این نوشته با جملات جالبی از میشل فوکو در باره زلزله طبس در سال 57 و ده سال قبل از آن زلزله فردوس و ساختن شدن شهر اسلامیه، شروع می شود که از کتاب «ایرانی ها چه رویایی در سر دارند» نقل شده است و نوشته : " در حاشیه دو کویر بزرگ ایران که مرکز ایران را فرا گرفته اند زمین این روزها لرزیده است. طبس و چهل دهکده از میان رفته است. درست ده سال پیش از این، فردوس در همین ناحیه از صفحه زمین محو شد، اما روی این زمین ویران شده دو شهر، به چشم و همچشمی هم، از زمین سبز شد. انگار در ایرانِ شاه، یک مصیبت نمی تواند تنها به یک تولد نو منجر شود. یک طرف شهر دولتی است، شهر وزارت مسکن و مقامات عالیه، اما کمی آنسوتر صنعتگران و کشاورزان هم، به رغم همه برنامه ریزیهای رسمی، شهر خود را ساخته اند: با هدایت یکی از روحانیون پول جمع کرده اند، زمین را به دست خود کنده، و ساختمان ساخته اند، آبراهه ها و چاهها راه راه انداخته اند و مسجدی بنا کرده اند. از همان روز اول هم پرچم سبزی برافراشته اند. شهر جدید اسلامیه نام دارد. روبه روی حکومت و بر ضد او. هنوز ده سال نگذشته است....."
جعفریان نوشته است: " اسلامیه شهری است که پس از سال 1347 که در فردوس زلزله آمده و گویا در این زلزله حدود 2500 نفر کشته شدهاند، ساخته شده است. گفتند که بانی این شهر که نوعی باغ شهر است و منحصر به فرد، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین علیرضا دانش سخنور [1300 ـ 1379] است. وی این شهر جدید را به بهترین شکل مهندسی کرده، موتور برق آورده، شبکه آب لوله کشی تأسیس کرده و شهرداری مردمی درست کرده، درمانگاه ساخته و شهر را برای سال ها اداره کرده است."
این استاد تاریخ اسلام آورده است: " حجت الاسلام و المسلمین علیرضا دانش سخنور، در ورودی شهر تابلویی نصب کرده بوده با عنوان «به اسلامیه شهر کار و نشاط خوش آمدید». زمانی هم که دولت در زلزله فردوس برای هر خانه ای هشت صد تومان داده، وی از مردم خواسته است تا پول دولت را در مؤنه زندگی مصرف نکرده و همه با هم پولشان را روی هم بگذارند و درمانگاهی برای شهر بسازند که این کار را کردهاند. او این کار را با کمک های بیشتری که از مردم گرفته انجام داده است. مهم نقشه شهر اسلامیه است که خودش انجام داده و خیابان اصلی و کوچه ها بسیار مووزون است. درخت کاری مفصلی که با کمک طلبه ها در پیش از انقلاب در حایشه این خیابان انجام داده همچنان یادگاری است که آن را مشاهده کردیم. "
جعفریان درباره مبارزه این روحانی با زنبورها نوشته است: " مبارزه این روحانی با زنبورهایی که یکی دو سال محصولات باغات خسارت میزد و مردم آزار میدیدند و حتی یک نفر در اثر نیش این زنبورها درگذشت، بسیار جالب و در عین حال لطیف است. حمله زنبورها به شهر آن هم زنبورهای درشت به قدری شدید بوده که بسیاری از محصولات انگور از میان رفته و آزار و اذیت فراوانی برای مردم ایجاد کرده است. هیچ نوع روشی برای مبارزه آنها وجود نداشته و دولت نیز نتوانسته اقدامی بکند. آقای دانش پولدارها را جمع کرده مبلغی گردآوری کرده سپس اعلام کرده است هر کسی دو جنازه زنبور تحویل بدهد، یک ریال می گیرد. مردم از هر سمت به جان زنبورها افتاده اند و جنازه ها را تحویل چند طلبه در مدرسه داده پولشان را گرفته می رفتند. بعد هم اعلام کردند که اگر کسی شانه زنبورها را بیاورد دو تا سه تومان برحسب اندازه می گیرد. در این زمینه نیز فعالیت جدی شده و ظرف مدتی ریشه زنبورها از شهر کنده شده است! از مبارزه ایشان با آفت ملخ نیز یاد می شد."
برای مطالعه متن کامل این یادداشت لطفا اینجا را کلیک کنید.
نظر شما