به گزارش خبرآنلاین، جدیدترین شماره هفته نامه کتاب هفته «نگاه پنجشنبه» با یادداشت ها و گفتارهایی از «استاد محمود فرشچیان، مجید مهرگان، علی اکبر اشعری، امیررضا کوهستانی، شهیندخت خوارزمی، محمدرضا بایرامی، مجید ابهری، حسین علایی، محسن رفیق دوست، اردشیر رستمی، نادر ابراهیمی و...» منتشر شد. در این شماره علاوه بر پرونده کوچکی درباره زندگی شخصی و هنری استاد محمود فرشچیان، گفتگو با یکی از اساتید نگارگری و از شاگردان استاد فرشچیان، گفتگویی خواندنی و انتقادی با نویسنده فیلمنامه «یک پذیرایی ساده»، همچنین گفتگویی انتقادی با خالق رمان جنجالی «مردگان باغ سبز»، ترجمه مقاله ای از میشائیل هانکه در باب «خشونت و رسانه» منتشر شده است. بخش ویژه «فصل پنجم» و «هفت چهره» نیز از این شماره به هفته نامه اضافه شده است که «هفت چهره» مرور اخبار هفت چهره جنجالی هفته گذشته است.
در این شماره گفتگوی مفصلی با امیررضا کوهستانی درباره فیلم «پذیرایی ساده» انجام شده که گزیده ای از آن را در ادامه می خوانید:
- به گمان من کاری که مانی حقیقی انجام میدهد، برای فضای ما لازم است و برخوردهایی که با او میشود که فلانی چون نوه ابراهیم گلستان است، اینقدر پرخاشگر است و غیره، تماماً بیربط و فرامتنی است. اما اگر به بحث اصلی برگردیم، چالش اصلی فیلم، به نظر من، تم فیلم است که درباره تحقیر است و پول بهانهای است برای همین تحقیر کردن؛ دقیقاً از آنجایی که میتواند به عنوان دمدستیترین عامل برای بیان کردن فاصلهی طبقاتی یا نشان دادن نماینده قدرت (اقتدار) باشد. حال که میخواهی فیلمی راجع به تحقیر شدن بسازی، مهمترین نکته این است که روی مسئله بغرنجی دست گذاشتهای، به خصوص در میان ما ایرانیها که حساسیت زیادی به این موضوع، وجود دارد. در میزگردی که در لانه جاسوسی برگزار شد، این بحث در گرفت که چرا باید در نقطه اوج فیلم، یک معلم در قبرستان تحقیر شود؟ چرا بچه آن معلم باید یکروزه باشد؟ چرا به بچههای کم سن و سال توهین میشود؟ در طول نوشتن فیلمنامه، مانی اصرار داشت تا معلمش کنیم که درد بیشتر شود، که تحقیر مشهودتر شود. شاید این تحقیر کردن را در مورد شخصیت صابر ابر در فیلم حس نمیکنیم، فکر میکنیم قاچاقچی است، یا حتی درباره جگرکی و سرباز نیروی انتظامی هم به همین شکل. ولی در مورد معلم که در میان ما شغلی بسیار محترم است، این حس تحقیر، شدیدتر است. مشابه همین بحث درباره پرستار فیلم شوکران بهروز افخمی هم درگرفت. به گمان من، چالش اصلی فیلم بابی است که در رابطه با صحبت کردن درباره تحقیر شدگی گشوده است که کمی بی رو در بایستی حرفش را میزند. مانی همیشه میگفت: «بذار تا بیخش بریم»، تا حدی که چارچوبهای سینمایمان به ما اجازه میدهد. و نتیجهی این امر هم همین چالشهایی است که فیلم ایجاد کرده است، یا بر سر آن درگرفته است.
- ما دوست داریم دو کاراکتر اصلی پیروز شوند. مثلاً در آن سکانس مربوط به دو کارگر، دوست نداریم که یکی از آن برادران، ناگهان رو کند به قهرمان و بگوید: «مرتیکه پول و قرعهکشی چیه؟ برو بابا! چرا حرف الکی میزنی». ما دوست داریم کاوه و لیلا موفق شوند.
- باید بگویم که در 15 دقیقه انتهایی، شاهد چرخشی در روند فیلم هستیم و اینکه در آمده یا نه، بحثی دیگر است و بیشتر به تکنیک کار بستگی دارد و به قولی دیگر، ارتباطی به نیت ما ندارد. ما با فیلمی 102 یا 103 دقیقهای طرف هستیم. در طول ساخت فیلم، زمان بسیار زیادی را صرف دقایق آخر و پرداختن به این چرخش کردیم. مانی حقیقی، موقع نوشتن فیلمنامه، بسیار روی اصول است و به قولی سیدفیلدی است. ما 70 دقیقه از فیلم را به دو کاراکتر اختصاص دادیم که دستگاهی را خلق کنند و حالا حدوداً 15، 20 دقیقه زمان داشتیم تا آنها، اسیر و قربانی همان دستگاه کافکایی شوند که خودشان ساختهاند. معمولاً سئوالهایی درباره مساوات در پرداخت وجود دارد. مثل اینکه بگوییم این زمان کمتر از 70 دقیقه آغازین است و غیره و سئوالی دیگر که میپرسد اصلاً این تساوی لازم است یا نه؟ یعنی آیا ما در مقام سازندگان اثر، این وظیفه اخلاقی به گردنمان است که باید موقعیتی را ترسیم کنیم تا نشان دهیم دقیقاً همان بلاهایی که این دو سر دیگران آوردند، آنها نیز سر این دو بیاورند، که اتفاقاً پلات اول فیلم نیز همین بود. یعنی این دو نفر پس از گذشتن از این ایستگاهها، در حین بازگشت، یکی یکی سراغ این افراد رفته و از آنها حلالیت بطلبند. این ایده از آنجا که بسیار دمدستی بود، زهر فیلم را میگرفت و تم اصلی آن، که تحقیر کردن را در خود داشت، در این شیوه اتفاق نمیافتاد، کنار گذاشته شد.
- همین مردم واکنشهای متنوعی در قبال پول بروز میدهند. دو نفر که درون فیلم هستند و پولی را نمیپذیرند، گروهی دیگر شامل صابر و موتورسواران، اصولاً قائل به این هستند که حقشان توسط این دو نفر خورده شده و باید حقشان را از آنها بگیرند و اتفاقاً این به قول شما شورش، در نسخهای از فیلمنامه نیز واقعاً به این شکل وجود داشت که در آن، این گروه نه تنها با خشونت پول را گرفته و ماشین را با بیل و کلنگ نابود میکردند، بلکه سر کاراکتر لیلی نیز در پشت تپهای، بلایی آورده و رهایش میکردند. اتفاقاً این لحظه یکی از آن جاهایی بود که من اعمال نظر کردم، چرا که به نظرم در این لحظه خشونت به قدری بارز است که عدم بروزش دقیقاً همان بروزش است. از آنجایی که میل و انتظار تماشاگر در لحظه برخورد صابر ابر و لیلا دقیقاً چنین چیزی است، اتفاقاً ما نباید آن را نشان دهیم و این عدم نمایش بیشتر آزارنده و خشونتآمیز است تا صرفاً نمایش آن. و اتفاق کنونی این است که در تمام مدت، تماشاگر منتظر تخلیه انرژیای است که قرار نیست تخلیه شود و این عذابآورتر و در نهایت برای ما جالبتر بود.
- فیلم امکانات بسیاری را پیش رو مینهد تا ما تحقیر شدن این آدمها را در روند فیلم ببینیم، نه حتی صرفاً در آخر ماجرا. و اگر بخواهیم به دلیل این تحقیر بپردازیم، باید به یکی از سکانسهای ابتدائی نگاه کنیم. یعنی سکانس مربوط به اسماعیل خلج. لحظهای در این سکانس هست که ترانه با لگد چادر اسماعیل خلج را پایین میآورد. ناراحتی او از چیست؟ خیلی ساده از اینکه اسماعیل خلج پول را نپذیرفته. همین که کسی پول را نگیرد، این دو عصبی میشوند. بنابراین میبینیم که این آدمها خودشان به شدت آسیبپذیرند.
- کمال تبریزی تعریف میکند که برای بازی گرفتن از نابازیگری که قرار بود در فیلم مهر مادری نقش رانندهکامیونی قلدر را بازی کند وقتی متوجه شد که او دست و پایش را در مقابل گروه فیلمسازی گم کرده است، شروع میکند به ایراد گرفتن از گروهش و کات دادن نماها. یک بار میگوید دوربین بد بود، یک بار صدا، یک بار منشی و غیره. تا جایی که در پلان دهم راننده کامیون به اعتراض میگوید که شما که کارتان را بلد نیستید بهتر است ما را علاف نکنید و برداشت بعدی عالی از کار در میآید. نکته این بود که آن احساس راننده در اینکه با گروهی کارکشته طرف است و تنها فرد کار نابلد اوست، از بین رفت. کاری که به نظرم در «پذیرایی ساده» میافتد، دقیقاً اعتماد به نفس دادن به مخاطب است. فیلم موقعیتی را فراهم میکند که در آن مخاطب اعتماد به نفس اعتراض را به دست میآورد که به گمان من بسیار دموکرات است و این درباره فیلمی است که خودش درباره تحقیر و کوچک کردن دیگران است.
جدیدترین شماره «نگاه پنجشنبه» را از دکه های روزنامه فروشی و کتاب فروشی های معتبر تهیه کنید.
6060
نظر شما