای و ایلاتی است. لذا یکی از تکالیف و وظایف آقای مرسی اینست که اگر واقعاً قصد دارد کشورش را به سمت دمکراسی هدایت کند، باید تلاش کند که طبقه متوسط رشد کند.
برای فهم بهتر این مسئله مثالی را ذکر می کنم: وقتی کندی به عنوان رئیس جمهور از حزب دمکرات آمریکا انتخاب شد، تجدیدنظری در سیاست گذشته آمریکا نسبت به کشورهای اقماری خود به اجرا گذاشت. کندی اذعان داشت آمریکا اشتباه کرد که همۀ کمکهای خود را تنها به شاه معطوف کرد تا وی را حفظ کند، غافل از آنکه مردم را از دست داد و پایگاه خود را از میان برد. کندی معتقد بود که ایران نیز باید به سمت دمکراسی برود. برای حرکت به دمکراسی، کندی مولفه ای که بدان اشاره کردم را اجرا کرد و شاهد مثال این مسئله نیز تأسیس مدرسه های عالی، رفتن جوانان به خارج از کشور برای ادامۀ تحصیل و برگشتن آنها بود که در نهایت باعث شد طبقۀ متوسط تا اندازه ای رشد کند و این مسئله در سقوط شاه خود را نشان داد. این سیاست آمریکا سبب شد تا طیف جدیدی از جوانان دانشجو وارد بازار کار شوند که در انقلاب نیز همین گروه در سرنگونی شاه نقش بسیار موثری داشتند.
هم اکنون نیز اگر نظام سیاسی ما که با مشکلاتی مواجه است و نمی تواند جامعه را به شکلی که می خواهد اداره کند، به همین دلیل عدم رشد طبقۀ متوسط در سطح کیفی و کمی در کشور است. مثلاٌ به این مسئله توجه داشته باشید که در ایران نزدیک به 4 میلیون دانشجو مشغول تحصیل هستند، اما در مصر این آمار بدین شکل وجود ندارد. لذا رسالت آقای مرسی اینست در صورتی که قصد دمکراتیک کردن کشورش را دارد، باید تلاش کند که طیف های مختلف طبقۀ اجتماعی رشد کمی و کیفی کنند.
بخش قابل توجهی از جامعۀ مصر دارای گرایشان اسلامگرایانه هستند و به رغم اعتراضاتی که طی یک ماه اخیر شاهد آن بودیم، واقعیت اینست که توان اسلامگرایان به مخالفین می چربد. این مسئله در انتخابات پارلمانی و سپس ریاست جمهوری خود را نشان داده است. با توجه به این مسئله فکر می کنید نتایج رفراندوم قانون اساسی هم همچنان به نفع اسلامگرایان باشد؟
برای پاسخ به این سوال باید توجه شما را به دو مسئله جلب کنم: اول اینکه نوع اسلامگرایی اخوان المسلمین در مصر با نوع اسلامگرایی که در ذهن من و شماست، متفاوت است. اسلامگرایان مصری تا حدود زیادی به سمت روشنفکری گرایش پیدا کرده اند. مثلاً الازهر دیگر الازهر 20 سال پیش نیست. از طرف دیگر اخوان المسلمین که سابقۀ طولانی فعالیت سیاسی از دهۀ اول قرن 20 داشته اند، شاید این حق را برای خود قائل بوده اند و آمریکایی ها نیز با این تقاضا کنار آمده اند که اخوان المسلمین در مصر قدرت را در دست بگیرد. در صورت پیروزی و عملکرد مثبت اسلامگرایان، مصر مدلی می شود برای کشورهای دیگر که البته قویتر از مدل ترکیه خواهد شد. بنابراین پیروزی اخوان المسلمینی ها مشکلی را به وجود نمی آورد و به نظر من قانون اساسی با رأی بالای 85% به نفع محمد مرسی به تصویب خواهد رسید.
اینکه بعد از آن چه اتفاقی خواهد افتاد در حوزۀ بحث ما قرار ندارد، اما به نظر من پیروزی اخوان المسلمین جای نگرانی و یا ایجاد مشکل برای مصر نمی گذارد. اینکه تدوین قوانین بر پایه شریعت مشکلی ایجاد خواهد کرد یا نه، با توجه به اینکه این مسئله در مصر در زمان حسنی مبارک نیز بوده و در همۀ کشورهای اسلامی این قانون وجود دارد و اصولاً نمی تواند چیزی غیر از این باشد، به نظر من مشکلی نیست و این به معنای آن نیست که در مصر نظامی اسلامی به وجود خواهد، مطلقاً و اصلاً اینگوهه نیست، بنابراین جای نگرانی برای مخالفین مرسی نیز نباید باشد.

 49263

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 263922

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام NL ۱۴:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۶
    3 2
    بله مصر دمکراتیک می شود. عملکرد اسلامگرایان مصری به گونه ای است که این کشور را تا چند سال دیگر به پیشرفت قابل توجهی خواهند رساند. همانطور که کارشناس این مصاحبه نیز بدان اشاره کرده اند، اسلامگرایی مصری با اسلامگرایی که ما در نظر می گیریم متفاوت است.
  • بدون نام IR ۱۹:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۶
    0 0
    آنچه كه واضح است، و آقاي دكتر به آن اشاره نكرد اين است كه اخوان المسلمين به ابزاري در دست امريكا تبديل شده براي جلوگيري از حركت رو به جلوي جامعه مصر و عقب نگه داشتن اين كشور از همه نظر و در نتيجه، ادامه هژموني امريكا در اين كشور. در واقع امريكا با استفاده از اسلامگراياني نظير اخوان، انقلاب هاي عربي را به انقلاب در جهت منفي و عقب گرد جامعه تبديل كرد، يا حداقل از قدرت انقلاب و كمك آن به پيشرفت اقتصادي، سياسي و فرهنگي مردم كم كرد. برخي كارشناسان يا واقعا چيزهايي را نمي دانند يا تجاهل مي كنند.