1
برای اولین بار از موسیقی بهزاد عبدی خوشم آمده! خودم هم باورم نمیشود و هی از بعد از ظهر تا به حال دارم به این فکر میکنم که آیا این واقعیت دارد و من بعد از سالیان سال که موسیقیهای ارکسترال آنچنانی و پرطمطراق از ایشان شنیده بودم حالا از یک موسیقی نرمال و معمولی اش خوشم آمده؟ اما الان دیگر سنگهایم را با خودم واکندهام و تصور میکنم عبدی هم دارد بعد از سالها، تجربههای جدیدی در حوزهء موسیقی فیلم پیدا میکند.
انگار که او هم بالاخره بدش نمیآید لقب آهنگساز همیشگی فیلمهای "فاخر" را از خودش دور کند. موسیقی "هیچ کجا، هیچ کس" موسیقی آرام با تاکید بر سازهای زهی بود که با فضای خاص این فیلم همخوانی داشت. به خصوص فضای اگزوتیک بندرگاه و موسیقی خوبی که روی گورستان کشتیها گذاشته شده بود. علاوه بر این، موسیقی فیلم "گناهکاران" هم کار متفاوتی از آثار اخیر فردین خلعتبری محسوب میشد. تخصص خلعتبری در استفادهء از سازهای کششی است که در این فیلم در کنار هارمونیکا ترکیب جالبی را ساخته بود.
2
دوستان یادشان رفته که روزنامهنگار جماعت علاوه بر ابزارهایی چون قلم و اینترنت به چیزهای دیگری هم محتاج است که باور کنید مهمترینشان چای است. طی همین یک روزی که از آغاز جشنواره گذشته است عالم و آدم دربارهء این ماجرا نوشتهاند اما باور کنید هرچقدر هم از کمبود چای در جشنوارهء امسال بگوییم و بنویسیم کم است! روزنامهنگاری که بتواند بدون چای و قهوه گذران عمر کند قطعا انسان عجیب و غریبی است. در واقع خیلی بعید میدانم که نوشتههایش قابلیت خواندن داشته باشند. اما ظاهرا مسئولان جشنوارهء امسال هم ترجیح دادند که با نویسندگانی روبرو شوند که قابلیت نوشتنشان قرار است به واسطهء گرفتن راحتیشان سلب شود. آن هم در سالن برج میلاد که هوا کاملا خفه است و نیاز به نوشیدن مایعات بیش از همیشه احساس میشود و زمانی که قرار است آدم روی فیلمهای زیر متوسط امسال بنویسد. از صمیم قلب امیدوارم که این مشکل هرچه زودتر حل شود وگرنه به زودی پیشبینی میکنم که نویسندگان و منتقدان هرکدام با فلاسک به برج بیایند و حداقل خودشان را از این سردردهای مزمن نجات دهند.
3
کافی است در نمایشهای خصوصی فیلمی را دیده باشی و حالا قصد نداشته باشی آن را تماشا کنی یا اصلا به هر دلیلی دلت نخواهد فیلمی را تماشا کنی و مجبورشوی تا سانس بعد منتظر بمانی! اما کجا؟ روی کدام صندلی؟ دور کدام میز؟ روی کدام فرش؟ توی کدام فضا؟ کلا کجا؟ واقعا "هیچ کجا" به معنای مطلق کلمه. تمام این ساعاتی را که باید منتظر تماشای فیلم بعدی بمانی ناچاری از راه رفتن و اتکا به نیروی بدنی بالای شخصیات که آن هم به واسطهء اغذیهء جیرهبندیشدهء تکنوبتی، بسیار تحلیل رفته است! چه راهی میماند جز اینکه بروی داخل سالن و فقط برای نشستن هم که شده به تماشای فیلمی که کمترین علاقهای به تماشایش نداری بنشینی؟ آنوقت درخبرها میخوانیم که استقبال از فلان فیلم بسیار بالا بود و همه تا آخرش در سالن نشستند! از این به بعد اگر خواندید که در برج، تماشاگران به صندلیهایشان میخکوب شدهاند هم اول کمی شک کنید بعد اگر دلتان خواست باور کنید! خلاصه علاوه بر فلاسک اگر کسی را در روزهای آینده با حصیر و تنقلات و خوردنیهای دیگر دیدید هیچ تعجب نکنید...
5719
نظر شما