سید صادق روحانی: تا کنون در ده دوره انتخابات ریاست جمهوری نام 6 نفر از صندوقهای رای در آمده است که از این میان سه نفر روحانی و سه نفر غیر روحانی بودهاند. ( برای مشاهده سرنوشت ده دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران میتوانید ایــنــجــا را ببینید).
در سالهای اخیر بسیاری از سیاسیون و منتقدین دولت محمود احمدینژاد یا به صورت تلویحی و یا صراحتا منش او را با منش نخستین رئیس جمهور ایران یعنی ابولحسن بنی صدر مقایسه کردهاند. فارغ از اینکه چه شباهتهایی ممکن است بین احمدینژاد و بنیصدر باشد، اتفاقات سیاسی و جریانهای سیاسی در دوران این دو رئیس جمهور شباهتهایی با هم داشته اند. در دوره ابولحسن بنیصدر روحانیون و نیروهای اسلامی در برابر دولت بودند و دولت همه سعی خود را برای به حاشیه راندن روحانیت میکرد. حال آنکه «روحانیت» که توانسته بود اکثریت را در مجلس در اختیار بگیرد رای به عدم کفایت سیاسی او و برکناریاش از قدرت داد. اگر دوران کوتاه ریاست جمهوری محمدعلی رجایی را که به واسطه شهادتش ناتمام ماند را به حساب نیاوریم، با حضور آیت الله سیدعلی خامنهای به عنوان نخستین رئیس جمهور روحانی، فضای سیاسی کشور به یک آرامش نسبی رسید. آرامشی که در دولتهای بعدی که روسای آنها هم روحانی بودند ادامه یافت.
از آن دوره به بعد تا سال 84 «روحانیت» نقش وحدت بخش و البته آرامش بخش خود را حفظ کرد. این آرامش و وحدت زیر سایه «روحانیت» در هر دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب وجود داشت و ارتباطی به دسته بندیها و جناحهای سیاسی کشور نداشت.
اگر از انتخابات دوره پنجم ریاست جمهوری ایران که در فضای درگذشت امام خمینی برگزار شد و از هیجانات سیاسی فراگیر به دور بود و تنها با حضور دو نامزد برگزار شد؛ بگذریم در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری در سال 76 نقش مجمع روحانیون مبارز به عنوان بزرگترین تشکل سیاسی روحانی در جناح چپ نقش برجستهای بود. همه گروههای جناح چپ ایران از نامزد مجمع روحانیون که سید محمد خاتمی بود حمایت کردند و او توانست به عنوان هفتمین رئیس دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران سوگند یادکند.
این در حالی بود که در جناح راست که پس از آن به اصولگرایان شهرت یافتند، اختلاف و چنددستگی به چشم میخورد و نامزد شاخص آنها یعنی علی اکبر ناطق نوری نتوانست آراء لازم را کسب کند. این در حالی بود که علاوه بر او سه نامزد دیگر از این جناح در انتخابات حاضر بودند. علی اکبر ناطق نوری پس از این شکست، سکاندار وحدت جناح راست شد که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
اصولگرایان پس از شکست در انتخابات سال 76 و به دنبال آن شکست در انتخابات مجلس ششم، وحدت خود را از دست دادند و به یکباره شاهد از دست دادن کرسی های خود در ریاست جمهوری، مجلس و شوراها بودند. در این فضا علی اکبرناطق نوری که از اعضای برجسته جامعه روحانیت مبارز بود، سکاندار وحدت در میان اصولگرایان شد. ابتکار وی تشکیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی بود. این شورا متشکل از 15 تشکل ریز و درشت اصولگرا بود. گروه 2+13 چنین شکل گرفت: 13 گروه و تشکل عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری بودند و دو گروه دیگر نیز جمعیت تازه تاسیس ایثارگران و جبهه اعتدال و توسعه بودند. اگرچه او نتوانست در رویارویی در انتخابات ریاست جمهوری در برابر محمد خاتمی توفیقی به دست بیاورد اما توانایی او در متحد کردن نیروهای اصولگرا خود را در انتخابات دومین دوره شوراها و مجلس هفتم که پیروزی قاطع اصولگرایان را در پی داشت، بروز یافت.
انتخابات سال 84 ریاست جمهوری انتخاباتی بود که در آن نیروهای هیچکدام از دو جناح متحد نبودند. از یک سو اکبر هاشمی رفسنجانی که خود عضو جامعه روحانیت مبارز بود در حالی در انتخابات شرکت کرد که این تشکل سیاسی از نامزدی هیچکس حمایت نکرد. از سوی دیگر جبهه پیروان از نامزدی لاریجانی حمایت کردند. در آن زمان از آیت الله مهدوی کنی سوال شد به چه دلیل نقش این تشکل در بین نیروهای اصولگرا کمرنگ شده و آیا این نهاد روحانی در بین نیروهای اصولگرا همان نقشی را که در گذشته ایفا میکرد، اکنون نیز ایفا میکند؟، وی گفت: همهحرفها را نمیتوان زد و اگر مصلحت بود، میگفتیم. جمله آخر آیت الله مهدویکنی در آن زمان، میتوانست حجتی برای همیشه اصولگرایان باشد: اگر آنها حرف پیرمردها را گوش نکنند، ضرر میبینند.
از سوی دیگر مهدی کروبی که خود از اعضای برجسته مجمع روحانیون بود از این تشکل سیاسی خارج شده بود و مستقلا در انتخابات شرکت کرد. به این ترتیب وحدت در هیچکدام از دو جناح اصلی کشور پدید نیامد و در نهایت دور از ذهنترین فرد در میان نامزدهای انتخاباتی به ریاست جمهوری رسید.
در انتخابات سال 88 نیز اتحادی شکل نگرفت. در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری از سوی جوانترهای اصولگرا به جامعتین بی اعتنایی شد و البته جامعتین برای حفظ حرمت خود اظهار نظری نکرد.
پس از این انتخابات، اصلاحطلبان حضور جدی در انتخابات مجلس نداشتند. دو دستگی و چند دستگی میان اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم به اوج خود رسید. با وجود ورود جامعتین برای وحدت اصولگرایان این وحدت شکل نگرفت. از یک سو برخی از اصولگرایان به گرد جامعتین جمع شدند. برخی دیگر هم که خود را تابع آیت الله مصباح یزدی عنوان میکردند، جبهه پایداری را تشکیل دادند. البته جبهه متحد اصولگرایان که ابتکار جامعتین بود توانست وحدتی نسبی را در میان اصولگرایان به دست آورد و نامزدهای این جبهه توانستند اکثریت کرسیهای پارلمان را به دست آورند.
حالا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از هر سوی اصولگرایان نامزدی به میدان آمده است. تا پیش از ثبت نام ها دو ائتلاف 5 نفره و 3 نفره شکل گرفت و چندین نامزد اصولگرای دیگری که حاضر به حضور در هیچ ائتلافی نبودند، اعلام حضور کردند. با وجود آنکه قرار بود از میان نامزدهای ائتلافی یک نامزد بیرون بیاید، هر سه نامزد ائتلاف پیشرفت ثبت نام کردند. همچنین از ائتلاف 5 نفره که به ائتلاف اکثریت اصولگرایان شهره شد نیز دو نامزد -ابوترابی فرد و متکی- ثبت نام کردند. در ضلع دیگر اصولگرایی که همان جبهه پایداری بود نیز با وجود آنکه کامران باقری لنکرانی به عنوان نامزد این جبهه معرفی شده بود، سعید جلیلی نیز برای ثبت نام به ساختمان وزارت کشور مراجعه کرد. همه اینها در حالی است که همه اضلاع اصولگرایی بر ضرورت اتخاذ سیاست واحد و رسیدن به وحدت تاکید کرده بودند.
همانطور که مطرح شد، تا کنون این «روحانیت» بوده است که نقش وحدت آفرین را چه در جناح اصولگرا و چه در جناح اصلاحطلب بازی کرده است. در این انتخابات نیز اگرچه هنوز جامعتین صراحتا از نامزدی هیچ یک از چهره هایی که ثبت نام کردند حمایت نکردهاند؛ اما تلاشهای زیادی صورت میگیرد که روحانیت همچنان نقش محوری خود را ایفا کند.
از سوی دیگر هر کس ملاک و معیار جداگانهای را برای رسیدن به این نامزد واحد مطرح میکند. کسانی که احساس میکنند در نظرسنجیها از اقبال بیشتری برخوردارند سعی میکنند مقبولیت را ملاک اصلی برای این انتخاب مطرح کنند. برخی دیگر هم با انتقاد از شعارزدگی و سیاستهای پوپولیستی دولتهای نهم و دهم بر ضرورت مقبولیت در میان نخبگان نیز تاکید میکنند و مشروعیت برآمده از تایید جامعتین را معیار می دانند.
وضعیت آرمانی برای اصولگرایان این است که نامزدی را معرفی کنند که علاوه بر مقبولیت بین مردم و رای آوری، در میان نخبگان نیز مورد قبول باشد تا هم کشور را از سیاست زدگی فعلی نجات دهند و هم مردم را به پای صندوقهای رای بکشانند. به نظر میرسد اگر اصولگرایان که اکنون وضعیت چندپاره ای دارند، یک بار دیگر گرد «روحانیت» متحد شوند شاید بتوانند نامزدی را معرفی کنند که هم مقبولیت و هم مشروعیت داشته باشد. چرا که تجربه دورههای پیشین انتخابات نیز نشان میدهد که عامل وحدت بخش «روحانیت» مقبولیت را نیز به همراه خواهد داشت.
29219
نظر شما