در ادامه اهم سخنان نایب رییس مجلس در گفت و گو با خانه ملت میآید:
- درباره میزان رأیآوری نامزدها باید گفت، جبهه پیروان خط امام و رهبری مجموعهای از تجربیات را در پشت سر و مجموعهای از اتفاقات را نیز در پیش رو دارد اما باید بتواند از مقایسه اینها با هم، به جمعبندی مناسبی برسد ولی هماکنون در کشور احزاب قدرتمند نیستند و سازمان آهنین و صلبی ندارند؛ بر همین اساس بیشتر، جریانات و افراد و اشخاص با هم رقابت میکنند. مثلاً رقابت جدی میان جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری بود و اصلاحطلبان توفیق چندانی نداشتند که در نهایت 288 نفر وارد مجلس شدند. ابتدای مجلس نهم از هر گروه و جناحی سوال میشد که چند نفر از گروه شما رأی آورده، آن گروه میگفت اکثریت مجلس را در اختیار داریم. همان موقع مجموعهای از دوستان بعد از اینکه مجلس نهم آغاز به کار کرد، میگفتند اکثریت کرسیها را دارند و میخواهند مجلس را مدیریت کنند اما معمولا تبلور اساسی این حرفها در انتخابات هیات رئیسه مشخص میشود. چنانکه در ادوار چهار، پنجم، هفتم و هشتم نیز شرایط این گونه بود. خیلی محترمانه از آقای مظفر میپرسم کدام گروه در مجلس نهم برنده شد و چه کسی رای اکثریت را آورد؟ اگر جبهه پیروان خط امام و رهبری در کشور رای ندارد، جبهه پایداری یا جمعیت ایثارگران و جمعیت رهپویان در انتخابات مجلس نهم برنده شدند؟ من پاسخ این سوال را نمیدهم، آنها بگویند چه کسی برنده شد.
- فراجناحی به مانند عبارت "هر کسی از ظن خود شد یار من" است، متأسفانه در چند سال اخیر بیشتر دعواها و اختلافات در این گونه واژهها جمع شده است، حال این سؤال پیش میآید که آیا از فتنهگران سال 88 تا انحرافیون، اصلاحطلبان، اصولگرایان، تندروها و کندروها، در این انتخابات جایی دارند؟ که در پاسخ باید گفت به طور حتم فتنه گران، انحرافیون و هر کسی که قانون اساسی را قبول نداشته باشد، در این مسأله نمیگنجد چراکه اولین شرط ورود به انتخابات این است که کاندیداها معتقد به قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور باشند و سابقه آنها نیز سابقه سیاسی مطلوب باشد.
- زمانی آقای خاتمی در دولت اصلاحات موضوع "جامعه مدنی" را مطرح کرد، بعد از وی پرسیدیم جامعه مدنی یعنی چه؟ یکی در پاسخ گفت، مقصود همان مدینهالنبی است، دیگری گفت مقصود مدینه فاضله ارسطو است، یکی هم آن را جامعه لائیک غیردینی معنا کرد، در نهایت از جامعه مدنی تعریف مشخصی بیان نشد، البته رهبر معظم انقلاب در این رابطه فرمودند که تحقق مدینهالنبی آرزوی همه ماست، اصلا هدف از تشکیل حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی، تحقق مدینهالنبی بوده است. برهمین اساس معتقدم این واژهها، کلی هستند. اینکه آقای هاشمی رفسنجانی میگوید من به دنبال وحدت ملی هستم، یعنی چه؟ آیا به این معنا است که توطئهگران، مختلفان، ساختارشکنان، آشوبطلبان و مدعیان تقلب در سال 88 نیز وارد دولت آینده شوند؟
- اصل این است که ما آدمهایی که قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور را قبول دارند و بر طبق قانون فعالیت میکنند را بپذیریم و میگوییم این افراد میتوانند در کشور کار کنند. من حتی قبل از جریان فتنه 88 بارها به دوستان خود گفتهام که نمیشود در کشور دو گروه راست و چپ باشد، آن وقت زمانی که راستیها بر سر کار آمدند، چپیها را کنار گذاشته و وقتی چپیها بر سر کار آمدند، راستیها کنار گذاشته میشوند. وقتی یک دولت عوض میشود، در نهایت صد تا صد وپنجاه پست کلیدی هست که با آمدوشد جریانات سیاسی تغییر میکند. بهطور حتم نمیشود وقتی دولتی بر سرکار آمد، رئیس آن دولت تا بخشدار علیآباد جیرفت کرمان را تنها به این دلیل که این فرد دیگری رای داده عوض کند، بهطور حتم این موضوع، ظلم به مملکت و نظام است که رئیسجمهور مدیران مجرب و کارکرده را به این بهانه که او به کس دیگری رأی داده عوض کند.
- متأسفانه دولت نهم و دهم در موضوع تغییر سمت مدیران خیلی خشنتر عمل کرد، حتی این دولت، خود اصولگراها را نیز هر از چند گاهی عوض میکرد. دولت آقای احمدینژاد از ابتدا که بر سر کار آمد تا به حال که به ماههای پایانی دولت نزدیک میشویم، نیروهای بسیاری را تغییر داده است، جالب اینجاست که بسیاری از کسانی که با رئیس جمهور دعوا دارند، کسانی هستند که قبل از این وزیر خود رئیس جمهور بودند؛ ما این کار را ظلم به نظام میدانیم و قبول نداریم.
- آقای هاشمی باید تعریف خود را از واژه دولت فراجناحی اعلام کند چرا که من معتقدم باید از همه پتانسیلهای مثبت نظام و جامعه استفاده کنیم. به واژه انتخابات آزاد دقت کنید، این حرف، حرف خوبی است، اما انتخابات آزاد یک کلیدواژه است و هماکنون این واژه در یک زمان از دهان یک ضد انقلاب بیبیسینشین زده میشود، متأسفانه رئیس دولت دهم نیز آن را بیان میکند، آقای هاشمی هم میگوید انتخابات آزاد، بالاخره باید معلوم شود واژه انتخابات آزاد به چه معناست. واژه انتخابات آزاد یک کلید واژه است، از این رو باید حواس ما جمع باشد تا آنهایی که این واژه را عامدانه تکرار میکنند، نتوانند به مقاصد خود برسند؛ آنهایی هم که سهوا آن را میگویند خود را اصلاح کنند.
- من نمیفهمم فراجناحی یعنی چه؟ یک موقع شما میگویید دولت ائتلافی که از نظر من این دولتها، دولتهای ضعیفی هستند. البته نباید به آن تند و تیزی هم که آقای احمدینژاد مدعی است که همه وزرا باید با من هماهنگ باشند، دولت شکل بگیرد. آقای احمدینژاد هماهنگی را به تبعیت محض معنی کرده است، حتی وزرا در جلسات هیات دولت هم حق ندارند خلاف نظر رئیسجمهور حرف بزنند، این نوع "هماهنگی"، یک واژه جدید در قاموس اجرایی و حقوقی کشور و ترمینالوژی حقوق است. قبلا این گونه "هماهنگی" نداشتیم، ولی آقای احمدینژاد آن را ابداع کرد. از طرفی هم اگر قرار باشد نیمی از وزرای کابینه رئیس جمهور، او را قبول داشته باشند و نیم دیگر او را قبول نداشته باشند، نمیتوان این گونه کار کرد، دولت باید دولتی منسجم، یکپارچه، هماهنگ و همسو باشد، اما نه آن هماهنگیای که آقای احمدینژاد میگوید که وزیر تابع محض او باشد چراکه دولت باید یک جریان سیاسی تاثیرگذار باشد.
- آقای هاشمی در زمان ریاست جمهوری خود جملهای به کار برد به این مضمون که من در دولت، به اندازه همه سیاسی هستم و نیازی نیست بقیه کار سیاسی کنند. به نظر من این حرف درست نیست چون وزرا افرادی سیاسی هستند و مدیران ارشد نظام و صاحب نظرند. حتی زمانی مقام معظم رهبری در دیدار با یکی از هیات دولتها فرمودند وزرا در ضمن این که باید با رئیس جمهور هماهنگ باشند، خودشان هم مسئولیتهای مستقلی دارند. طبق قانون اساسی وزرا باید در مقابل مجلس و سیستم خود پاسخگو باشند. اینکه بگوییم وزرا سیاسی نباشند و فقط وظایف خود را اجرا کنند و تنها رئیس جمهور سیاسی باشد، حرف صحیحی نیست.
- آقای روحانی در میان کاندیداهای جبهه پیروان خط امام و رهبری نیست. حالا ممکن است در جامعه روحانیت مبارز تهران بر سر نامزدی وی بحثی صورت گیرد، اما در جبهه پیروان خط امام و رهبری که متشکل از 15 تشکل است و ما از این تشکلها خواستهایم کاندیداهای مدنظر خود را مطرح کنند تا بتوانیم بر سر آنها بحث و بررسی کنیم، تا به حال نیز اسم چند نفر مطرح شده اما نام آقای روحانی در میان آنها نیست.
- این که برخی از تشکلها مانند جامعه اسلامی نمایندگان ادوار مجلس، جامعه اسلامی مهندسین، حزب موتلفه یا تشکلهای دیگر من را به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری مطرح کردهاند، لطف و محبت دوستان است، اما اینکه با من رایزنی صورت گرفته و نظر مرا جلب کرده باشند و من نیز رضایت داده باشم، وجود ندارد چراکه هنوز هیچ تصمیمی برای این که به میدان انتخابات وارد شوم، ندارم. تمام تلاش من این است که بتوانم اصولگرایان را به نقطه نزدیک به وحدت برسانم. البته قطعا نمیتوانیم به نقطه واحد برسیم، اما تلاش میکنیم به وحدت نزدیک شویم. در میان مجموعه اصولگرایان گروههای مختلفی وجود دارد، هم تندرو داریم و هم معتدل، اما در هر صورت فکر میکنیم اصولگرایان در آینده دو رقیب جدی دارند؛ یکی جبهه فتنه و دیگری جبهه انحرافی است.
- اگر زمانی مجموعه جبهه اصولگرایی به این نتیجه برسد که احتمال رای آوردن نامزدی معقول باشد و احساس شود کاندیدای مطلوبی پیدا شده و همه دور او جمع میشوند، اگر به چنین فضایی نزدیک شدیم، قطعا من از افرادی هستم که در ستاد آن فرد فعال میشوم. در گذشته هم این مساله را بارها نشان دادهام. البته مشکلات کشور را آنقدر زیاد میدانم که به نظرم کاندیدای آینده باید تیم قدرتمندی همراه داشته باشد تا بتواند کار را بهتر جلو ببرد. من خود به دنبال این نیستم که کاندیدا شوم؛ رسانهها بهتر میدانند که در انتخابات مجلس نیز من بیشتر از آنکه برای شخص خودم فعالیت کنم، برای جریان و تشکیلات و ساماندهی انتخابات در کشور کار میکردم. انتخابات ریاست جمهوری پیشرو نیز از این امر مستثنی نیست؛ تمام تلاشم را میکنم تا نامزد اصولگرایی که بر سر او وحدت نظر باشد، کاندیدا شود و بتواند اکثریت آراء را کسب کند.
- با توجه به آغاز ثبتنام نامزدها در 24 اردیبهشت ماه 92، تا این تاریخ، وقت دارم و ضرورتی ندارد که از حالا وارد عمل شد.
- برخی از دوستان که هم در مجلس هفتم، هم هشتم و هم نهم حضور داشته و دارند، میگویند "فقط من اصولگرا هستم و این چهار، پنج نفری که من قبولشان دارم." این که انتزاعی فکر کردن است و دیگر کسی باقی نمیماند. اینها دارند بیشتر با خیالات و توهمات خود زندگی میکنند تا اینکه بخواهند با واقعیات جامعه زندگی کنند. واقعیت کشور، حضور مردم در راهپیماییهای روزهای 22 بهمن، نهم دی و قدس است که همه میآیند. در راهپیمایی روز 22 بهمن امسال در تهران، تعداد زیادی از نیروهایی که متهم به اصلاحطلبی هستند، در راهپیمایی آمده بودند و با مردم همراهی میکردند. البته باید از اینها سوال کرد که چرا شما موضع روشنی در موضوع فتنه و در برابر فتنهگران اتخاذ نمیکنید؟ این حق نظام است که از نیروهایی که مدعی طرفداری از اصلاحطلبی هستند، خواسته شود موضع خود را در برابر فتنه مشخص کنند؛ موضع من هم همین است. اما این که بگوییم هر کس با ما نیست، پس 22 بهمن به خیابان نیاید، صحیح نیست.
- نمیتوان این ویژگی را تنها به احمدینژاد محدود کرد بلکه روسای جمهور قبلی هم همیشه به این صورت بودهاند، یعنی هر کدام به پایان دوره خود میرسیدند دنبال راهی بودند که آیا میتوان مسیر ریاست جمهوری را ادامه داد و در قانون اساسی به نوعی سوراخی پیدا کرد تا ریاست جمهوری ادامه پیدا کند. زمان آقای هاشمی خود وی حرفی نزد اما تعدادی از وزرای کابینه او دنبال این بودند تا به نوعی قانون اساسی را اصلاح کرده و محدودیت در دورههای ریاست جمهوری را منتفی کنند تا ریاست جمهوری هاشمی ادامه پیدا کند. آقای خاتمی که خدا وی را سلامت بدارد و هدایت کند اواخر دوره ریاست جمهوری یک لایحه دو قلو زیر بغل خود گذاشته و این طرف و آن طرف میرفت که ببیند آیا میتواند برای ادامه ریاست جمهوری راهی پیدا کند، حالا احمدینژاد هم از این قاعده مستثنی نیست. اول دوره دهم ریاست جمهوری یکی از مشاوران احمدینژاد میگفت ما برای اجرای برنامههای خود در کشور به 20 سال وقت نیاز داریم یعنی برای عملیاتی کردن برنامههای خود باید تا پایان چشمانداز 1404 در قدرت بمانیم، بعد ما سوال کردیم که دوره ریاست جمهوری بیشتر از هشت سال که نیست، او پاسخ گفت خدا مدودف را برای همین کار درست کرده و خوب است ما یک مدودف این وسط داشته باشیم و با یک دوره تنفس، هشت سال دیگر ریاست جمهوری ادامه پیدا کند بنابراین برنامه آقایان بیست ساله است اما قانون اساسی این اجازه را نمیدهد. دولت در زمان کنونی بیش از هفت سال و نیم از برنامههای عملیاتی خود را پشت سر گذاشته و اگر عملکردی داشته باید بیان کند یعنی اگر قرار بوده تحولی برای جان گرفتن اقتصاد کشور رخ دهد به طور مشخص آن را بیان کنند.
- نمیخواهم وارد تحلیل و نقد آمارهای رئیس جمهور در روز 22 بهمن شوم، چراکه این مسائل باید در محافل علمی نقد شود و کار کارشناسی روی آنها صورت بگیرد اما این که بخواهند این گونه تبلیغ کنند که اگر ما نباشیم وضعیت رشد و پیشرفت کشور مشخص نیست، من فکر میکنم این یک ظلم عظیم است و متاسفانه همه دولتها این ظلم عظیم را مرتکب شدند.
- آقای احمدینژاد مدعی است که هر چقدر کار از ابتدای انقلاب تا سال 84 انجام شده، یک طرف و دستاوردهای دولت نهم و دهم طرف دیگر است اما واقعیت این است که کلنگ بسیاری از افتتاحهایی که اکنون انجام میشود در گذشته زده شده، کما اینکه افتتاح کلنگهایی که امروز آقای احمدینژاد به زمین میزند را رئیسجمهور آینده انجام میدهد و این یک جریان مستمر است. خیلی بیانصافی است که گفته شود دولتهای هشت دوره گذشته هیچ کاری نکردند پس چه کسی این همه اتفاقاتی که در کشور افتاده را انجام داده است، این کارها را همین دولتها، مجلسها و کارشناسان دلسوز انجام دادهاند که البته نقاط ضعفی هم داشتند. دولت امروز باید بیشتر به عملکردهای واقعی گذشته خود بپردازد و در کنار نکات مثبت و اشکالات خود را بگوید و این موضوع که دولت اعتقاد دارد در هفت سال گذشته هیچ خطایی انجام نداده زیر علامت سوال قرار دارد.
- فکر میکنم این سیاست( دوقطبی هاشمی- احمدینژاد) یک سیاست نخنما شده است، آقای احمدینژاد بالاخره هفت تا هشت سال روی این موج سوار بود و از همان ابتدا جامعه را دو قطبی کرد و دو قطبی آقایان احمدینژاد-هاشمی در دور دهم ریاست جمهوری هم امتداد یافت اما دیگر این شگرد برش لازم را ندارد، هرچند تصور من این است که آقای احمدینژاد به دنبال قطب دیگری به جای آقای هاشمی است، این قطب میتواند آقای لاریجانی باشد، اگر لاریجانی نشد یک عده از علما، در هر صورت دولت دنبال چنین فضایی است و مساله آقای هاشمی را دیگر منتفی، نخنماشده و بیفایده میداند بنابراین دنبال فکر جدیدی است.
- ما یک اختلاف نظری با دوستان تندرو اصولگرا داریم چراکه آنها در بحث فتنه 88 دنبال این بودند که بدانند 13 میلیون نفری که به مهندس موسوی رای دادند چه کسانی هستند تا بگویند اینها جزء مردودین هستند اما من اصلا این حرف را قبول ندارم چراکه بالاخره موسوی، کروبی، رضایی و احمدینژاد از سوی شورای نگهبان به عنوان کاندیدا تایید و معرفی شدهاند. رای دادن به مهندس موسوی و کروبی جرم نبوده اما من معتقدم بسیاری از 13 میلیون رای موسوی اکنون ریخته شده است، البته اینکه اصولگرایان توانستند آن را جمع کنند یا خیر، بحث دیگری است. در مجموع معتقدم فتنهگران و سران فتنه، 50 نفر هم در سطح کشور نیستند و نباید 13 میلیون جمعیتی که به موسوی رای دادند را فتنه بدانیم، دلیل هم این است که هر زمانی مقام معظم رهبری از سال 88 صحبت کردند فرمودند "40 میلیون مردم پای صندوقها آمدند و رای دادند که این رای را به نظام و انقلاب دادند" و من هیچ موقع یادم نمیآید که رهبر معظم انقلاب فرموده باشند در انتخابات 25 میلیون مردم آمده و رای دادهاند. یک عده از دوستان تندرو اصولگرا اعتقاد داشتند که باید بگوییم تنها 25 میلیون نفر پای صندوقهای رای آمده و رای دادند و بقیه مردم درست و حسابی نیستند که من میگویم خود شما درست و حسابی نیستید چراکه آن 40 میلیونی که در انتخابات 88 رای دادند به نظام رای دادند، حال پس از انتخابات موسوی و کروبی توهم تقلب برداشتند و خود را خراب کردند و هزینه سنگینی را به نظام تحمیل کردند مسئله دیگری است.
- من هیچگاه اصلاحطلبان را با چوب فتنه نراندهام و الان هم نمیرانم چرا که بسیاری از اصلاحطلبان چارچوب نظام، انقلاب و رهبر معظم انقلاب را قبول دارند، حتی ممکن است برخی به حرفهای رهبر معظم نقد داشته باشند اما وقتی از آنها میپرسیم بهترین گزینه برای رهبری کشور چه کسی است آنها میگویند ما تا صد سال دیگر هم بهتر از رهبر معظم انقلاب پیدا نمیکنیم. روزی در مجلس هشتم یکی از دوستان تند ما تذکری داد و من در پاسخ به وی گفتم ما در مجلس هشتم اصلاحطلب داریم اما یک نفر هم فتنهگر نداریم چرا که همه این ها نیروهای انقلاب هستند. در مجلس هشتم تعداد اصلاحطلبان زیاد بود اما هیچ کدام از آنها را فتنهگر نمیدانستم و الان هم فتنهگر نمیدانم.
- من نمیدانم که آقای خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری ثبت نام میکند یا خیر یا اگر نام نویسی که تأیید میشود یا نمیشود اما فکر اینکه اگر خاتمی بیاید 20 میلیون رای میآورد، توهم است. معتقد نیستم که اگر خاتمی به انتخابات وارد شود 18 یا 20 میلیون رای میآورد، خود اصلاح طلبان هم چنین تحلیلی ندارند چراکه آنها تحلیل میکنند در نهایت بتوانند در دور اول 7 تا 8 میلیون رای بیاورند و سپس به مرحله دوم بروند تا شاید در مرحله دوم اتفاقی بیفتد.
- من موضوع عمدی بودن گرانیها را قبول ندارم، اما معتقدم دولت سهم تحریمها در گرانی را خیلی بزرگ میکند و در محافل عمومی و خصوصی سهم تحریمها اصلا اینقدر نیست چراکه مقدار زیادی از این گرانیها مربوط به بیبرنامگی، خودمحوری و نابخردی است، معتقدم با وجود تمام این تحریمها میتوانستیم کاری بکنیم که مشکلات اینچنینی پیش نیاید.
27219
نظر شما