فاطمه استیری: ضبط را روشن نکرده از ماجرای ماشین سانتافه اش پرسیدیم و اینکه فکر نمی کند بیان این موضوع نتیجه منفی برایش داشته باشد؟، پاسخ سعیدیکیا اما صریح و ساده بود «خبرنگاران پرسیدند من هم نمی توانستم دروغ بگویم» با همین صراحت و سادگی هم تمام مدت مصاحبه را با ما پیش آمد. او چندین بار تاکید کرد مسئولان باید به گونهای عمل کنند که مردم به آنها اعتماد کنند.
«ایجاد اعتماد در مردم» و «رفع اختلافات» گرچه اولین اولویت دولت احتمالی محمد سعیدی کیا است اما برنامهها و ایدههای اقتصادی حتی آنجا که سخن از دیپلماسی میزند هم محوریت اصلی را دارد. از وزیر چهار دولت گذشته و کاندیدای امروز انتخابات ریاست جمهوری درباره برنامههایش در دولت احتمالی آینده، حل مشکلات اقتصادی نظیر گرانی، تورم، هدفمندی یارانه و فساد اقتصادی، دیپلماسی تحریم، گشت ارشاد، تفکیک جنسیتی و خانه سینما و ...پرسیدیم. مشروح گفت و گوی خبرآنلاین با محمد سعیدی کیا را در ادامه بخوانید؛
******
آقای سعیدی کیا! در این دوره از انتخابات شاهد کاندیداتوری و حضور چهرههای اقتصادی زیادی هستیم، فکر می کنید در نهایت اقتصاددانان در رقابت با سیاسیون پیروز شودند؟
دولت وظایف مختلفی در حوزه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و .. دارد. اما آنچه که در این روزها مردم را بیشتر آزار می دهد مسائل اقتصادی و بحث معیشت است. اینکه یک رییس جمهور اقتصادی باشد یا نباشد در درجه دوم اهمیت است مهمترین نکته این است که رییس جمهور باید مدیر خوبی باشد. یک رییس جمهور نمیتواند در همه مسائل تخصص داشته باشد. اما اگر مدیر خوبی باشد و قائل به کار مشارکتی باشد میتواند از مجموعه خرد جمعی که در کشور است به نفع خود و دولتش بهره بگیرد و این مسائل را به خوبی جلو ببرد. مثلا در اقتصاد ممکن است رییس جمهور روش اقتصادی خاص خود را داشته باشد اما در نظرخواهی که از اقتصاددانان میکند به جمع بندی دیگری برسد و آن را که به نفع مصالح کشور است در نظر بگیرد بنابراین اصل مدیریت است.
رویکرد دولت رفاه در سالهای اخیر در بین سیاستمداران و اجتماعییون ما تقویت شده است، شما هم به دنبال دولت رفاه هستید؟
چه کسی دولت رفاه را مطرح کرده است؟
بعد از دوران آقای هاشمی برخی کاندیداها اعلام میکردند که ما به دنبال دولت رفاه هستیم که برای مردم ایجاد رفاه کنیم. آیا شما هم به دنبال ایجاد یک دولتی هستید که در مسیر بالا بردن سطح رفاه، درآمد و رضایتمندی عمومی حرکت کند؟
اولین گام این است که اعتماد را در کشور جاری کنیم، مشکلی که الان وجود دارد این است که اعتماد مردم کم شده است. در حوزه اقتصادی هم تا اعتمادسازی صورت نگیرد رونق و رشدی را شاهد نخواهیم بود. ما باید اقتصادی پویا، توانا و کارآمد داشته باشیم، مردم خوب کار کنند، سرمایه گذاران با اطمینان سرمایهگذاری کنند تا کشور به سطح مطلوبی از اقتصاد برسد و معیشت مردم به خوبی فراهم شود.
ولی مشکل فعلی کشور بحث گرانیها و تورم است، شما راهکار مشخص و روشنی برای پایین آوردن این گرانی و تورم دارید؟
من یک سوال دارم، تورم کی به وجود می آید؟
وقتی نمودار عرضه و تقاضا به هم بخورد.
تقاضا کی رشد میکند؟، زمانیکه نقدینگی در کشور رشد پیدا کند، وقتی که عرضه متعادل با تقاضا نباشد این وضعیت گرانی و تورم پیش میآید. بنابراین اولین کار این است که کنترل نقدینگی را از ابزارهای کنترل تورم در کشور قرار دهیم. یعنی پول را به اندازه مناسب خودش به جامعه تزریق کنیم. دو مساله وجود دارد، از یک سو پول تزریق میشود که کارانجام شود وقتی این تزریق پول زیاد باشد تورم زیاد میشود و از سوی دیگر وقتی خوب پول تزریق نشود کارهای زیربنایی دولت خوب جلو نمیرود. بنابراین باید نقطهای مشخص شود که به چه میزان نقدینگی به کشور تزریق شود که هم کارها انجام شود و هم تورم قابل کنترل باشد. اما وقتی که شما پول را بدون هدف سرمایهگذاری در کارهای زیربنایی تزریق کنید، همه در مسیر مصرف استفاده میشود که نتیجه آن تورم بالا است. در حال حاضر همین پولهایی که به جامعه تزریق میشود صرف سرمایهگذاری نمیشود. صرف اقتصاد کشور نمیشود تنها صرف مصرف می شود و در مقابل چون مابه ازای آن چون سهم تولید از یارانهها را ندادیم، تولید افت کرده، اشتغال افت کرده و در مقابل تقاضا بالا رفته است. بنابراین یکی از راهکارهای مفید همین کنترل نقدینگی است.
در دولت سازندگی شاهد بودیم که همه سرمایههایی که قبلا صرف جنگ میشد. به جیب تولید رفت اما باز هم در آن دولت بحث رکود تورمی و حتی تورم 49درصدی را داشتیم، فکر میکنید تنها راه مبارزه با تورم و گرانی این است که سرمایهها به سمت تولید برود؟
نه! آن زمان هم پول زیادی به جامعه تزریق شد و آن سهمی که باید تزریق میشد تا این تعادل را حفظ کند و تورم ایجاد نشود انجام نشد. در آن زمان سیاست تعدیل هم اجرا شد. یعنی بالا بردن نرخ ارز، افزایش نقدینگی در جامعه که مجموعا این تورم 49 درصدی را بوجود آورد. بنابراین این شرایط حاصل تنها یک سیاست نبود حاصل یک بسته اقتصادی بود. دولت هم مجبور شد که این وضعیت را کنترل کند و کنترل شدیدی هم کرد که آن هم مناسب جامعه نبود. در حالیکه باید از قبل با کار کارشناسی مشخص میشد که جامعه تا چه میزان تحمل این تزریق نقدینگی را برای انجام کار دارد. اگر متناسب با آن توان نقدینگی تزریق میشد نیاز به سیاستهای سفت و سخت بعدی نبود. اقتصاد یعنی تولید، منتهی تولیدی که تورمی ایجاد کند که قابل کنترل باشد و فشاری را به جامعه تحمیل نکند. الان جامعه تحت فشار تورم بالاست.
حرف شما درست است، اما الان شرایط اقتصادی ایران به گونهای است که اگر به لحاظ اجتماعی هم بخواهیم تحلیل کنیم مردم مصرفگرا شده اند، یعنی مردم عادت کردند که یارانه بگیرند و همین حالا اگر هر دولتی بخواهد یارانهها را قطع کند تبعات اجتماعی وحشتناکی خواهد داشت؟
مگر من گفتم یارانهها قطع شود؟
نه، ولی یک دلیل افزایش نقدینگی هم همین پرداخت یارانهها بود. مگر نبود؟
الان هیچ کس دیگر نمیتواند یارانه را قطع کند. اما یک زمانی است که میگوییم یارانه به چه میزان تزریق شود، 2 برابر یا 5 برابر شود، اما یک زمانی هم هست که ممکن است که جایگزین یارانه را داشته باشیم. البته همین جایگزین هم یکباره نمیشود چون مردم عادت کرده اند. بنابراین باید با کار کارشناسی اولا جایگزین مناسب را پیدا کنیم مانند کاری که اخیرا مجلس کرد و گفت به دهک اول پول نقد ندهید و کالا بدهید. من نمیگویم میشود به همه کالا داد اما به سه دهک بالای جامعه چرا باید یارانه تعلق بگیرد؟ کسی که حقوق خوب دارد و نیازی به این میزان پرداخت 45 هزار و 500 تومانی ندارد، چرا باید یارانه بگیرد!
خب همانطور که شما گفتید آن اعتماد وجود نداشت یعنی اطلاعات اقتصادی جمعآوری شد که دروغ بود، یعنی مردم در بیان اطلاعات اقتصادی شان حقیقت را نگفتند؟
نه قبول ندارم! سه دهک بالا که درآمد بالا دارند مشخص هستند و اگر اطلاعات اشتباه هم داده باشند باز هم شما میدانید که مثلا فردی که درآمد 10 میلیونی داشته گفته 3 میلیون تومان در چه طبقه ای قرار می گیرد. یعنی این افراد باز هم جزء طبقات 8، 9 و 10 هستند. خب چرا باز هم به آنها یارانه پرداخت شد که الان بیایم و بگوییم لطفا نگیرید؟
حالا برخی میگویند یارانه به بخش سلامت داده شود. البته آن هم کار پیچیدهای است و باید با کار کارشناسی در آورد که آیا میشود تامین اجتماعی را به عنوان جایگزین در نظر داشت؟، مثلا اینگونه تعریف کنیم که همه مردم کشور باید از این تامین اجتماعی پایه خوب برخوردار باشند تا درمانشان به خوبی شکل گیرد، البته این یک لایه پایه است که دولت باید این پول را بپردازد و یارانه را در این مسیر بیاندازد. همه مردم کشور با دفترچه ای که همه جا ارزش داشته باشد و پرداختهای آن هم به موقع انجام شود، امید به آیندهشان تقویت میشود، زندگی مردم سامان مییابد بعد میتوان لایههای بعدی را به عنوان مکمل تعریف کرد.
الان بیمه تامین اجتماعی اینگونه است که 20 درصد آن را کارفرما می دهد، 70 درصد فرد بیمه شده می پردازد ، 3 درصد را هم دولت خودش می دهد. فکر میکنم در جامعه فعلی ما این درصدها قابل تغییر است. اگر ما گفتیم پایه را دولت بدهد یعنی این 3 درصد دولت باید تغییر کند، آن 20 درصد کمتر یا بیشتر باشد. روی این مورد من و برخی افراد دیگر کار کردیم، یعنی یک تامین اجتماعی پایه در کشور میتواند یک اطمینانی را در زندگی اکثر افراد جامعه حتی آن کسی که کمترین درآمد را دارد ایجاد کند، یعنی اگر سختترین مریضی را هم گرفت بداند مشکلی برایش ایجاد نمیشود.
البته باز هم تاکید دارم که یکباره نمیشود این کار را کرد چون مردم به یارانه عادت کرده اند آن یارانه باید پرداخت شود تا این جایگزینها با تفهیم کردن ضرورت آن به مردم، نهادینه سازی این طرح در سازمان ها و نهادها و ...پیادهسازی شود. برای انجام کار اجتماعی باید با جامعه ارتباط برقرار کرد. نمیشود که ما کاری را بدون پذیرش آن از سوی جامعه انجام دهیم. اگر این کار را کردیم شاید مجبور شویم این تورم را دو سال دیگر هم تحمل کنیم. اما یک جایگزین خوب برایش بگذاریم تا این تعادل اقتصادی ایجاد شود. در کار اقتصادی اینگونه نیست که یکباره بشود با فرمولی مشکلات را رفع کرد قطعا نمیشود، اگر کسی گفت هم حرف غلطی است.
آقای مهندس! شما رجل سیاسی - مذهبی هستید؟
بله چرا نباشم، من از اوایل انقلاب و قبل از آن فعال بودم بعد از انقلاب هم همواره در دولتهای مختلف و در جاهای دیگر کار کردم، کسی میتواند 16 سال دور میز دولت بنشیند، ولی سیاسی تلقی نشود؟ ضمن اینکه در مقاطع حاد کشور هم حضور داشتم، هم در جنگ حضور داشتم هم وقتی امام در مورد سلمان رشدی حکم دادند ما چند نفر بودیم که نامهای به امام نوشتیم. یا سه چهار سال پیش که آقا در مورد معاون اول رییس جمهور حکمی دادند که این شخص صلاحیت ندارد ما چند نفری بودیم که نامهای به آقا نوشتیم و اخیرا هم برای ساماندهی اوضاع کشور بار دیگر به رهبری نامه نوشتیم. میخواهم بگویم من در اتفاقات سخت همیشه بروز و ظهور داشتم.
از طرف دیگر من از خانواده مذهبی بودم، سمتهای مختلف مذهبی داشتم برای مثال 10سال عضو کمیته نماز در خدمت آقای قرائتی بودم.
شما از کاندیداهایی هستید که کابینه خودتان را قبل از برگزاری انتخابات معرفی کنید؟
کابینه، نه! من صلاح نمی دانم کابینه معرفی شود. در نهایت هر کاندیدایی 15 روز قبل میتواند این کار را بکند، الان که نمیتواند این کار را کند. از اوایل خرداد که قبل از انتخابات است تا بعد از آن در اوایل مرداد که کابینه باید معرفی شود معلوم نیست در آن دو ماه چه اتفاقاتی میافتد. تدبیر حکم نمیکند که کل کابینه معرفی شود. اما به نظر من 4 نفر را میتوان معرفی کرد که سمتهای کلیدی دارند. معاون اول، رییس کل بانک مرکزی، وزیر اقتصاد و رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کسانی هستند که میتوان آنها را قبل انتخابات معرفی کرد. در مورد سازمان مدیریت به نظر من این سازمان باید احیا شود و اگر جایی اشکال دارد، باید اشکال را برطرف کنیم نه اینکه محتوایی آن را تغییر دهیم.
سازمان مدیریت، سازمان بسیار خوبی به لحاظ فنی، اجرایی و اقتصادی کشور است و نمیتوان آن را منحل کرد، سازمانی است که آمار را در کشور تولید میکند. البته این که میگویند منحل کردن را هم من قبول ندارم این سازمان منحل نشده فقط تغییر محتوا داده است. سازمان را به معاونت رییس جمهور تغییر ماهیت دادند. وقتی سازمان است توانایی بیشتری دارد و مدیریت در آن قابل اعمالتر است ولی وقتی معاون باشد زیر نظر رییس جمهور است و باید به دستور او عمل کند. لذا معتقدم این سازمان باید احیا شوند.
ائتلاف سه نفره هم دارند تقریبا چنین کاری را میکنند؟
البته آنها ابتدا گفتند کابینه را معرفی میکنیم بعد کوتاه آمدند گفتند افراد کلیدی را معرفی میکنیم. شاید هم همه کابینه را معرفی کنند.
امکان دارد خود شما وارد ائتلاف با کسی یا گروهی شوید؟
الان زود است برای بحث ائتلاف. وقتی شورای محترم نگهبان اسامی کاندیداها را اعلام کرد تحت شرایط خاص می توان این بحث را مطرح کرد.
فضای انتخاباتی درحال حاضر وضعیت متکثری پیدا کرده است و طبیعتا در این فضا افرادی موفقتر خواهند بود که عقبه سیاسی پر قدرتتر یا بنیه مالی بیشتری داشته باشند، شما به کدام یک از این دو مستحضرید؟
من پول ندارم، همیشه هم با حقوقم زندگی کردم اما یک جمعیت ثبت نشده و نانوشتهای به علت 30 سال کار در وزارتخانه و نهادهایی که در کل کشور گسترده بودند من را میشناسند. من در جهاد کار کردم که تا روستاها هم پراکنده بوده، در بنیاد مسکن، وزارت راه و ترابری یا وزات مسکن و شهرسازی بودم که در بیشتر شهرها و روستاها گسترده شده بود. من چندین بار کشور را دور زدم، و این نظارت و سرزدن را یکی از اصول کاری خودم می دانم.
اینکه از قول من نوشته بودند 90 درصد من را می شناسند، درست نبود. تیتر را اشتباه زده بودند به متن مصاحبه که میرفتی چنین چیزی نبود. من همچین ادعایی اصلا نداشتم که 90 درصد مردم من را میشناسند! اما میگویم مردم به طور نسبی من را میشناسند من هم به طور نسبی کشور، مردم و تواناییهای کشور و مردم را می شناسم. خیلی از افرادی که با من کار کردند در سراسرکشور پراکنده هستند با هم ارتباط داریم و ستادهای انتخاباتیمان را از طریق آنها تشکیل میدهیم.
البته این عقبه اجتماعی است، من تاکیدم روی عقبه سیاسی شما بود؟
من می خواهم پایگاه رایآوری را بگویم، کی رای می دهد؟ مردم و اجتماع! اگر کاندیدا خوب به مردم معرفی شود مردم هم آگاهانه پای صندوق به او رای میدهند. این شبکه نانوشته الان برای من وجود دارد اما به لحاظ سیاسی من متعلق به هیچ حزب و گروه و تشکیلاتی نیستم. در جامعه اصولگرا تعریف میشوم اما عضو هیچ حزب سیاسی نیستم. بنابراین اگر آنها پسندیدند که از من حمایت کنند ما هم استقبال میکنیم. البته با بسیاری از روحانیون عزیز کشور نیز در ارتباط بوده و هستم.
در مورد بنیه مالی هم من پول را خیلی تعیین کننده نمیدانم و حتی گاهی مضر هم می دانم. مردم هم به این توجه خواهند کرد که کسی که خیلی پول خرج میکند از کجا آن را آورده است؟، من اصولا آدم کم خرجی هستم. هم در مسافرت، هم کار و هم زندگی. ضمن اینکه یک شماره حساب هم اعلام میکنم و هرکس این طرز تفکر را پسندید کمک خود را به آن حساب می ریزد و من هم به همان اندازه خرج می کنم.
شما گفتید به هیچ گروه سیاسی به لحاظ تشکیلاتی وابسته نیسیتد؟ برخی میپرسند آقای سعیدی کیا که با چهار دولت با چهار گرایش سیاسی مختلف کار کرده آیا به دلیل بی ثباتی سیاسی - اعتقادی او بوده است؟
من میگویم اتفاقا برعکس این است. یک ثبات کامل وجود داشته که این شده است. من در دولت آقای موسوی در دولت دوم بودم و در دولت اول حضور نداشتم. اما با هر سه رییس جمهور محترم بعدی در دولت اول بودم و در دولت دوم نبودم. من خودم دلیل این را آن میدانم که به لحاظ کار، مدیریت، توانایی این افراد من را پسندیده بودند و کار من را قبول داشتند اما در دولت دوم چرا نبودم؟ چون من خط مشیای خودم را داشتم که آن را با حفظ اصول خودم حفظ کردم. پس نمیشود گفت تغییر کردم. یعنی به لحاظ توانایی کار من را قبول داشتند اما به لحاظ مدیریتی و سیاسی چون مشی خودم را حفظ کردم، در دولتهای بعدی حضور نداشتم. البته من اهل درگیری و تقابل نیستم اما سر حرف و اعتقاداتم ایستادم و چون آن را تغییر ندادم این اتفاق افتاده است. در دولت نهم هم همین اتفاق افتاد. من چون در بخش مسکن خیلی کار کرده بودم من را به لحاظ کاری پسندیده بودند. البته من روحیه تعاملی هم دارم اما چون سراصول خودم ایستادم در دولت دهم نبودم. بنابراین من خط مشی ای دارم که متکی به ارزشهای انقلاب و تبعیت از ولایت فقیه بوده و از اول انقلاب آن را حفظ کردم. البته نمی گویم بقیه اینها را رعایت نمیکنند، اما برخی اوقات یکسری ریزه کاریهایی در مدیریت بوجود میآید و سیاستهایی گذاشته میشود که به طبع برخیها می خورد و به طبع برخی نمیخورد.
شما اگر رای نیاوردید حاضرید در کابینه رییس جمهور بعدی به عنوان معاون یا وزیر مشغول به کار شوید؟
بستگی به فردش دارد. الان خیلی زود است که این سوال را جواب بدهم! البته من همیشه خدمتگزار بودم و هرجایی که گفتند نباش، به یک گوشه دیگر رفتم وکار کردم. برای من خدمت کردن مهم است. الان که میخواهم بیایم چون فکر میکنم یک نابسامانیهایی وجود دارد که میتوان آنها را خوب برطرف کرد. قانون اساسی، مردم و نظام ما این پتانسیل را دارد که وضع را خیلی بهتر از این کند، هم به لحاظ رسیدگی و هم توجه به اقتصاد و معیشت مردم هم به لحاظ اجتماعی برخی ناهنجاریهایی که وجود دارد را میشود با تعامل خیلی خوب بین سران سه قوه و برقراری ارتباط با مردم و اعتماد به مردم حل کرد.
اگر مسئولان به مردم اعتماد کنند خیلی چیزها عوض میشود. آن وقت ما نمیآییم اخبار را ناقص به مردم بگوییم، اعتماد یعنی هرآنچه هست به جزء مسائل امنیتی را شفاف و روشن به مردم بگوییم. برای مردم باید قوی کار کرد، آنقدر که کار میشود آیا واقعا قوی و متناسب با پتانسیلهای کشور است؟ ظرفیت کشور و مردم خیلی بیشتر از این است، من به دورترین نقاط کشور رفته ام و ظرفیت های کشور را می شناسم.
در زلزله بم نه اینکه فقط خانه مردم خراب شده باشد بلکه زندگی شان از بین رفت. افراد خانواده کشته شدند، اموال شان از بین رفت، خانه ویران شد و مردم در ناتوانترین شکل قرار گرفتند. در آن زمان بحث بود که برخی میگفتند 10،15 تا پیمانکار بزرگ ایرانی و خارجی بیاوریم و این خانهها را به آنها بدهیم بسازند. طرز تفکر بنیاد مسکن متکی به 20 سال تجربهاش این نبود، ما میگفتیم مردم باید خودشان کار خودشان را انجام دهند، ما نباید خودمان را جای مردم قرار بدهیم و برای آنها تصمیم بگیریم ما فقط باید به آنها کمک کنیم که آنها بتوانند کار کنند، میگفتند مردمی که انقدر ضعیفند نمیتوانند، ما میگفتیم میتوانند همینطور هم شد. ما معتقد بودیم که ما باید بسترسازی کنیم، چون فقط مساله خانه نیست و آنها باید زندگی شان را برپا کنند.حالا بروید ببینید اینطور شده یا نشده. و ببینید مردم بم چقدر سرزنده هستند.
فرق و مرز بین اعتماد به مردم و پوپولویسم را هم بفرمایید؟
شما می دانستید که تیم فوتبال بانوان بم امسال در کشور اول شده است؟ من تازه این را شنیدم. این نتیجه نشاط مردم است، مردم در بم واقعا با نشاط هستند، این نتیجه آن مدیریت و روش است.
اعتماد به مردم که می گوییم یعنی این! اگر ما به مردم اعتماد داشته باشیم اقتصاد کشور را دست آنها میدهیم، نه عموم مردم، که دست کارآفرین، کاردان و مدیر می دهیم. اعتماد در هرجایی یک بخشی از مردم را شامل میشود، در اقتصاد کارآفرینان و کاردانان و مدیران هستند. یعنی اگر ما به مردم اعتماد داشته باشیم بسترهای مناسب اقتصادی - سیاسی و اجتماعی فراهم میکنیم تا هرکسی در جامعه نقش خودش را به خوبی ایفا کند. معلوم است که هر فرد از جامعه نمیتواند همه نقشها را بازی کند. اقتصاددان باید نقش اقتصادی داشته باشد، صنعتگر باید صنعت را به دست گیرد. حضرت علی(ع) در نامهای به مالک اشتر میگویند «ای مالک سفارش من را به نیکی به بازرگان و صنعتگران بپذیر و در حق آنان به کارگزارن به نیکی توصیه کن زیرا آنان مایههای منافع و فراهم آوردن اسباب آسایش جامعه هستند». این یعنی ما باید در اقتصاد کار را دست این افراد بدهیم و خودمان فقط بسترسازی کنیم. بسترسازی یعنی سیاست گذاری، برنامهریزی، هدایت، حمایت و نظارت. کار دولت در این چند مولفه خلاصه میشود اگر یک جایی مقرارتش تثبیت شده باشد، مردم اطمینان پیدا میکنند بیایند سرمایهگذاری کنند. اگر در ظرف 6 ماه 6 مقرره مختلف برای ارز دادیم، مردم نمیدانند چه باید بکنند؟ الان میگوییم بیاید ارز را از اتاق مبادلات بگیرید. یک سرمایهگذار می گوید 3 سال بعد که میخواهی این را از من پس بگیری با چه مبلغی پس میگیری؟ کسی تا حالا به این سوال در کشور پاسخ داده است؟ نه! چون نمیدانند. ما باید این را برای همه مردم روشن کنیم. الان گفتند ارزی که 4 سال پیش به قیمت ارز مرجع گرفتی باید به ارز مبادلاتی پس بدهید آیا میشود با همه یک جا و به یک شکل برخورد کرد؟ اینها کار میبرد، کشورداری کار میبرد، باید خیلی دقیق کار کنیم، باید همه جانبه و با کار کارشناسی دقیق بر روی مسائل و ابعاد مختلف کشور کار کنیم و در نهایت یک بخشنامه بدهیم و بگوییم برای 5 یا 10 سال معتبر است. شما میدانید قانون صادرات واردات آلمان بیش از 50 سال است هیچ تغییری نکرده است؟ مردم آنجا می فهمند چه کار باید بکنند. زمانی به چین رفته بودم، میگفتند رییس جمهور چین در تلویزیون قانون سرمایهگذاری خارجی را دستش گرفته و گفته این قانون سرمایه گذاری خارجی است، منتشر کردیم و تا 30 سال تغییر نمی دهیم. حالا ما مرتبا قانون تغییر میدهیم. نمیشود اینگونه رفتار کرد.
آقای سعیدیکیا! شما شعار انتخاباتیتان را مشخص کردید؟
انشاالله امنیت، آرامش و انسجام ملی – همکاری جهانی در دولت انقلاب اسلامی.
هرکسی هم کاندیدا شود شما حاضر نیستید کنار بکشید؟
انشاالله من تا آخر هستم.
جنابعالی در حوزه دیپلماسی چه برنامههایی دارید خصوصا با وضعیت تحریمهای اقتصادی که در یکی دوسال اخیر علیه کشورمان تصویب شده است.
ما با دنیا باید همکاری کنیم. باید تعامل داشته باشیم. ما اسرائیل را اصلا کشور نمیدانیم و حسابش جداست. با آمریکا هم هیچ کس تا حالا نگفته هی چوقت مذاکره نمیکنیم. فرمایش ماه مقام معظم رهبری هم این بود که تا زمانیکه شما زور میگویید نمی شود مذاکره کرد. بعد هم توضیح دادند که در چه شرایطی میتوان مذاکره کرد. نمی شود که یقه کسی را بگیری و بعد حرف از مذاکره بزنی. ما با 5+1 داریم مذاکره میکنیم، چون فکر میکنیم با آنها میشود مذاکره و تعامل کرد. ما در انرژی هستهای چه کار داریم میکنیم؟ ما عضو ان پی تی هستیم و عین مقررات ان پی تی را هم رعایت و اجرا می کنیم. پس چه خلافی سر زده که به بهانه آن به ما فشار میآورند؟ آیا میشود هر کشوری که در بعد هستهای کار میکند بگوییم کار نکن چون ما میترسیم تو بمب درست کنی؟ اگر طبق مقرارات کار میکنیم این حرف مصداقی برای ایران ندارد. بارها اعلام شده است که نمیخواهیم بمب بسازیم. همه چیز و همه فعالیتهای هسته ای ما تحت کنترل آژانس است. در دوره ای که در دولت بودم سفری به نظنز داشتم دوربینهایی در آنجا کار گذاشتند که یک دهم گرم هم نمیشود چیزی را جابجا کرد که آنها نفهمند. بنابراین آنها برای این رویه خود در مقابله با ایران دلیل دیگری دارند و اگر این مسائل هم حل شود، باز هم چیزی دیگری علیه ما درست میکنند. آنها میخواهند ما از اصول اعتقادیمان دست برداریم.
شما برای این مشکل چه راه حل هایی دارید؟
ما باید با دنیا تعامل کنیم، اما دنیا فقط آمریکا نیست و من این را قبول ندارم. منتهی ما باید با دنیا تعامل خوبی داشته باشیم. مرحله اول این ارتباط هم در بعد سیاسی است. اما ارتباط سیاسی به تنهایی کافی نیست. در واقع ما باید ارتباط اقتصادیمان را با کشورهایی که ارتباط سیاسی خوبی داریم قوی کنیم. مثلا با همسایههایمان غیر از اینکه باید تعامل سیاسی خوبی برقرار کنیم، باید در بعد اقتصادی هم روابط را محکم کنیم. نمیتوان گفت که همه اینها هم تحت تاثیر آمریکا هستند. اتفاقا برخی از آنها دائما گام رو به جلو برای کار کردن با ما برمیدارند. ضمن اینکه اینگونه نیست که همه گوش به فرمان آمریکا باشند. هفته گذشته وزیر نیروی ترکیه اعلام کرد ما نمیتوانیم موارد تحریمی در مورد ایران را عملیاتی کنیم چون ما پارسال 6 میلیارد دلار گاز از ایران خریدیم که به نفع مردم کشور ما بوده است، ما منافع ملیمان را در نظر میگیریم و نمیتوانیم روابط را قطع کنیم. یا پاکستان می گوید ما این لوله گاز را به نفع مردم خودمان میخواهیم از ایران منتقل کنیم. بنابراین باید روابط سیاسی خوبی را با دیگر کشورها برقرار کنیم و سپس با تعاملات اقتصادی دراز مدت آن را محکم کنیم. سایر کشورها مثل چین، روسیه، تاجیکستان، آذربایجان، ارمنستان و ...هم به همین نحو. هم به لحاظ ترانزیتی به کشور ما محتاجند و ما باید از این فرصت استفاده کنیم.
یعنی هرچه توان اقتصادی ما افزایش یابد توان چانه زنی ما هم با دنیا بالاتر میرود؟
بله جمله خوبی است! ما اگر این خط لوله را به پاکستان بردیم و آنها به گاز ما نیاز پیدا کرده و عادت کردند، اگر در آنجا شیعیان را بکشند دولت پاکستان بیتفاوت می ماند؟ حتما عکس العمل مثبت به نفع شیعیان نشان خواهد داد.
در چند سال گذشته فضای سیاسی کشور ما فضای پر تنش و پرچالشی است. شما فکر میکنید دولت آینده اگر در اختیار شما باشد برای اینکه این چالشها و دعواهای سیاسی کاهش پیدا کند، چه تدبیری باید اندیشید؟
به جای تقابل باید تعامل کرد. الان سران سه قوه در تقابل با هم هستند، تعارف که نداریم! آقا صراحتا گفتند و لغات سخت را هم به کار بردند. این اختلافات به کل تنه کشور رسوخ پیدا میکند و مسائل اختلافی را تشدید میکند. ما باید قبول کنیم که همه مردم یک فکر ندارند.، افکار مختلفی است تا آن افکار به دشمنی با ظهور و بروز تبدیل نشد،ه باید همه فکرها امکان نمود و بیان داشته باشند. اصلا مگر می شود در جامعهای مخالف نباشد و یا کسی با دولت مخالف نباشد؟، همه جا همینطور است. همه جای دنیا میگویند فلانی با 51 یا 60 درصد رییس جمهور شد. یعنی درصد باقیمانده او را نمی پذیرفتند. اما همین که عموم مردم میپسندند او خدمتگزار مردم میشود اما خدمتگزار صددرصد مردم، نه همان بخشی که به او رای دادهاند. در قانون اساسی ما توزیع قدرت در کشور وجود دارد، هر سه قوه و مجمع تشخیص اختیاراتی دارند. ما باید همدیگر را بپذیریم، با هم تعامل کنیم نه تقابل. دولت بگوید من این بودجه را نوشتم کسی حق ندارد حرف بزند که درست نیست! خب در قانون ما آمده که بودجه باید به مجلس برود و نمایندهها تصمیم بگیرند و هرچه تصویب کردند اجرا شود. ممکن است رییس جمهور بگوید اگر سیاستها و تصمیمات من را خیلی تغییر دهند نمیشود. خب کِی خیلی دستکاری میشود؟ وقتی تقابل باشد. اما اگر تعامل باشد اولا اصل را برنامه بالادستی قرار میدهد و میگوید که من برنامه و بودجه ای را باید بدهم که مطابق آن برنامه بالادستی باشد. اگر اینگونه شد کمترین اختلافات بوجود می آید. دوم اینکه قبلش با مجلس تعامل کند، بگوید ما میخواهیم بودجه بنویسیم بیاید سراصولش توافق کنیم، مثلا اینکه قیمت ارز، نفت، رشد اقتصادی و... در این وضعیت چقدر باید باشد را در نظر بگیریم اگر اینها تفاهم شود اختلافات کم میشود.
اگر ما قبول کنیم که قدرت در کشورمان توزیع شده و اگر قبول کنیم که اصل بر تعامل باشد، این ختلافات به حداقل ممکن رسیده و تنشهای سیاسی کاهش مییابد. من فکر میکنم این رویه هم از رییس جمهور باید شروع شود. چون در قانون اساسی ما رییس جمهور نفر دوم کشور است و شان او در قانون اساسی بالاتر از دو رییس قوه دیگر است. بنابراین او اگر برای مصلحت کشور و مردم کار را با تعامل پیش ببرد، کار کشور هم راه میافتد، آن وقت این تقابل به تعامل تبدیل میشود این یک اصل مهم است.
اگر بخواهید سه اولویت و برنامه اصلی تان بعد از رییس جمهور شدن را بگویید، آن سه اولویت چیست؟
اولین گام ایجاد اعتماد در جامعه و رفع این اختلافات است. دوم بهرهگیری از خرد جمعی و کار کارشناسی اقتصاددانان کشور است. منظور از خرد جمعی یک گروه خاص یا نظر و دیدگاه خاص هم نیست، چون اگر اینطور باشد معلوم نیست که بقیه چه میگویند. رییس جمهور اگر اختلاف نظرها را نشنود، متوجه اشتباه و نقص کاری خودش هم نمیشود. اما وقتی نقد و نظرها را می شنود، آن وقت می تواند به جمع بندی خوبی برسد. منظور از خرد جمعی این است. نه اینکه همه یک حرف بزنند، حرفهای متفاوت زده میشود و بهترین نتیجه حاصل میشود.
بنابراین اقتصاد کشور را باید با بهرهگیری از خردجمعی و کارشناسان سریعا مورد رسیدگی قرار داد، اعتماد را هم به کشور بازگرداند و اینها نمی شود مگر با صداقت.
آیا شما هم معتقدید که باید یک دوره اقتصاد ریاضتی را طراحی کرد؟
ما الان در دوران اقتصاد ریاضتی هستیم. الان دوران سختی است. ما باید از این دوران گذر کنیم، اقتصاد کاری نیست که امروز تصمیم بگیریم فردا درست شود. در بحث یارانه گفتم که اگر قرار باشد جایگزین تعیین کنیم باید یک مدتی این پول را بدهیم اما باید به دوره مناسبی برسیم که کی میشود این جایگزین را مشخص کرد. این دوره یعنی گذر از دوران مشکل و سختی به دوران مطلوب را باید با کار کارشناسی درست کوتاهتر کنیم. هرکاری که بخواهیم بکنیم سه اصل را لازم دارد، سیاستگذاری خوب، زمانبندی مناسب و یک اجرای درست. هرکدام اینها لنگ بزند کار خراب می شود. در برنامه ریزی اول باید هدف ما مشخص باشد، مثلا در اقتصاد هدف ما این است که تورم را کاهش دهیم، تولید را رونق ببخشیم، اشتغال را راه بیندازیم. حالا باید دید که تولید را چگونه باید رونق داد، وقتی تولید را رونق دادیم مشکل اشتغال خودبخود حل میشود. بنابراین هدف گذاری باید درست باشد.
نکته بعدی زمان بندی مناسب است، در بحث یارانه مگر قرار نبود چند ساله انجام شود. چرا یک ساله انجام دادیم؟ این اشکال خودش نابسامانی اقتصادی را سبب نشد؟ اگر طبق قانون رفتار کرده بودیم مشکل کمتر از این میشد، تورم کمتر بود. بنابراین این سه اصل را باید متناسب با هم جلو برد.
آقای سعیدی کیا! در همه دولتها معضلی به نام «فساد اقتصادی» مطرح بوده است، اگر رییس جمهور فعلی با وعده کوتاه کردن دست مفسدان از اقتصاد کشور وارد انتخابات شد، ولی بزرگترین فساد در همین دوران رخ داد. شما اگر رییس جمهور شوید چه خواهید کرد که فساد در سیستم خصوصی، دولتی و اداری شما شکل نگیرد؟ آیا شما وقوف کامل به ریشههای فساد اقتصادی دارید؟ و اگر بوجود آمد چطور می خواهید آن را حل کنید؟
مهمترین نکته اراده مسلط خدمتگزاران مردم است، یعنی جمعی که بناست کشور را اداره کنند، هر سه قوه مجلس، دولت و قوه قضاییه باید اراده مسلط در سلامت رفتار کردن را داشته باشند. اگر این اراده حاصل شد که از دولت هم باید قاعدتا آغاز شود، مقررات را باید به گونهای وضع کرد که راه های اینکه کسی به فساد ورود پیدا کند، بسته شود. کسانی که اهل فساد هستند، باید کنار گذاشت. در ادارت افراد شناخته شده هستند و اینگونه نیست که یک عدهای کاری کنند و دیگران متوجه نشوند. با این افراد باید مطابق قانون برخورد کرده و آنها را تصفیه کنیم. الان تصفیه کردن افراد سخت است باید قانونی باشد که این افراد را از حیطه کار اداری اخراج کرد. مقررات را باید تثبیت و شفاف کنیم. زمانی به گرجستان سفر کرده بودم در آنجا سفیر برای من توضیح داد که رشوه را در این کشور جمع کردهاند. گفتم چه طوری؟ برای من توضیح داد که هم افراد را تصفیه کردند و هم مقررات را. به قول فرنگیها سیستم را اپن(باز) کردند تا کسی نتواند زیرمیزی رفتار کند. اتفاقا دو ماه بعد یک گروه اقتصادی به گرجستان رفته بود و توجه یکی از آنها به این موضوع جلب شده بود و مقاله ای در این خصوص در روزنامه نوشت. بنابراین ببینید در آنجا اراده مسلط این شده که جلو رشوه گرفته شود، ما که دینمان این را می گوید که راحتتر می توانیم این کار را بکنیم. بنابراین در وهله اول اراده مسلط مهم است، دوم مقرارت و ضوابط باید شفاف شوند و سوم سالم کردن جمعی که در هر کاری دور هم جمع می شوند.
در یک جامعه سالم که اساسش بر سلامت است، ممکن است فساد به طور اتفاقی پیش بیاید که میشود با آن برخورد کرد. آن هم برخورد شدید! مثل بهداشت و درمان است. یعنی اول باید پیشگیری کنیم از اینکه چگونه ممکن است فساد بوجود آید و بعد اگر فساد پیش آمد، برخورد کنیم.
مردم انتظار دارند که برخورد با این وقایع سریع و مناسب باشد. بنابراین این تعامل با قوه قضاییه و مجلس مهم است که بتوانیم با فساد برخورد کنیم یعنی دولت باید به کمک قوای دیگر مانند قانونگذار راه سیاسی نفوذ در ادارات را ببندد.
در این چهار دوره که وزیر بودید با مجموعه خود این چنین برخورد می کردید؟
تا حالا در وزارتخانهها و زیر مجموعههایی که من بودم به خاطر وجود همان اراده مسلط چنین اتفاقاتی نیفتاده است. شما از دوران حضور من در جهاد یا وزارت مسکن و راه چیز بدی شنیدید؟ البته از صمیم قلب می گویم که این لطف الهی بوده است.
حالا اینکه خبرش رسانهای شود یا نشود بحث دیگری است، چون گفته می شود که این وزارتخانهها مجموعههای فساد هم خیزی هستند!
بله! با وجود اینکه رانت در این وزارتخانهها بوده اما واقعا هیچوقت چنین مساله مهمی پیش نیامد. دلیلش هم این است که علاوه بر مراقبت دائمی که وجود داشته آن اراده مسلط کارساز بوده است. یعنی کادری که وزارتخانه را اداره میکنند به سلامت خیلی حساس باشند .اگر حساس بودی و کوچکترین اشکال و فسادی پیش آمد برخورد کردی همه می فهمند که چگونه باید رفتار کنند و بعد از آن هم کنترل دائمی لازم دارد که باید انجام شود. من این کارها را در زیرمجموعه ها لحاظ کردم.
اگر اقوام
شما بخواهند با رانت مهندس سعیدی کیا به دولت بیایند به چه کسانی اجازه حضور نمیدهید؟
من همیشه نسبت به اینکه این اتفاق در مورد اطرافیانم نیفتد خیلی حساس بودم. نه فقط فامیل که نسبت به دوستانم حساستر بودهام، من که فامیل جمع و جوری دارم. ولی اگر کسی از دوستان یا فامیل درباره این سخت گیری من بگوید درست گفته اند. برای من برادرم و بقیه فرقی ندارد، هرکسی که شایسته است باید سرکار بیاید.
چند فرزند دارید؟
سه فرزند، یک پسر و دو دختر.
همه متاهلند؟
پسرم متاهل است و کار خصوصی هم می کند و اصلا به ما کاری ندارد. اختر فرزند دومم است که ازدواج کرده است. شوهرش هم مهندس برق است اما کار مطبوعاتی میکند. من هم تا الان هیچ رابطه کاری نه با او داشتم نه او چنین چیزی از من خواسته است. دختر بعدی من هم در حال تحصیل است.
همسرتان هم شاغل است؟
نه خانه دار هستند و در همه دوران کمک اصلی من بوده اند.
برادران شما در دورهای که شما وزیر بودید، در مجموعه شما نبودند؟
برادر من قبل از من در وزارت راه و ترابری کار میکرد بعد از او من به این وزارتخانه رفتم.
اهل ورزشید آقای مهندس؟
بله کوه می روم.
اهتمامتان به موضوع ورزش چگونه خواهد بود مانند بحث فوتبال که الان به عنوان یکی از موضوعات جذاب است؟
ورزش یک اصل برای جوانان و دیگر افراد جامعه است. من در جوانی زیاد ورزش می کردم، گاهی فکر می کنم اگر در جوانی اینگونه ورزش نکرده بودم، الان در این سن و سال توان داشتم که بخوبی سرپا باشم. من سفرهای سخت و فشرده ای می روم و اگر این ورزش نبود و بنیه سالم نداشتم اینطور نمی توانستم پیش بروم. الان جامعه و جوانان درگیر کامپیوتر و این چیزها شده اند و کمتر دنبال تحرکات و ورزش میروند. بنابراین نه فقط فوتبال که باید ورزش عمومی را توسعه دهیم. همه ورزشها را باید در راستای هم توسعه داد. اتفاقا یکی از بسترسازیهای مهم دولت فراهم سازی سلامت کشور است که با ورزش میتوان آن را توسعه داد. که نشاط و سرزندگی و صبر جوانان رابه دنبال خواهد داشت.
در هر دولت، شاهد شکل گیری احزاب دولت ساخته ای بوده ایم. اقای احمدی نژاد رایحه خوش خدمت، آقایان خاتمی و هاشمی هم مشارکت و سازندگی را داشتند، شما وقتی رییس جمهور شوید قصد دارید که تشکل سیاسی ای را به راه بیندازید که راه شما تداوم داشته باشد؟ البته منظورم از تدوام تنها بعد منفی آن نیست.
همانطور که گفتید همه روسای جمهور بعد از خودشان سعی کردند آن تفکر و منش خودشان جاری و ساری بماند، نه فقط با خودشان که حتی با نزدیکانش. من بنا ندارم که تشکل سیاسی درست کنم چون فکر میکنم که باید با همه مردم کار کرد. این هم به معنای مخالفت با تشکل و کار تشکیلاتی نیست اتفاقا من معتقد به حزب هستم و معتقدم اگر حزب واقعی در کشور وجود داشت این تنشها در جامعه به لحاظ سیاسی هم کمتر میشد. چون وظیفه حزب، دادن برنامه است. اگر فکر میکنید و سوالتان این است که من حزب سیاسی درست میکنم، نه من این کار را نمی کنم. اما اگر تصور می کنید که یک جمعی باید وجود داشته باشند که اینها اگر قدرت هم ندارند و بیرون از قدرت هستند، باز هم بتوانند به کشور خدمت کنند؛ این حرف خوب و مورد قبول من هم هست.
این جمع هم باید به چه شکلی باشد که اگر حزب نباشد، تشکلی باشد که بتواند کار مفید کند و در خدمت کشور باشد. بنابراین حزب را خوب میدانم اما اینکه خودم حزب درست کنم چنین تفکری را ندارم.
به لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیدگاههای شما به کدام رییس جمهور نزدیکتر است؟ یا اینکه اساسا می خواهید دولت پنجمی را ایجاد کنید؟
شما میتوانید از عملکرد دولت ها در این حوزهها تصویر بدهید تا من بگویم به کدام نزدیکتر است. چون برخی از این افراد چیزهایی گفتند اما به گونه ای دیگر شد.
نه به لحاظ آنچه عمل شده منظورم است.
من در مسائل سیاسی - اجتماعی نظرم را در ابتدا گفتم و براساس همان نظر هم گفتم که در دولتهای دوم این سه رییس جمهور محترم حضور نداشتم. اما به لحاظ اقتصادی واقعا شما میتوانید بگویید که برنامه هر کدام از این افراد چه بوده؟ درمورد دولت نهم و دهم میتوان گفت چه برنامه اقتصادی داشته؟ مثلا 5 اصل و شاخص را بگویند که نشان دهد آنها در اقتصاد به این شاخصها عمل کردند و عمل شده باشد، به نظر من اینگونه نشده است.
به لحاظ اقتصادی من فکر میکنم که ما باید بخش خصوصی را به معنای واقعی رشد دهیم و تحت نظارت دولت باشد. این حرف من نیست حرف امام و رهبری است. اصل 44 یعنی چی؟ اصل 44 یعنی بستر خوبی برای فعالیت اقتصادی مردم فراهم کنیم، کدام مردم؟ آنهایی که توانایی که کار اقتصادی را دارند، چگونه؟ تحت نظارت دولت.
من اصل 44 را فقط در این نمیدانم که هرآنچه داریم را واگذار کنیم. باید امنیت برای سرمایه گذار و مدیریت بخش خصوصی وجود داشته باشد. چون اگر دولت نظارت نکند انحصار در بخش خصوصی بدتر از بخش دولتی خواهد بود.
دولت آقای هاشمی همین کار را نمی کرد؟
در نهایت به گونهای پیش رفت که منجر به تغییر رویکرد اقتصادی شد. وقتی تورم 49 درصد شد؛ تغییر جهت داده شد. ما در کشورمان این اشکال اساسی را داریم، آن هم اینکه وقتی تصمیمی حتی با کار کارشناسی گرفته می شود این را کامل نمی کنیم. یعنی فرض کنید تصمیمی گرفته می شود، این تصمیم از ابتدا تا انتهاش باید مرور شود تا ببینیم کجای آن ممکن است در کشور ما با اشکال روبرو شود. باید آن اشکالات برطرف شود تا این خط کامل شود. بعد یک جایی هم در برخی قسمتها پایلوتی عمل کنیم و بعد اگر نتیجه داد آن را عمومی کنیم. نه اینکه فوری تصمیم بگیریم و بعد عمل کنیم.
واقعا به شیوه پایلوتی میشود اقتصاد را مدیریت کرد؟ در کارهای مهندسی شاید ولی در کارهای اقتصادی بعید به نظر نمی رسد؟
بله میشود، خاطرم هست در یک سفر خارجی که به مناطق آزاد داشتم، آنجا رفتم پرسیدم شما چه کارهایی تاکنون کردید؟، اول قانونشان را به من دادند، کتاب قانون نوشته بودند و همه هم میدانستند که چه باید بکنند و هرسال هم مصوبه جدید نمیدادند. اما ما برای مناطق آزادمان چقدر مصوبه هر سال داریم؟ به من گفتند ما این قوانین را که گذاشتیم دو سال پایلوت عمل کردیم، سرمایه گذاری که کردیم را دیدیم و وقتی نتیجه داد، گسترده اش کردیم. ولی ما می گوییم مثلا کیش منطقه آزاد است؛ یک مصوبه مینویسیم که باید از فردا اینگونه عمل شود. بعد هم مشکل پشت مشکل که در نتیجه مقرره را عوض میکنیم، به مشکل بعدی که خوردیم باز به گونهای دیگر عمل میکنیم. یعنی دائما مصوبه می دهیم. مگر نمی شود در منطقه آزاد کیش یک سال پایلوتی و آزمایشی عمل کنیم و بعد مقررات آن را تثبیت کنیم؟
شما بروید ببینید در مناطق آزاد دنیا چقدر درآمد دارند، چقدر صادرات دارند اما مناطق آزاد ما بیشتر به واردات گرایش پیدا کرده است. بعضی تصمیم گیریها و جهت گیریها سیاسی است اما بعضی اقداماتی که میخواهی عمل کنی می توان پایلوتی پیش برد.
کاندیداها در هفتههای اخیر وارد مرحله وعده دهی به مردم شدهاند. مثلا آقای رضایی یارانه سبز را مطرح کرده، شما مشخصا در مورد کارمندان، کارگران، جوانان، رسانه ها و ...چه قولهایی میدهید؟
اگر از افرادی که با من کار کردند بپرسید، میگویند فلانی قولی نمی دهد الا اینکه عمل کند. روش من این بوده است. ما در وزارت مسکن می گفتیم یا نمی سازیم یا خوب می سازیم. اینجا هم باید قولی بدهیم که عملیش کنیم. اینکه پیش پیش به مردم قولی بدهیم روش خوبی نیست. ما باید بگوییم ما در کار اقتصاد این کار را می کنیم، به عموم مردم بگوییم که امکان تولید، اشتغال را برایتان فراهم می کنیم و با این کارها معیشت تان بهتر می شود. این مهم است که معیشت عمومی کشور و امکان رشد و ظهور و بروز توانایی های مردم پیدا شود اگر این پیدا شود همه این چیز حل شود. باید امکان کار و تلاش در همه بخش ها برای همه استعدادها فراهم شود.
این حرف شما، بیان نوعی کلیات است. ما در سال 84 یا 88 دیدیم که آقای احمدی نژاد با برخی قول های ملموس تر برای مردم مانند آوردن پول نفت بر سر سفره مردم رای بالایی را کسب کردند.
من این نوع قول و شعارها را مناسب نمی دانم، من اینگونه قول نمیدهم که برای یک قشر خاص یک قولی بدهم برای قشر دیگر چیزی دیگر بگویم از کجا معلوم این قول ها بعدا در یک تعادل خوب قرار گیرند. قولی باید بدهیم که عملیاش کنیم. من قولی که میتوانم بدهم این است که بستر مناسبی برای فعالیتهای اقتصادی با اعتماد به مردم برایشان فراهم کنم. یعنی اینکه تولید خوب شکل بگیرد، اشتغال خوب شود، اینها را اگر حل کردیم سایر چیزها سامان مناسب پیدا می کند.
در مورد رسانهها چه موضع گیری دارید، الان در شرایطی هستیم که کار رسانهها با محدودیت هایی روبرو است و خط قرمزها هر روز بیشتر می شود؟
تلفیق آزادی و فرهنگ عمومی جامعه وظیفه مهم رسانه است، آزادی و اطلاع ر سانی مناسب که بر فرهنگ عمومی اثر بگذارد، اگر این دو را هنرمندانه تلفیق کردیم موفقیم. اگر اطلاعرسانی خوب نکنیم مردم به چیزهای دیگر مراجعه میکنند و در این این تردیدی نیست. اطلاع رسانی خوب به مردم یعنی نشان دادن یک صحنه واقعی به مردم. آنچه که در کشور اتفاق افتاده نه سیاه ونه سفیدش کنیم هرآنچه که هست را منتقل کنیم. خط قرمزهای امنیت ملی هر کشور باید رعایت شود بنابراین اطلاع رسانی باید به نحوی باشد که مردم را قانع کنیم و همه در چارچوب قانون حرکت کنیم.
آقای مهندس اغلب نقد هدفمندی یا تحلیل عدم تعادل در قیمت سکه را هم برخی سیاه نمایی می دانند.
من این اعتقاد را ندارم، مگر مردم خودشان گوشت نمی خرند که بفهمند گوشت گران شده یا نشده؟ ما واقعیتهایی که با زندگی مردم سروکار دارد و برایشان ملموس است را نمی توانیم اطلاع رسانی نکنیم. مردم خودشان می دانند و می فهمند. زمانی که رسانهها انقدر قوی نبودند، فاکس، موبایل و ...نبود؛ امام(ره) وقتی در پاریس حرف میزدند، شب همه مردم در ایران می فهمیدند. الان که خیلی سریع اخبار منتقل میشود.
بنابراین اطلاع رسانی در حد قانع شدن مردم و رعایت منافع ملی این هنر رسانه و تصمیم گیران است. یعنی هم هنر کسانی که می خواهند بگویند چگونه رفتار کن هم کسانی که این رفتار را باید بکنند. این دو باید از سوی هر دو رعایت شود.
سال 84 از آقای احمدی نژآد درباره حجاب پرسیدند که گفت مشکل مردم ما موی دختران نیست؟ موضع شما درباره مساله حجاب و گشت ارشاد چیست؟
توسعه اجتماعی بستر همه کارها در کشور است تا توسعه اجتماعی اتفاق نیفتد، هیچ کار اقتصادی سیاسی خوبی در کشور شکل نمی گیرد. توسعه اجتماعی یعنی فرهنگ عمومی مردم. امام در مورد حجاب فرمودند خانم ها و بانوان ما به علت حیایی که دارند حجاب را انتخاب کردند، نگفتند به دستور یا به زور حجاب را انتخاب کردند. ما این فرهنگ را اگر در کشور ترویج کنیم مشکل حل می شود. اما ما اجبار و سخت گیری و روش های نا مناسب را در پیش میگیریم که جواب نمی دهد. حجاب جزئی از دین ماست اما با روش اخلاق اسلامی باید آن را ترویج کنیم نه با فشار و زور و تحکم.
یعنی شما با این ون های گشت ارشاد مخالفید؟
من حرفم را زدم .
برای جذب آرا خانم ها چه برنامه ای دارید؟
مگر این چیزهایی که گفتم شامل خانم ها نمی شود؟ من در جهاد که کار می کردم تولید بخش مهمی از کار ما بود و از بهترین تولیدکنندگان ما هم خانم ها بودند و من حاضرم شما را ببرم و در همین کرج به شما نمونه آن را نشان دهم. یعنی توانایی کار برای خانم ها محدود نیست. در همه رشته ها خصوصا رشته هایی که به درد خانم ها بیشتر می خورد باید فعال باشند. الان هم 60 درصد دانشگاه های ما در اختیار خانم ها هستند مگر می شود جلو فکر و اندیشه و توان کاری اینها را گرفت؟ اما یک چیز را هم فراموش نکنیم که مادر خوب بودن بالاترین صفت یک زن است، در هر جای دنیا هم سوال کنید همین را می گویند اما همین مادر خوب می تواند یک مهندس، کارشناس خوب یا استاد دانشگاه خوب هم باشد. بنابراین مادر بودن اصل است اما همان مادر خوب می تواند این خوب ها را همراه خود داشته باشد. از سوی دیگر جامعه زنان ما به لحاظ فکری بسیار رشد کرده است و نمی توان جلو این رشد را گرفت. اما برای آن مادر خوب بودن هم اخیرا در مجلس 9 ماه مرخصی تصویب کردند که قدم مثبتی بود.
همین مصوبه باعث حذف خانم ها از بازار کار نمی شود؟ کارفرما وقتی مجبور باشد 9 ماه نیروی خود ار در اختیار نداشته باشد، احتمال اینکه نیروی مرد را به او ترجیح دهد؛ بیشتر نمی شود ؟
نه به عقیده من این فرصت است، بیشتر این نیروها که در بخش دولتی کار می کنند اما نیروهای بخش خصوصی هم اگر توانایی خوب کار کردن داشته باشد خود کارفرما هم آوانس هایی دیگر به او می دهند، چون می دانند که او نیروی خوبی است. بخش خصوصی خیلی حساب گر است اگر خانم توانا و کارآمدی را در اختیار داشته باشد حاضر است این شرایط را هم لحاظ کند.
اگر شما رییس جمهور شوید وزیر زن هم خواهید داشت؟
من اینگونه نیستم که بگویم وزیر زن نخواهم داشت. اگر خانمی توانایی وزیر شدن داشته باشد، قدمش روی چشم! البته هرکاری که می خواهیم شروع کنیم باید بسترش را فراهم کنیم. یکی از علت هایی که در این دوران وجود داشت این بود که امروز تصمیم گرفتیم خواستیم پس فردا عملی کنیم! این رویه درستی نبود. چرا؟ چون ما یک جامعه خاص هستیم و این گونه نیست که همه اختیارات دست دولت باشد. روحانیت و مراجع تقلید در کشور وجود دارند. روحانیت یک نهاد است و نمی شود ما تصمیم بگیریم که خانم ها بروند استادیوم و پس فردا بخواهیم آن را عمل کنیم! من چندبار تاکید کردم باید هدف را روشن کنیم، برای همین موضوعات هم باید یک برنامه خوب بنویسیم و آن را خوب اجرا کنیم. اما همین هدف گذاری و سیاستگذاری هم بسترسازی می خواهد و ممکن است یک سال هم طول بکشد، اشکالی ندارد چون باید ما هدفمان را دنبال کنیم و در آن زمانی که طلب می کند اجرایی کنیم. می گوییم خانم ها به استادیوم بروند خب اگر هدف این است که خانم ها از این طریق نشاط و سرزندگی پیدا کنند، پس باید استادیوم را برای چنین هدفی مجهز کنیم. کانال های عبور و پارکینگ ها را برای این کار فراهم کنیم. یک گروه اجرایی خوب هم بگذاریم و بگوییم که مثلا در ظرف یک سال تو باید این کار را عملیاتی کنی. از طرف دیگر هم ملاقات ها و تعاملات را با مراجع و افراد در این خصوص داشته باشیم و توضیح دهیم تا نظرشان را جلب کنیم و بعد کاری را انجام دهیم. در نهایت هم نظارت دائمی وجود داشته باشد.
در این دولت با برخی تناقضات رویکردی، گفتاری و عملی روبرو بودیم. از یک سو بحث رفتن خانم ها به استادیوم و وزیر زن را داشتیم و از سوی دیگر بحث تفکیک جنسیتی مطرح بود. موضع شما در خصوص این نوع تصمیمات خصوصا بحث تفکیک جنسیتی چیست؟
مگر الان مشکلی وجود دارد که تفکیک جنسیتی لازم باشد؟ این وضع موجود مشکل است؟ من نمی دانم مشکل این وضع چیست که می خواهند جدا کنند؟! چون جدا کردن نیازمند امکانات خیلی بیشتری است، استاد، کلاس و ... لازم دارد. هدف از این کار چیست؟
برخی می گویند راندمان تحصیلی از این طریق بالاتر می رود؟
اگر الان مشکلی وجود دارد برویم آن مشکل را ببینیم چیست؟ اگر نیست که وضع موجود قابل قبول است.
در بخش فرهنگ و هنر چه برنامه ای دارید؟ اصلا شما سینما می روید آقای مهندس؟
ما در هر بخشی که بخواهیم تصمیم بگیریم باید جمع خوبی از آن جماعتی که در آن کار هستند را انتخاب کنیم و آن کار را با کمک آنها پیش ببریم. مثلا اینکه می گویند سینما مرده یعنی چه؟ من با بستن خانه سینما مخالفم. بدون اینکه خیلی تخصص داشته باشم این حرف را می زنم و آنکه گفتم هنر رییس جمهور مدیریت است همین جاست. می گوییم چرا خانه سینما را بستید؟ می گویند مشکل دارد! خب بروید مشکل را حل کنید، چرا اینگونه حل مشکل می کنید؟ حل مشکل هم این است که افرادی که برای مدیریت این بخش می گذاریم افرادی قوی، توانا و با روحیه تعامل باشند. یعنی خوب های هنر و فرهنگ را جمع کنیم با آنها مشورت کنیم و بگوییم با کمک خودتان طرح بدهید تا این مشکل حل شود. من خودم این کار را کردم که دارم می گوییم. مردم که می خواهند رای دهند به گفتار تنها نباید رای بدهند باید بروند ببیند این کاندیدا اگر حرفی می زند در گذشته این کار را عملی کرده یا نه.
تصمیمات دستوری بدون مشورت با فعالان آن بخش عکس العمل منفی به دنبال خواهد داشت. اما وقتی تصمیم را با خودش گرفتی آنها هم خود را ملزم به رعایت این تصمیمات می دانند. بنابراین سیاستها، بهتر عملیاتی می شوند. من در وزارت مسکن هم این کار را کردم. قبل از من بین نظام مهندسی و وزارتخانه کشمکش بود. شورایی بود به نام شورای مشورتی برای وزیر که از 7 نفر از رشته های مختلف تشکیل شده بود. من این را با مشورت معاون ذی ربطش به 33 نفر رساندیم. بعد گفتند این گوره مشورتی است گفتم نه من حق تصمیم را به شما می دهمو هرچی تصویب کردید و خلاف قانون نباشد من عمل می کنم و باور کنید من 3 سال این کار را کردم، هیچ اشکال پیش نیامد و همه دفاع می کردند از این سیاست های وزارت مسکن. در هنر هم به همین شکل است ما باید اجازه دهیم خود هنرمندان تصمیم ساز باشند. مقام رهبری تا کنون چقدر درباره هنر حرف زدند، این هنر را باید رشد دهیم و این رشد دادن تنها از طریق تعامل بین سیاستگذاران با هنرمندان می توانند رشد یابد. البته تحت حمایت و نظارت دولت.
/29220
نظر شما