انتشار کتاب احوال و آثار استاد بزرگ خطّ شکسته و شاعر قرن ۱۲ «درویش عبدالمجید طالقانی» با همت استاد غلام رضا مشعشعی بهانه ای شد تا در کافه خبر میزبان او و شاگردانش باشیم.

محمدرضا نوروزپور:

انتشار کتاب احوال و آثار استاد بزرگ خطّ شکسته و شاعر قرن 12 «درویش عبدالمجید طالقانی» با همت استاد غلام رضا مشعشعی بهانه ای شد تا در کافه خبر میزبان او و شاگردانش باشیم. استاد مشعشعی بیش از 35 سال از عمر خود را برای جمع آوری، تهیه و تنظیم و نشر این کتاب صرف کرده و الحق کتابخانه مجلس شورای اسلامی نیز عزم و اراده ای مثال زدنی برای انجام این مهم از خود نشان داد. آنچه در پی می آید ما حصل چهار ساعت گفتگو با استاد درباره درویش عبدالمجید، مراحل جمع آوری آثار و چگونگی انتشار کتاب است . در خلال این گفتگو استاد به برخی از بی مهری های صورت گرفته درباره کتاب و نیز برخی اظهارات مطرح شده درباره خط شکسته و تاریخچه خوشنویسی ایران پرداخته است. در این نشست که جمعی از شاگردان استاد و نیز علاقمندان و دوست داران خط شکسته نستعلیق نیز حضور داشتند مسائل زیادی خصوص از سوی حاضران مطرح شد که متاسفانه به جهت پرهیز از مطول شدن متن از انتشار همه آنها خودداری شد. امید است که در آینده اظهارات ارزشمند جمع با صفای حاضر در کافه خبر به صورت مبسوط منتشر شود.  

استاد مشعشعی با تشکر از اینکه پذیرفتید و در کافه خبر حضور پیدا کردید.  بفرمایید چه شد که 35 سال از عمر خود را صرف خلق این کتاب نفیس و این اثر بدیع کردید؟
به نام آنکه هستی را رقم زد. من این سوال را به این صورت کامل می کنم که هدف از این کار که کتابی را به عنوان احوال و آثار درویش عبد‌المجید، بزرگ‌ترین شکسته‌نویس ایران که در واقع یکی از نوابغ هنرمندان جهان قلمداد می شود را که حاصل زندگی، تجربه و سالیان متمادی کار و تحقیق و پژوهش بنده بوده را نوشته ام چه بوده است؟ من سالها آثار این بزرگوار را چه در موزه های داخلی و چه در موزه های خارجی و چه در میان مجموعه های خصوصی بررسی می کردم. اگر می خواستم همه آن چه را که دیده بودم این کتاب 1200 یا 1300 صفحه می شد ولی ما بسنده کردیم به همین 700 یا 800 صفحه. انتشار این اثر بواقع مژده به دوستان است چرا که برای نخستین بار است که چنین اثری در این حجم و با این کیفیت منتشر می شود. اگر حمل بر خودستایی نشود ما به شدت به جمع آوری و حفظ آثار این بزرگ مرد خوشنویسی ایران و نیز اعقاب او مانند میرزا غلامرضای اصفهانی، سیدعلی اکبر گلستانه و سایرین نیاز داشتیم و درباره خط شکسته جای چنین مجموعه ای واقعا خالی بود که بنده حقیر ظرف تقریبا 40 سال سرانجام این کار را انجام دادم و احساس می کنم که خدمتی انجام داده ام.
گویا قرار بود این کتاب در سه مجلد منتشر شود؟
بله در ابتدا قرار بر این بود. و واقع هم این است که بهتر بود اینگونه می شد. من با همت برخی از دوستان و شاگردان بزرگوار و نازنین تمام خطوط را بازخوانی کرده و متن آنها را نیز تهیه کرده بودیم. اما به هرحال به خاطر مشکلات مالی، نشد آنچه باید می شد و البته انتشار هیمن مجلد نیز جای شکر دارد و جای بسی تقدیر از همه کسانی که مجدانه و شجاعانه بابت انتشار آن ایستادند و کار کردند و سرانجام آن را به پایان رساندند.
از مراحل کار بگویید
خب ابتدا باید آثار را شناسایی می کردیم چه از لحاظ صحت و درستی اثر و چه از این باب که اساسا این آثار در اختیار چه اشخاص و چه افرادی هستند. بخش بزرگی از آثار در اختیار موزه های خاص و اماکن خاص در داخل بود که سراغ آنها رفتیم. برخی از اثار در خارج بود که آنها را هم یا به سراغشان رفتیم یا با کمک دوستان اسکن شده تحویل گرفتیم. برخی دیگر نیز در اختیار مجموعه داران خصوصی بود که با محبت و همدلی به دست ما رسید. ما از بهترین امکانات چاپ و اسکنر برای این کار استفاده کردیم. تمام آثار را من مجدداً برای نوبت سوم عکاسی کردم و اینها را به این صورت جمع‌آوری کردیم. به هرحال مرارت های زیادی در راه کشیدیم اما باید خدا را شاکر باشم از اینکه به بنده این توفیق را اعطا کرد و این کار انجام شد. 

متاسفانه دوستی در جایی عنوان کرده بود که تنها فردی است که به کار تعلیم هنرجویان در انجمن خوشنویسان ایران اشتغال داشته که این سخن نادرست است چرا که من هم همراهی کردم و شاگردان زیادی تعلیم دادم و فقط پژوهشگر و محقق نبودم. این آقایان علاقه‌مند هستند که من را فقط یک پژوهشگر معرفی بکنند.

درباره چرایی آغاز و پیگیری این کار می گفتید..
بله. اما چرا دنبال این کار رفتم، برمی‌گردد به اولین قطعه‌ای که بنده از دست مرحوم استاد بزرگوار آقا‌ سید‌حسن میر‌خانی گرفتم . باید این را عرض کنم که در واقع من شاگرد اخوی بزرگ ایشان مرحوم اقا سید حسین میرخانی بودم اما یادم هست که این قطعه را یک بار که به اتفاق برخی از دوستان از جمله اقایان اساتید جلیل رسولی، شجریان و برخی دیگر که الان حضور ذهن ندارم به دفتر ایشان در پاساژ میخک دعوت شده بودیم گرفتم و همان شد اولین تجربه کلکسیونری و مجموعه داری بنده که همان را نیز که به اندازه یک کف دست است در این کتاب منتشر کردم. ظرف 30 یا 40 سال توانستم با آثار درویش آشنا شوم و این آثار را گرد‌آوری کنم. این آثار نهایتاً به کتاب خانه ملی منتقل شد و موجب گردید که در واقع مبنای شروع کار من شود. کتاب شامل پنج فصل است. در فصل اول که به سیر تحول خط شکسته اختصاص دارد، بطور اجمال سیر تحول خطوط اسلامی مطرح شده است یعنی بعد از خط پهلوی به خط کوفی و سپس تغییراتی که تا امروز پیدا کرده از جمله ثلث، محقق، ریحان، رقاع و نسخ و تعلیق و شکسته نستعلیق پرداخته ام. در آنجا آخرین رویدادی که در خط شکسته به وجود آمده را نیز از قلم نینداخته ام که مربوط به قرن یازدهم بوده و به وسیله مرتضی قلی شاملو و شفیعا و بعد قانون‌مندی آن به دست درویش عبد‌المجید طالقانی صورت گرفته و اعقاب آنها که شاید متجاوز از 150 نفر شکسته نویس هستند همگی را در این کتاب فهرست کرده ام و از آنها نام برده ام و این بررسی‌ها موجب شد که دامن آن گسترده شود.
البته درویش عبدالمجید خود به تنهایی به اندازه جمیع شکسته نویسان اثر داشته است، اینطور نیست؟
بله حجم کارهای درویش با توجه به عمر کوتاهی که آن بزرگوار داشته به مصداق آن که می‌گویند" به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی" واقعا منحصر به فرد بوده است. ایشان در طول 35 سال زندگی محنت ‌بار ولی پر‌برکت خود آثاری به جای گذاشته اند که واقعا بی نظیر بوده است. این در حالی است که این بزرگوار در 15 سال،یعنی میان 20 سالگی تا لحظه مرگ از فقر، بیماری و خصوصا تب مالاریا رنج فراوانی برده است اما درهمین سال ها آثاری از خود برجای گذاشته است که امروز مایه فخر و مباهات هنر خوشنویسی ایران زمین وموزه های دنیااست. من کارنامه هنری درویش در این 15 سال را بررسی کرده ام. درویش آنقدر بر هنرمندان بعد از خودش تاثیر گذار بوده که بزرگان زیادی رادرزیرسایه ی خودگرفته است.
کارشناسی آثار درویش عبدالمجید هم از جمله تخصص های شماست؟
باید بگویم که همه عمرم را با آثار این بزرگوار سپری کرده ام. خوشنویسان زیادی بعد از درویش عبدالمجید تا همین امروز پیرو سبک او بوده اند و تمام مساعی خود را مصروف این داشته اند که جا پای او بگذارند. شما هرچه در آثار نگاه کنید محال است ردپای درویش را نبینید هرچه بوده او به تمامی و کمال رسانده است. حدود پانزده سال کارنامه هنری ایشان را در خلال 20 تا 35 سالگی او بررسی کرده ام و می بینم که الهام بخش عمده شکسته نویسان بعد از خود بود است. برخی از آثار نیز به دست می رسد که متعلق به درویش نیست، خیلی شباهت دارد حتی امضای او را دارد اما متعلق به او نیست و این ها بایدکارشناسی شود و کسی می تواند شناسایی کند که عمر خود را به پای او گذاشته باشد. 

اینکه شما جایی بگویید چلیپا نویسی را در شکسته من ابداع کردم، خب این حرف درستی نیست. اما متأسفانه ایشان در آن بحث می‌آید و مطالبی را عنوان می‌کند که مثلا من نخستین کسی هستم که در ایران خط شکسته را تعلیم داده ام. یا جای دیگر ایشان عنوان می‌کند نخستین کسی است که چلیپا نویسی را وارد خط شکسته کرده‌است. کافی است به همین کتاب (آثارواحوال درویش) رجوع کنید و چندین نمونه از چلیپا نویسی های ناب و زیبای درویش عبدالمجید طالقانی را ببینید.

منظور شما این است که برخی آثار درویش را جعل کرده اند؟
در چنین فضایی بعد از درویش که همه عاشق نوشتن مانند او و حتی مانند او شدن بودند برخی با دو انگیزه بر پای اثار امضای او را می گذاشتند عده ای از روی علاقه و محبت و به نشانه آنکه محو در او شده اند حتی به جای امضای خود امضای او را می گذاشتند اما عده ای دیگر خوب به خاطر مسائل مادی دست به جعل و تحریف می زدند . به هر حال بررسی این آثار در ایران و خارج از ایران بسیار وقت‌گیر بود.


عده ای ادعا کرده اند که خط شکسته کارشناس ندارد و واقعا نمی توان فهمید که یک اثر متعلق به کیست؟
خب این افراد با منظور یا بی‌منظور حرف هایی می زنند اما اینطور نیست. من درباره انگیزه جعل در فصل چهارم کتاب مفصل صحبت کرده ام. اگر یک رفتار ناشایستی سر بزند و بگویند آقا ما در عصر حاضر هیچ کارشناس خطی نداریم این انگیزه‌ای می‌شود که اگر کارشناسی هم وجود داشته در تعارض و تقابل با این قرار گیرد و هدف این است که بعضی افراد بیایند آثاری را بسازند و به گونه ای به نام بزرگان از جمله درویش جابزنند و دیگران نتوانند کارشناسی بکنند. نه آقا اینگونه نیست . ما ،هم استاد کننده این کار را داریم هم کارشناسی که بتواند تشخیص بدهد. در همان زمان هم بوده است. چون در زمان خود مرحوم درویش عبد‌المجید که اعقابش بعداً مثل مرحوم گلستانه این را توضیح داده اند این مسائل بوده است. اما انگیزه‌ها برای جعل، انگیزه‌های مادی است که آثار شخص خریداری نمی‌شود و برمی‌دارد اثر دیگران را عیناً کپی کرده و امضای آنها را در اثر خودش می‌گذارد.
سبب مجموعه دار شدنتان را گفتید و یادی کردید از استاد سیدحسن میرخانی که خداوند هم ایشان و هم اخوی دیگرشان سیدحسین را رحمت کند، سبب آشنایی و علاقمندی شما به شخص درویش عبدالمجید چه کسی بود؟
استاد ابراهیم بوذری. اینجا باید من از ایشان سخت به نیکی یاد کنم. ایشان حتی یک سرمشق خط شکسته به من ندادند و من حتی یک روز هم شاگردی ایشان را نکردم، در خط شکسته نه از ایشان نه از هیچ کس دیگری من سرمشق نگرفتم، اما سخت مرهون راهنمایی این مرد بزرگ هستم. او اولین و بهترین راهنمای من درباره بزرگ مرد خط شکسته در این مملکت بود. مرحوم استاد بوذری در واقع دست من را گرفتند و گفتند شما برو دنبال درویش عبد‌المجید. من گرچه بی‌استعداد و بی‌ذوق بودم و چیزی نشدم ولی توانستم همین راهنمایی خوب را به شاگردان و نسل بعد از خود ارائه کنم. 

درویش چه کرد؟ آن اتفاقی که در خط نستعلیق برای میرعماد افتاد که میرعماد نستعلیق را قانونمند کرد، درویش عبدالمجید همین کار را کرد. یعنی درواقع هم مطالعه‌ای در حروف کلمات بازمانده‌ای از خوشنویسان قبل از خودش کرد و بررسی کرد و از نوع این‌ها را یک نگرشی تازه بهشان داشت هم ترکیبات کرسی‌های آنها را اصلاح کرد.

شما از راهنمایی به شاگردان و نسل بعد سخن گفتید، برخی می گویند شما فقط پژوهش کرده اید و شاگرد پرورش نداده اید
بله متاسفانه دوستی در جایی عنوان کرده بود که تنها فردی است که به کار تعلیم هنرجویان در انجمن خوشنویسان ایران اشتغال داشته که این سخن نادرست است چرا که من هم همراهی کردم و شاگردان زیادی تعلیم دادم و فقط پژوهشگر و محقق نبودم. این آقایان علاقه‌مند هستند که من را فقط یک پژوهشگر معرفی بکنند. خیر من معلم بودم و این رسالت معلمی موجب شد که دنبال این بررسی بروم و بگویم راه درست کجاست و راه خطا کجا. شاید ما مدیون آنها هستیم و اگر اینها اینچنین شتاب‌زده نمی‌آمدند و چنین کارهایی را عرضه نمی‌کردند که از نظر من یک کار معیوب‌نویسی و ناقص‌نویسی است، ما امروز یک چنین کتاب مرجعی در دستمان نبود که بتوانیم بگوییم سد بسیار محکمی است درمقا بل سیل بد‌آموزی‌ها و شیوه‌گرایی‌ها و ناقص‌نویسی‌ها و خوشبختانه این کتاب می‌تواند برای نسل‌های آینده و دانشکده‌های هنری و انجمن خوش‌نویسان و مراکز هنری خارج از کشور هم راهنمای مناسبی باشد و هم در احیاء و اشاعه مکتب درویش و یک شاخه از هنر‌های زیبای کشورمان.
شما حین تهیه این اثر گرانسنگ قطعا زحمات زیادی کشیدید و قطعا با اتفاقات ناگوار و خوشایندی و حتی شاید خوشایند و خاطره انگیز برخورد کرده باشید. من شنیده‌ام در انتشار این کتاب سنگ اندازی های زیادی شده است. اندکی از مسیر برای ما بگویید که چگونه طی شد؟
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور. باید به کعبه اعتقاد داشته باشید. بحث من تمام در این نشست صحبت همین است اگر ما به خودمان و به درویش باور داشته باشیم اگر به بحث مریدی و مرادی یعنی موضوعی که من در صفحه 11 این کتاب پیش کشیده‌ام،همان امر موجب شد که راجع به شکسته‌نویسی معاصر ایران صحبتهایی کنم و کسانی از آن آشفته شده و سخنان پریشانی بگویند آن وقت همه این سختی ها و منیت ها و ترسیدن ها و بد اخلاقی ها قابل هضم است. بله همانطور که گفتید خیلی مشکلات زیاد بود خیلی از جاهایی که باید همکاری می کردند نکردند و نهایتا من باید اینجا از کتابخانه مجلس شورای اسلامی و خصوصا از مساعی و کوشش های جناب اقای حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان تشکر کنم. 

استاد عباس نوری: کتاب آثار و احوال، سفرنامه 35 ساله استاد است که برای یک استاد35ساله نوشته شده است. استاد مشعشعی احیا کننده خط شکسته ی کلاسیک، اصیل و پررمز و راز قدما در دوره ی فترت است.
 

این درست است که وقتی این کتاب در حال انتشار بود عده‌ای احساس خوبی نداشتند. سنگ می‌انداختند جلوی پای شما؟
خیلی‌ها آمدند و علاقه‌مندی نشان دادند که این کتاب را چاپ کنند و من از خداوند شاکرم که این اتفاق آن موقع نیفتاد چون فرض کنید اگر 10 سال قبل این کتاب چاپ می شد نه این محتوا را داشت و نه این کیفیت چاپ و کاغذ را. اما از باب اینکه دست هایی در کار بود تا اساسا این کار منتشر نشود حرف درستی است چراکه وقتی ما به بررسی علت و معلول بپردازیم متوجه می‌شویم که چاپ شدن این کتاب خیلی معادلات را برهم می‌ریخت. عده ای بدشان نمی آمد و نمی آید که آثار فاخر درویش کنار رفته و آثار کسانی که خط شکسته درست را نمی‌توانند بنویسند و به اشتباه پیروی می‌کنند در نمایشگاه های داخل و خارج جای آن را بگیرد. خب تا اندازه ای هم این موجب شده بود اذهان عمومی به اشتباه بیفتد تا جایی که نام درویش ضعیف شده بود و چه بسا که می رفت آثار ایشان در همان موزه ها و کتابخانه ها بماند و از یادها برود. طبیعی است وقتی آثار اصیل درویش بخواهد به این شکل مطرح شود و چاپ شود و در اختیار علاقه‌مندان این رشته‌ در دانشکده‌ها و انجمن خوش‌نویسان و گروه‌های دیگر قرار بگیرد، چندان به مذاق این گروه خوش نیاید. لذا می بینیم سازمان ایکس و انتشارات ایگرگ و شخص فلان و آقای بهمان که همه آنهاروزی قرار بود پشت این کار بایستند و حمایت کنند یکی یکی به بهانه های مختلف تو زدند و یا طوری برخورد کردند که خیلی غیر‌منصفانه بود.
مثلا چه برخوردی کردند؟
مثلا این که چاپ این اثر با این کیفیت خیلی سرمایه می خواهد و برنمی گردد و حالا اگر این آثار درویش چاپ هم نشود لطمه ای به جایی نمی خورد و ما اکنون ضعفی از این بابت در شکسته نویسی نداریم. خلاصه از این دست برخوردها کم نبود.
یعنی اگر کسی غیر از شما می‌خواست این کار را بکند این مقدار سنگ اندازی نمی شد؟
بلکه از او حمایت هم می کردند. اگر خود من بخواهم از این کتاب تعریف کنم اصلا مفهومی ندارد چون خوب نیست مولف کتاب از کتابش تعریف کند. لذا من به عنوان مولف درباره این کتاب حرف نمی زنم به عنوان مرید از این کتاب تعریف می‌کنم. آثاری در این کتاب منتشر شده که به زعم من و به باور آقایانی که الان اینجا حضور دارند و خصوصا جناب آقای ملک زاده و نوری که از استادان فن هستند و الان در کنار من نشسته اند و شهادت داده اند که از بهترین آثار درویش بوده است. متاسفانه شرایطی حاکم شده است که اگر قرار بود فرد دیگری این کتاب را چاپ کند یقیناً از او حمایت می‌کردند و حتی آن را در بوق و کرنا می کردند. حتی ممکن بود برنده جایزه کتاب سال هم بشود. اما متاسفانه سوای از سنگ اندازی های پیش از چاپ و حین چاپ می بینیم که حتی بعد از چاپ هم با این کتاب نامهربانی شد. من از مجموعه خبرآنلاین که برای این کتاب کافه خبر برگزار کرد و اصحاب خوشنویسی و دوست داران این عرصه اکنون در اینجا حضور دارند واقعا سپاسگزارم اما تا پیش از این همه رسانه ها اعم از روزنامه های رنگی کثیرالانتشار ، صدا و سیما و حتی وب سایت ها نسبت به معرفی و پوشش مناسب خبری این اثر بزرگ کم لطفی کردند بلکه اصلا آن را نادیده گرفتند. 

استاد مجتبی ملک زاده: استاد مششعی هم گفتند و در برخی نشریات هم نوشته شده بود، ما اینقدر فقط خودمان را دیدیم فکر می‌کنیم هیچ‌کس دیگر مثلا در دنیا نیست و فقط ما بودیم که یک کارهایی را انجام دادیم. خب اینها صحیح نیست ولی واقعیتی است که هست. یعنی ما  در سنت‌مان هم که نگاه می‌کنیم مرحوم کلهر و میرزا هم خیلی روابط خوبی با هم نداشتند. میرعماد و علیرضا عباسی هم خیلی با هم خوب نبودند.  انگار این سنت به ما هم متاسفانه رسیده و نتوانسته ایم به هر شکل این عده را جمع کنیم و سلیقه‌ها  یکجا باشند و من فکر می‌کنم این اتفاق از جهاتی، خیلی بدی هم نیست.

گلایه شما از رسانه ها شاید مربوط به کم کاری خود انجمن خوشنویسان و همکارانتان در اطلاع رسانی به موقع بوده است. البته من قبول دارم که اطلاع رسانی اساسا کار خود رسانه هاست اما رسانه ها نیز لازم است تا نسبت به اهمیت برخی از موضوعات توجیه شوند تا در اندازه وشان واقعی آن اهتمام بورزند.
برخی روزنامه ها و خبرنگارانی از برخی رسانه ها که نام نمی برم آمدند در منزل و مصاحبه هم کردند ولی متأسفانه موقع انتشار متوجه شدیم که از طریق کسانی که بعضا آش و لواشی در جایی داده بودند از کار خود منصرف شد ند. خلاصه گمانم براین است که همان هایی که سنگ اندازی کردندکه این کتاب اساسا چاپ نشود همان ها موجب شدند خبر انتشار آن و اهمیت آن و پوشش مناسب مربوط به آن در مطبوعات و رسانه ها مسکوت بماند.
خب این گلایه ای که از رسانه ها دارید در نوع خود محفوظ ولی این گلایه صد برابر بیشترش به مجموعه خود هنرمندان خوشنویس باز می گردد و این سوال پیش می آید که چرا خود انجمن خوشنویسان که به هرحال متولی این امور است بهای لازم را به این موضوع نداد؟ به هرحال گفته اند حرمت امامزاده به دست متولی آن است وقتی به قول جنابتان خود اصحاب خوشنویسی حتی به خود زحمت تبریک گفتن به شما را نداده اند دیگر چه انتظاری می توان از دیگران داشت؟
الان ما دو گروه داریم که هر دو مدعی‌اند زیر علم انجمن خوش‌نویسان هستند. یعنی ما الان دو انجمن خوش‌نویسان داریم موافق و مخالف داریم ولی حقیقت ماجرا این است که یک انجمن خوشنویسان هست و از نظر حقوقی وقتی آقایان استعفای جمعی دادند و رفتند متوجه این نکته نشدند که استعفا یعنی سلب کلی حقوق از خود و حتی این را دو بار امضا کردند. یعنی عدم شناخت به این مسائل حقوقی موجب شد انجمن را رها کنند و بروند. از آن طرف بالاجبار با رفتن این آقایان گروه دیگری که سال‌ها منزوی بود و به کار مدیریت و تشکیلات و این ها علاقه ای نشان نمی داد به اجبار دفتر و مهر و این ها را به دست گرفت. من الان در زمره این گروه هستم. آقایانی که رفتند به هرحال برای خود تشکیلاتی درست کردند و فعالیت می کنند و ما البته بارها ناز آنها را کشیدیم و خواستیم که برگردند و یکی باشیم اما موفق نشدیم . از سوی دیگر هیچ ایرادی ندارد اتفاقاً الان دنیا دنیای رقابت است و رقابت هرچه بیشتر باشد البته اگر سالم باشد مایه شکوفایی بیشتر خواهد شد.
این اختلافات در بین همه هنرمندان در همه رشته ها و حوزه ها بوده و هست در بین خوشنویسان نیز این اختلافات از قدیم بوده تا اینکه نهایتا به انشقاق و جدایی که شما اشاره کردید منتج شد. می خواهم بدانم این اختلافات در انجمن خوشنویسان اختلافات بین اشخاص است اختلافات سلیقه ای است یا اینکه در آنجا هم مسائل و اختلافات سیاسی ورود کرده است؟
بله در آنجا هم اختلافات سیاسی آمده است. در آنجا در واقع دو نکته هست، یکی همین اختلاف سیاسی است که من به آن بهایی نمی‌دهم. حقیقت این است که واقعاً افرادی می‌آیند در کار خوشنویسی که دنبال ریاضت کشیدن هستند و باید روحشان صیقل بخورد و آدم‌های متواضعی شوند. در عین حال اگر کسی خواست به دلایلی گرایش سیاسی پیدا کند و به سیاستمداران نزدیک شود و زیر چتر و بلیت یک عده‌ای باشد که در کنار آن بتواند 2 تا تابلوی رنگ و لعاب‌دار خودش را بفروشد ما بخیل نیستیم. هیچ جرمی هم مرتکب نشده است. ما خود منتقد این وضعیت هنرمندان هستیم که هیچ از این دنیا نداشته باشند و نهایتا وقتی یک قبر مجانی به آنها در بهشت زهرا(س) بدهند.
آن را هم به بعضی‌ها نمی‌دهند؟
بله به قول فرمایش شما، آن قبر مجانی را هم به بعضی‌ها نمی‌دهند. بنابراین این هنرمند بیچاره غم آب و نان دارد و باید یک طوری تأمین شود، حتی شاید بیمه‌شان زیر سوال باشد بنابراین این تعارضی ندارد. اما ریشه اصلی اختلافات را در شیوه‌گرایی‌ها، منیت‌‌ها و خود‌شیفتگی‌ها می دانم. کسانی که ضعف اصولی در کار هنری‌شان دارند بعد می‌خواهند حاکمیت را به دست بگیرند و بیایند پشت میز امر و نهی هم بکنند و اگر بعضاً یکی از این آقایان در جایی مثلا در یک دوهفته نامه ای مسائلی را به اشتباه مطرح می کند و ما برای رفع آن به فلان استاد تذکر می‌دهیم که استاد بزرگوار شما که عضو شورای فلان هستید شما که چه و چه هستید بایید دو خط در باره اشتباهات این آقا متذکر بشوید این کار نمی کند و بعضا جانب داری هم می کنند.
منظورتان همان اظهارات درباره چلیپا نویسی و سیاه مشق نویسی در خط شکسته است؟
بله اینکه شما جایی بگویید چلیپا نویسی را در شکسته من ابداع کردم، خب این حرف درستی نیست. ایشان حتی مسائلی را درباره خود من هم مطرح کرده است. اینجا دو بحث پیش می‌آید یکی نکاتی که ایشان در رابطه با شخص من مششعی مطرح کرده  که قابل گذشت و اغماض است. اما متأسفانه ایشان در آن بحث می‌آید و مطالبی را عنوان می‌کند که مثلا من نخستین کسی هستم که در ایران خط شکسته را تعلیم داده ام. یا جای دیگر ایشان عنوان می‌کند نخستین کسی است که چلیپا نویسی را وارد خط شکسته کرده‌است. کافی است به همین کتاب(آثارواحوال درویش) رجوع کنید و چندین نمونه از چلیپا نویسی های ناب و زیبای درویش عبدالمجید طالقانی را ببینید. این همه سند در این کتاب موجود است که درویش عبد‌المجید بیاض هایی را چلیپا نویسی کرده که قبل از ایشان هم این بوده. شفیعا و استادش مرتضی قلی شاملو اشعار فراوانی را به خط شکسته چلیپا‌نویسی کرده اند. اصلاً این سخن بسیار ناروا و ناپسندوتحریف است و یا اینکه ایشان گفته اند سیاه مشق نویسی را باب کرده اند. باز در همین کتاب ورق به ورق سیاه مشق هایی است که کار درویش است و کار سایر اساتید لذا درباره این اظهارات هر آنجا که مربوط به من است بنده گذشت می‌کنم اما آنجا که به خرد جمعی و شعور و روند تاریخی و شعور اجتماعی لطمه وارد می‌کند نمی توانم ساکت باشم و باید برای آگاهی اذهان درباره این موضوعات سخن گفته شود.
استاد مجتبی ملک زاده:  آقای نوروزپور من عذر خواهی می کنم در اینجا باید نکته ای را توضیح بدهم که چون من اینجا حضور دارم به معنی این نیست که همه نظرات استاد مشعشعی درباره انجمن را قبول دارم. بنده با استاد نقطه نظرات مشترک زیادی دارم اما درباره انجمن خوشنویسان خواستم حتما بگویم که نظر من لزوما نظر استاد مشعشعی نیست و شاید حتی نظراتم مقابل نظرات ایشان باشد.
خب شما نظرتان درباره این اختلافات چیست؟
سال 1329 یک سری از استاد‌هایی که آن موقع به هر شکل فعال بودند و برادران میرخانی، کاوه، بوذری ، زرین‌خط و دیگران نشستند و انجمنی را تشکیل دادند که بسیار پیشرو و برای زمان خودش خیلی کاربردی بود و توانست ظرف مدت تقریبا کوتاهی شاید مثلا 20 سال آن بیم زوال خوشنویسی را که از زمان پهلوی اول پدید آمده بود، رفع کند و یک جان دوباره‌ای به خوشنویسی بدهد. هدف انجمن خوشنویسان که هنوز هم متاسفانه بعد از 60، 70 سال همان است، آموزش و ترویج خوشنویسی بود و دفاع از حقوق خوشنویسان و اصلا چیزی به نام انجمن و دور هم جمع شدن یک چیز جدیدی بود. یعنی چنین سنتی ما اصلا نداشتیم و خیلی کارا بود. تقریبا اوایل دهه 60 ما به آن هدفی که ترسیم کرده بودیم یعنی برادران میرخانی و آن بزرگان ترسیم کرده بودند رسیدیم. مشکل از آنجا درست شد که آن دوستانی که بعدا روی کار آمدند ننشستند بر اساس زمان هدف‌گذاری جدیدی بکنند. از اینجاست که انجمن دچار مشکل می شود، یعنی انجمن به نظر من از اوایل دهه 60 دچار مشکل است و همینطور که جلو می‌آییم گسستگی ایجاد می شود و فشرده می شود مشکلات تا می‌رسد به همین 7، 8 سال اخیر که متاسفانه نگاه سیاستمدارن هم خیلی با انجمن‌ها جور نیست. ما خیلی از انجمن‌ها را می‌بینیم که در چند سال اخیر هرکدام دچار مشکلی شدند. انجمن هم به هر شکل گوشه‌ای است از این مملکت. آن مشکلاتی که خود ما تشخیص نداده بودیم که کجا گلوگاه است و کجا باید تغییر سیاست بدهیم کجا به روز شویم، اینها و به اضافه آن مشکلاتی که از بالا، سیاست و شاید در جامعه اجتماعی ما پیش آمد موجب شد که متاسفانه انجمن دو پاره شود. از سوی دیگر ببینید خوشنویسان معمولاً آدم‌های انزواطلب و گوشه‌نشینی هستند اصلا جزو کارشان است و مثل بچه‌های تک هستند. اصلا قاعده بازی جمع را بلد نیستند، هیچ‌کدام. یک شعری هست که خیلی‌هایمان نوشتیم. پادشاه ممالک خطیم، صفحه مشق ما قلمرو ماست. این واقعیت است در آن حیطه خودمان یک جزیره‌ای داریم که به هر شکل پادشاهیم آنجا. کس دیگری را قبول نمی‌کنیم. حتی یک جریاناتی را که استاد مششعی هم گفتند و در برخی نشریات هم نوشته شده بود، ما دیگر اینقدر فقط خودمان را دیدیم فکر می‌کنیم هیچ‌کس دیگر مثلا در دنیا نیست و فقط ما بودیم که یک کارهایی را انجام دادیم. خب اینها صحیح نیست ولی واقعیتی است که هست یعنی ما توی سنت‌مان هم که نگاه می‌کنیم مرحوم کلهر و میرزا هم خیلی روابط خوبی با هم نداشتند. میرعماد و علیرضا عباسی هم خیلی با هم خوب نبودند. یک سنتی است و انگار به ما هم متاسفانه رسیده و نتوانستیم به هر شکل این عده را جمع کنیم و سلیقه‌ها به هر شکل یکجا باشند و من فکر می‌کنم این اتفاق خیلی بدی هم نیست. این نظر خود من است. در دنیا که می‌بینید انجمن‌هایی به نام «ان‌جی‌او»های خیلی با تعداد زیاد ولی با تعداد عضو کم وجود دارند که افرادی هستند که با هم ، هم‌سلیقه و همفکرند. تضاد سلیقه‌ای بینشان نیست. می‌نشینند و جریانی را پیش می‌برند. می‌خواهم عرض کنم که من فکر می‌کنم یک انجمنی که تمام سلیقه‌ها را بتواند در بر بگیرد، اصلا امروز نمی‌تواند وجود داشته باشد نه در هیچ جای دنیا و نه در ایران که الان تقریبا 20 سال است که ما یک انجمن کامل که همه سلیقه‌ها را داشته باشد، نداریم. انجمنی بود یکپارچه ولی خیلی از دوستان بزرگوار در این انجمن شرکت نمی‌کردند. بزرگان را عرض می‌کنم. حتی خود استاد مششعی هم سال‌ها در این انجمن نبود. 

همانگونه که عرض کردم خیلی ها که قرار بود یار ما باشند نشدند و آنها که قرار بود از ما معاضدت کنند معاندت کردند و الحق که باید از تلاش کتابخانه مجلس شورای اسلامی و شخص حجت الاسلام و المسلمین دکتر رسول جعفریان و بسیاری دیگر از دوستانی که الان برخی از آنها اینجا (کافه خبر) حضور دارند برای همه محبت هایشان تشکر کنم.

آیا این زیاد شدن سلیقه‌ ها مجوزی می شود برای اینکه انصاف هم کنار گذاشته شود؟ آیا این مجوزی می شود برای اینکه به دیگران بی‌حرمتی شود؟
استاد ملک زاده:
ابداً اصلا یک همچین چیزی در خوش‌نویسی ما نیست.
ولی الان این اتفاق دارد می‌افتد، الان استاد به مواردی از بی مهری درباره خودشان و مباحث تاریخی خوشنویسی اشاره کردند.
استاد ملک زاده:
ببینید ماجرا همان است که حافظ گفت. حافظ که می‌گوید من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف/ تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد. واقعا اینقدر این قشر خوشنویس لطیف و ظریف هستند که حتی با کوچکترین اشاره‌ای حتی شاید به لرزه دربیایند و ناراحت شوند. نه واقعا اینجوری نیست که مثلا انصاف را کنار بگذارند.
استاد مشعشعی: البته من با فرمایش ایشان مخالف هستم. آنچه البته به جایی نرسد فریاد است، ما سی سال گفتیم آقا اینجوری ننویسید حالا آن هم که می‌نویسند از صدقه‌سری همین ایراداتی است که ما گرفتیم و هی داد زدیم و هشدار دادیم. یعنی اینطور که می‌فرمایید که خیلی لطیفند که آهسته دعا نتوان کرد اینجور نیست. بعضی‌هایشان هم قربا‌ن‌شان بروم کسر نمی‌آورند.
استاد ملک زاده: من فکر می‌کنم که در مجموع خوشنویسان به نسبت خیلی دیگر از صنوف دیگر هنرمندان افراد بسیار صبور و متحمل و ... هستند و ما یکی از اصولی که در خوشنویسی داریم این است که صفای خط، صفای دل است. اصلا اگر خوشنویسی را به عنوان هنر قدسی می‌شناسیم به خاطر ارتباطش با قرآن و احادیث و معارف اسلامی است ولی معمولا شاید همان عدم تحمل‌مان باشد که اینقدر برافروخته می‌شویم و در مجموع فکر می کنم که اینها در انجمن‌خوشنویسان یا دلخوری‌هایی که پیش آمده شاید در جاهای دیگر بود این بازتاب بیرونی را نداشت.
خب از این بحث بگذریم، استاد مشعشعی برخی از منتقدان شما می گویند خیلی سنتی هستید و مخالف هرگونه نو آوری و تغییر سبک و ابداع هستید.
من مخالف نوآوری نیستم. من مخالف بد آموزی و فهم نادرست و منیت هستم. کتاب درویش عبدالمجید تا ابد سد سکندری خواهد شد دربرابر این شیوه‌گرایی‌ها، بد‌آموزی‌ها و ناقص‌نویسی‌هایی که مدعی نو‌آوری و مدرنیته هستند. این کتاب جلوی همه اینها را خواهد گرفت. من با هنر مدرن مشکلی ندارم چراکه به شهادت همه خوشنویسان این مملکت یکی از یاران دیرینه و قدیم و نزدیک مرحوم رضا مافی بوده ام و با محمد احصایی دوستی دیرینه دارم. نصر‌الله افجه‌ای و جلیل رسولی از دوستان نزدیک بنده هستند. من پیکاسو را خوب می‌شناسم. مکتب مدرن در نقاشی را خوب می‌شناسم ولی وقتی پیکاسو مدعی پیکاسو شدن است مبانی کلاسیک نقاشی را به درستی می‌شناسد، بعد پوسته شکافی می‌کند و پیکاسو می‌شود.
شما معتقدید که این اتفاق در خوشنویسی مدرن مانیفتاده است؟
من بحثم با خوش‌نویسان معاصر این مملکت این است که ما هیچ تعارضی با آقایانی که دنبال نقاشی و خط می‌روند نداریم. اما برخی به دلیل نوع ترکیباتی که می‌خواهند خلق کنند مبانی را زیر پا می‌گذارند. من یادم هست مرحوم مافی زمانی که مشغول تابلوی نقاشی خط زنده یاد خلق می‌کرد و من کنار دستشان بودم می‌گفت رضا جان ببخشید، اینجا در این نوع کار من دیگر نون سه نقطه نبود، نیا به ما یک نیشی بزن. ایشان اصلاً هدفش این بود که رنگ را به خدمت بگیرد، یک تابلویی به طول و عرض 2 متر در 3 متر خلق کند و حرف تازه‌ای بزنید. ما با این بحثی نداریم ولی کسی که می‌آید در کنار بنده در انجمن خوش‌نویسان می‌نشیند و می‌خواهد خط شکسته تعلیم بدهد باید مبانی را رعایت کند.
مگر این مبانی رعایت نمی شود؟
برخی به خاطر اینکه هنر‌جو دو ماهه بیاید مدرک ممتاز بگیرد مبانی را زیر پا می گذارند، سطوح را قوس ها را و خیلی چیزهای دیگر را مراعات نمی کنند همه را شبیه هم می نویسند. قوس حرف" نون" با قوس حرفی" ی" فرق می کند. کسی حق ندارد خط کاربردی را تغییر بدهد خط کاربردی به لحاظ اینکه یک تعداد علایم قراردادی در آن نهفته است اینها برای بیان مفاهیم است بار ادبی را باید برای خواننده خودش فراهم کند.
خوب برخی از این افرادی که شما می گویید سال هاست که اینگونه می نویسند و شاگرد هم دارند نمایشگاه هم می گذارند.
ایرادی ندارد بنویسند، اما دیگر اسم این را خط سنتی نگذاریم. خط شکسته نستعلیق، شتر‌مرغ نیست آقا. این اقایان باید تکلیف ما را مشخص کنند. ما باید یک کار سنتی را تعلیم بدهیم و در انجمن خوش‌نویسان پیرو یک مکتب باشیم نه اینکه در نیمه راه بگوییم ما یک مکتب نو خلق کرده ایم.
شما نقاشی‌خط را در واقع کلا از حوزه خوشنویسی بیرون می‌گذارید دیگر؟
اصلا یک حوزه دیگر است. یعنی یک دیواری می‌کشیم و یک فرض دیگری برایش قائل می‌شویم. ولی منکرش نیستیم و کسی هم که بخواهد برود در کار نقاشی خط، نمی‌گوییم الزام آوره برایش که حتما دوره کلاسیک خوشنویسی را بداند اما اگر بداند بهتر است. بینش بهتری پیدا می‌کند.
استاد برای نسل جدید که این مطلب را می خوانند یا بعدها ممکن است بخوانند یک شمای کلی از بنیان‌های خط درویش بیان کنید. ما اطلاعات کمی از درویش داریم و فقط می دانیم که بسیار توانمند بوده است.
سوال خیلی خوبی است که اصلا درویش عبدالمجید کیست؟ یعنی خب درویش هم مثل آدم‌های دیگر یک زندگی داشته و زندگی‌اش توام با درد و رنج و بیماری و غم و شادی و بی‌پولی و این‌ها بوده است. همه ما با این مسائل مواجهیم جواب این سوالات که او کی به دنیا آمد چگونه زندگی کرد و چه تاریخی فوت کرد درباره هرکسی مطرح است و خیلی راحت می توان به آنها پاسخ داد. اما سوال اصلی این است که چه چیزی درویش را از نظر مکتب هنری، در تاریخ خوشنویسی ما نسبت به سایر هنرمندان قبل و بعد از خودش متمایز می‌کند؟ ما به طور خلاصه می‌توانیم وجوه افتراق کار درویش عبدالمجید که در آثارش دیده می شود را نسبت به قدما طبقه‌بندی و تقسیم‌بندی کنیم و این کار را کسی قبل از من نکرده است. بعد از سی چهل سال بررسی آثار درویش که توانستم آثار پراکنده ایشان را ببینم برای نخستین بار این‌ها را به سه دسته طبقه بندی کردم: قطعات، مرقعات (که وقتی قطعات جمع شد به صورت مرقعات بیرون آمد) و کتاب‌ها که مشتمل بر بیاض ها و دیوان‌هایی است که توسط آن بزرگوار نوشته شده است آنچه درویش را درویش کرده است عشق و استعداد و ایمان عجیب این مرد به هنر خوشنویسی و ادبیات بوده است. او در 35 سالگی فوت کرده و این همه اثر ناب که نظیر آن بعد از خودش بوجود نیامده برجای گذاشته است. یعنی ما باید در معرفی این قسمت از بعد وجودی درویش کوشش کنیم. او مکتب‌دار خوشنویسی خط شکسته ایران است.
برخی می گویند خط شکسته نستعلیق کاربردی نیست.
اول ببینیم چه اتفاقی افتاد و اصلا چرا خط شکسته متولد شد؟ به نظر من خط شکسته نستعلیق از خود نستعلیق هم فارسی تر است. یعنی فارسی ترین خط شکسته نستعلیق است. شما نگاه کنید الان همین خط نستعلیق ما که اساسا فارسی است در کشورهای عربی نیز استفاده می شود اما شکسته نستعلیق مطلقا در انحصار ایرانی هاست. حالا بنابر ضروریات یک عده معتقد نیستند که اصلا خط شکسته، خط کاربردی تندنویسی است. من اعتقادم بر این است که اینگونه نیست. وقتی شما قرار است حرف «ی» نستعلیق بنویسید از چند حرکت به‌وجود می‌آید و آخرین حرکت آن که قلم رو به بالا می چرخد سخت ترین قسمت آن است یا لام نستعلیقی که شما می‌نویسید حرکت نزول، سطح و سپس صعود دارد. حالا شما یک حرکت آخر را رها بکنید همان چیزی که ملهم از خط تعلیق است «ت»‌ای که شما می‌نویسید انتهای آن را باید زمان ببرید بیارید بالا درستش کنید. اما اگر از آن طرف هم بخواهید بی قاعده و قانون انتهای این حروف را رها کنید، ارسال کنید و ولش کنید درواقع دم‌بریده و رها شده می شود و خب این‌ها یک صورت خیلی زشت و ناهمگون و نازیبایی از نظر استاتیک، زیبایی‌شناسی و اندام‌شناسی حروف کلمات به‌وجود می‌آورد. روی اینها کار کردند تا جایی که کلمه لام به صورتی درآمد که دو نقطه ارتفاع پیدا کرد چهار نقطه سطح و این وجه افتراقش با «ی»یی است که چهار نقطه ارتفاع و دو نقطه سطح دارد. درویش این ها را قاعده مند کرد ( اتفاقا قطعه خطی باامضای درویش موجوداست که بیانگراین موضوع می باشد) . درویش چه کرد، آن اتفاقی که در خط نستعلیق برای میرعماد افتاد که میرعماد نستعلیق را قانونمند کرد، درویش عبدالمجید همین کار را کرد. یعنی درواقع هم مطالعه‌ای در حروف کلمات بازمانده‌ای از خوشنویسان قبل از خودش کرد و بررسی کرد و از نوع این‌ها را یک نگرشی تازه بهشان داشت هم ترکیبات کرسی‌های آنها را اصلاح کرد. بنابراین ترکیب کرسی خط شفیعا، آقامرتضی قلی‌خان ترکیبات دوبله جفت‌جفت روی هم و ممتد در یک سطر است در صورتی که اینها در کار درویش غربال‌گری شده و اینها به آن صورت نمود ندارد. در آثار درویش یک حرکت‌های زیبایی از نظر اندام‌شناسی در مفردات و کلمات می‌بینیم و یک حرکات خوب و قشنگ و خیلی موزون و چشم‌نوازی از ترکیبات متعادلی که خیلی با آرامش پدید آمده اند، نه در جایی خلوت می‌بینیم نه در جایی جلوت زیاد. اینها به یک صورتی ریخت و آرایش پیدا می‌کنند که درواقع مکتب درویش را یادآوری می‌کنند که چنین ترکیباتی در آثار پیشینیان اینها وجود نداشته است. این درواقع نتیجه ذوق و آن قریحه درویش است که ما سعی کردیم بیشتر به دنبال آن قطعات برویم که در این کتاب منتخب آثار درویش را اختصاص بدهیم به کارهایی که بتواند نتیجه‌بخش بشود و دیگران بتوانند از رویش بنویسند. 

استاد ملک زاده : این کتاب می‌تواند یک متر و معیار باشد یعنی این متر و معیاری است برای خیلی از مسائلی که بعد از این شاید اتفاق بیفتد و من واقعا صمیمانه چندین مرتبه از استاد تشکر کردم و یک روز هم خدمتشان عرض کردم که این کتاب یک اشکال بزرگ دارد و اینکه این کتاب دیگر جایی برای کسی باقی نگذاشته است.  

چه شد که پای کتابخانه مجلس به میان کشیده شد و این اثر توسط مجلس منتشر شد؟
خب همانگونه که عرض کردم خیلی ها که قرار بود یار ما باشند نشدند و آنها که قرار بود از ما معاضدت کنند معاندت کردند و الحق که باید از تلاش کتابخانه مجلس شورای اسلامی و شخص حجت الاسلام و المسلمین دکتر رسول جعفریان و بسیاری دیگر از دوستانی که الان برخی از آنها اینجا حضور دارند برای همه محبت هایشان تشکر کنم. آقایان جواد کاویانی، عباس نوری ، محسن دایی‌نبی ، رضا کیکاووسی، عزیزی، رحیمی، مجتبی سبزه و آقای نخعی این ها همه غمخوار و همکار من در خلق این اثر بودند. امیدوارم اسامی را من از یاد نبرده باشم. جناب دکتر جعفریان رئیس کتابخانه مجلس هم خیلی همراهی کردند تا کتاب چاپ شود.
خب اینجا در حضور ما دوستان و عزیزان خوشنویس هم هستند از جمله جناب اقایان استاد ملک زاده و استاد نوری و سایر هنرمندان و خوشنویسان گرامی که هریک مسائلی را پیرامون این کتاب و شخص حضرتعالی دارند اما من خواهشم این است که مختصر کنیم به اظهار نظر دو بزرگوار جناب استاد ملک زاده و استاد عباس نوری که درباره کتاب شما و مجلس را تمام کنیم.


استاد مجتبی ملک زاده:
با کمال میل و افتخار و اشتیاق. من فکر می‌کنم اول راجع به موضوع کتاب صحبت کنیم که درویش عبدالمجید هست و سوال حضرت‌عالی خیلی سوال جالبی بود. من بدون آن شیفتگی که شاید نسبت به درویش داشته باشم این را خیلی معتقدم که درویش عبدالمجید جزو ده‌ هنرمند بزرگ دنیاست. یعنی درویش را شما فقط شاید بتوانید با چند نفر مقایسه بکنید. او هنرمندترین خوشنویس تاریخ ماست یعنی شما می‌توانید با موتزارت و ون‌گوگ و دیگران مقایسه‌اش کنید. معمولا آدم‌های مولف خودشان تالیف خودشان را به بهترین وجه نمی‌توانند ارائه بدهند. درویش را اگر در یک روند درنظر بگیریم، نسبت به قبلی‌های خودش جهش است و بعد از او نیز همه پایین می آیند. یعنی یک قله است. خوشنویسی معمولا یک زمان سی، چهل ساله برای پختگی احتیاج دارد که شما حتی در مرحوم میرعماد و میرزاغلامرضا دو نفر از بزرگان نستعلیق این را می‌بینید که از 50 سالگی به بعد است که تالیف شخصی خودشان را دارند ولی درویش 35 سالگی فوت کرده یعنی ظرف 15 سال از 20 سالگی تا 35 سالگی کاری را کرده که 200، 300 سال است کسی مثل آن را نتوانسته انجام دهد. همه در آرزوی درویش شدن هستند ولی نشدند. این درحالی است که چهار پنج سال آخر عمر مریض است و نوبه ربع یا همان تب مالاریا دارد. دربرخی از قطعاتش نوشته خدا را شکر که سال فرض کنید 83 را هم دیدم. یعنی هر لحظه منتظر مرگ است و من فکر می‌کنم که همین حال است که او را از روی زمین بلند می‌کند و وادار به خلق اثر می کند. یعنی قدر لحظه لحظه وقتش را می‌داند و روی زمین نیست و واقعا هم درویش است. این خیلی چیز مهمی است یعنی ذهن و دستش یکی است، تمام چیزهای درونش اتفاق می‌افتد و باز یکی از روشنفکرترین افراد زمان خودش است. یعنی با حلقه انجمن مشتاق، خود مشتاق، هاتف اصفهانی، آذر بیگدلی یعنی روشنفکران زمان خودش محشور است.
لذا این انسان، استثنایی است. خب دویست سیصد سال بعد یک عاشقی پیدا می شود و می‌فهمد که او چه کرده این شخص. البته در دوران خودش عرض کردم بعد از خودش و زمان خودش درویش شناخته شده است یعنی همه خوشنویسان شکسته دوست دارند درویش بشوند ولی به هر شکل این استاد مششعی است که می آید کار بزرگی می کند برای جمع آوری این‌ها. من می‌دانم چه مشکلاتی داشته این کار. جمع کردن هرکدام از این قطعات یک داستان دارد. یک بار دیگر هم خدمت شما عرض کردم کاش خود این را که چگونه هر قطعه را جمع کردید را می نوشتید و یک کتاب می شد. الان به گونه است که هرکس بخواهد هر خطی را از درویش، اصل و بدلش را تعیین کند باید از استاد مشعشعی بخواهد. یعنی علاوه بر اینکه خود ایشان عاشقی کرده تجربه‌ای که در این مدت پیدا کرده بسیار نادر است. یعنی شاید خیلی جالب باشد که خدمتتان عرض کنم یک قطعه‌ای بود که گفتم اخیرا به دست من رسیده و در جایی دیدم و این تاریخش این هست و رقم ندارد و فکر می‌کنم برای فلان کس نوشته که گفتند بله این سه تا است که من تا حالا دیدم برای فلان‌کس نوشته مثلا میرزامهدی‌خان. یعنی اینقدر ایشان حضور ذهن دارند و حتی علاوه بر آن خط و چیزی که خود من تا یک حدودی می‌دانم اسامی که مثلا درویش برای آقای فلان هم نوشته ایشان می‌دانند. یعنی ایشان تمام رموز این قطعات را ایشان خوانده اند و زندگی درویش را از درون قطعات خودش دریافتند. من فکر می‌کنم این کتاب اصلا الگویی هست برای هنرهای ملی ما که هر خوشنویس و هنرمندی باید چه در گذشته و چه حال یک چنین کتابی برایش داشته باشیم . برای میرعماد هم باید داشته باشیم برای میرزاغلامرضا هم باید داشته باشیم و چقدر خوشحالیم و خوشبختیم که راجع به درویش این شروع شد و انشاءالله این ادامه پیدا کند و من فکر می‌کنم که تاثیر این کتاب بسیار زیاد است. چون من خودم با عده‌ای از جوان‌های امروز که استثنایی هم هستند به آینده‌شان از نظر خوشنویسی خیلی خوشبینم و فقط خدا کند مسائل معیشتی و اقتصادی اینها را باز ندارد. باور کنید آنچنان تاثیر گرفتند و با اینکه قیمت کتاب برای یک هنرجو کم نیست (200 هزار تومان)حداقل یکی از این‌ها دارند و بعضی‌هایشان دو تا گرفته اند که این را برگ برگ کنند و از آن استفاده کنند. من مطمئم تاثیرگذاری این کتاب هنوز مشخص نیست یعنی تازه شروع این کار هست و حتی در قلم خوشنویسان که به جای خود در اندیشه‌شان هم حتما تاثیر خواهد گذاشت.
نکته دیگری که باید عرض کنم که در اینجا نیز مورد بحث قرار گرفت به هر صورت یکی از دوستان ما در جایی مصاحبه‌ای داشتند و نظرشان را راجع به اشخاص گفتند که خب نظر شخصی ایشان بود و محترم ولی بحث‌هایی تاریخی داشتند که خیلی جالب است. شما همین کتاب را اگر فقط برگ بزنید متوجه می‌شوید که آن صحبت‌ها چقدر صحیح است و چقدر ناصحیح. می‌خواهم عرض کنم که این کتاب می‌تواند یک متر و معیار باشد یعنی این متر و معیاری است برای خیلی از مسائلی که بعد از این شاید اتفاق بیفتد و من واقعا صمیمانه چندین مرتبه از استاد تشکر کردم و یک روز هم خدمتشان عرض کردم که این کتاب یک اشکال بزرگ دارد و اینکه این کتاب دیگر جایی برای کسی باقی نگذاشته است.

استاد عباس نوری:
مولانا می فرماید:
جان نباشد جز خبر در آزمون هرکه را افزون خبر جانش فزون
ازسال64 که بااستاد آشناشدم یادم هست که صحبت از چاپ کتاب درویش بود تا اوایل سال1391 که کتاب بالاخره چاپ شد. وصف استاد مشعشعی وکتاب ایشان یعنی اثر پرداز و اثر دراین چند کلمه نمی گنجد ، اما اختصار این است که نقش استاد مشعشعی صیقل زننده دوره ی سوم هنری (اوایل قرن6 تا اواخر صفویه) است. این دوره که امتدادش دوره حیات درویش را هم تا حدودی در بر می گیرد فرم ها اعجاز می کند. به قول استاد شفیعی کدکنی : جوهرهمه ی هنرها خیال است وهنرمند،شاعر ومعمار باطایر خیال پرواز کرده و آسمان ملک را تاعوالم بالا در می نوردد. درویش طایری است بلند پرواز که اگرکسی به عوالم بالا سیر نکند نمی تواند ادراک کند که شخصیت هنری وی کجاست. علی ای حال کتاب آثار و احوال، سفرنامه 35 ساله استاد است که برای یک استاد35ساله نوشته شده است. استاد مشعشعی احیا کننده ی خط شکسته ی کلاسیک ، اصیل و پررمز و راز قدما در دوره ی فترت است.
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
تماشا یعنی راه رفتن با دیگران . استاد خلوت گزیده ی ما چون جمع اسباب نمود، هنر وتحقیق را به هم آمیخته و چندان نیازی به همراهی دیگران نداشته و خود به اجتهاد رسیده است ، نه تنها نیازمند همراهی با دیگران نیست بلکه دیگران محتاج گام برداشتن با ایشان و در کنار ایشان هستند. مشعشعی با چاپ این کتاب همه را در خلوت گاه وتماشاخانه اش مهمان نموده است.

 5757

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 274461

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۵:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴
    6 0
    بسیار مصاحبه خوبی بود.کاش یکی دو نمونه از اثار درویش و پیروان معاصر ایشان را هم ضمیمه می کردید. موفق باشید.