یک زن بعد از 17 روز از میان خرابه های یک ساختمان هشت طبقه که در داکا، حومه پایتخت بنگلادش، فرریخته بود زنده بیرون آورده شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، امدادگران گفتند: این زن که رشما (Reshma) نام دارد در آوار طبقه دوم ساختمان رانا پلازا (Rana Plaza) در حالی پیدا شد که با گریه می گفت: لطفا مرا نجات دهید.

رشما به بیمارستان منتقل شده، اما تصور می شود که به او آسیب های جدی وارد شده است.


 

 نخوردن صبحانه جان رشما را نجات داد
با‌گذشت چند روز از نجات زنی از زیر آوار ساختمان در داکا پس از ۱۷ روز اکنون جزئیات تازه‌ای از نحوه زنده ماندن او مشخص شده است.
رشما بگم،۱۹ ساله که نجات او بدون آسیب جدی از زیر آوار ساختمانی ۸ طبقه باعث تعجب خیلی‌ها شد اکنون در گفت و گو با رسانه‌ها در بیمارستان گفته است که مهمترین دلیل زنده‌ماندنش وقت نداشتن برای خوردن صبحانه در روز حادثه بوده است.

رشما بگم گفته است در روزی که ساختمان ۸ طبقه داکا با حضور حدود ۳ هزار نفر فرو ریخت به علت دیر بیدار شدن از خواب وقتی برای خوردن صبحانه نداشته و به همین خاطر در مسیر رفتن به سر کارش ۴ بسته بیسکوئیت خریده است؛بیسکوئیت هایی که پس از فروریختن ساختمان تنها منبع تغذیه او بوده است.
او بیسکوئیت‌ها را جیره بندی کرده بود و از بطری‌هایی آبی که توسط امدادگران در میان خرابه‌های انداخته می‌شد برای رفع تشنگی استفاده می‌کرد. در روز پانزدهم اما ذخیره بیسکوئیت رشما بگم تمام شد و او دو روز را بدون غذا سپری کرد تا بالاخره امدادگران او را پیدا کردند و از زیر آوار بیرون کشیدند.

رشما بگم در زمان فرو ریختن ساختمان در طبقه سوم بوده است و تلاش کرده تا فرار کند اما در طبقه دوم در میان آوار گیر افتاده است. محل حبس شدن او در زیر آوار آنقدر بزرگ بوده که او بتواند حرکت کند و راه برای نفس کشیدن داشته باشد. رشما بگم که در بیمارستانی نظامی بستری است گفت: هیچکس صدایم را نمی‌شنید. فکر می‌کردم دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانم آقتاب را ببینم. خانواده این زن با دیدن تصاویر تلویزیون متوجه زنده مانده دخترشان شدند و هنوز از پیدا کردن او شوکه هستند.


رشما بگم می‌گوید: کسانی دیگری‌ هم در اطراف من زیر آوار گیر افتاده بودند. با آنها حرف می‌زدم اما به تدریج صدای همه آنها خاموش شد.

منبع: رویترز / 10 می 2013
45282
 

کد خبر 292045

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 20
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۲۰:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۲
    15 58
    یه سوال چرا بسکوییت ها را به اطرافیانش که باهاشون صحبت میکرده است نداده؟
    • بدون نام IR ۱۵:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
      19 2
      امکان تکون خوردن نداشته دوست عزیز :||||
    • علی IR ۱۶:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
      47 1
      خوب نابغه میگه صداشون رو میشنیده نه این که باهاشون گل کوچیک بازی میکرده، تازه خودت بودی میدادی؟
    • لیونل IR ۱۶:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
      15 2
      چطوری میداده؟!!!!
    • محسن IR ۱۸:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
      11 2
      شاید به اونا دسترسی نداشته
    • بدون نام IR ۱۹:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
      10 0
      اول وجود ، دوم سجود
    • بدون نام IR ۰۰:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۴
      12 1
      باهوش فداکار! اونا زیر آوار بودن و فقط صداشون رو میشنیده. ضمنا خودت بودی این کار رو میکردی یا فقط شعار دادن بلدی؟
  • لیونل IR ۲۳:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۲
    48 5
    عمر دست خداست....الله اکبر
  • بدون نام IR ۲۳:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۲
    67 0
    رشما بگم می‌گوید: کسانی دیگری‌ هم در اطراف من زیر آوار گیر افتاده بودند. با آنها حرف می‌زدم اما به تدریج صدای همه آنها خاموش شد. فکر کنم کمتر کسی باشه تو دنیا که این حس رو درک کنه.
  • سینا CN ۰۰:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
    136 9
    تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد
    • بدون نام IR ۰۹:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
      24 27
      اون کسی که منفی داده انشالا پیش بیاد واسش،آدم می شه و مثبت میده...اگه زنده موند البته!
    • علیسان IR ۱۶:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
      11 3
      درست می گن
  • رضا IR ۰۷:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
    65 3
    چه تبلیغی میتونه باشه واسه اون بیسکوئیته!!!!
  • بدون نام IR ۰۹:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
    73 1
    حتی تصور اینکه اون 17 روز در تاریکی مطلق چه حالی داشته لرزه بر تن انسان میندازه. هیچ چیز به اندازه امید به انسان نیرو و تحمل نمیده.
  • بدون نام IR ۰۹:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
    51 10
    و ما تسقط من ورقه الا یعلمها
    • بدون نام IR ۱۶:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
      45 1
      استاد میشه فارسی این جمله رو بنویسی
    • بدون نام IR ۱۶:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۴
      3 0
      چي؟
  • دوست IR ۱۸:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۴
    1 0
    الان ارزش زندگیرو اون میدونه
  • بدون نام IR ۱۸:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۴
    2 0
    گرنگهدارمن انست که من میدانم شیشه رادربغل سنگ نگه میدارد اصلاتعجب نکردم
  • بدون نام IR ۰۸:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۵
    2 2
    باسلام خدمت دوستان. والله سمیع علیم زیر اون آوار سنگین، زیر گردو خاک و در تاریکی شبها فقط یک کس صداشو میشنید و اون خداوند شنوا و بینا بود. این تدبیر خداوند بی نیاز بود که تنها با چند عدد بیسکویت آنهم بدون آب او را زنده نگهداشته است در حالیکه شاید قدرت حرکت کردن را هم نداشته و لی تدبیر خداوند این بود که به انسانهای غافل نشان بدهد که او بندگانش را دوست دارد اگرچه ما انسانها غرق در گناه باشیم ولی او مهربان ترین است. الله اکبر

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین