به گزارش خبرآنلاین، «جاناتان فرانزن» نویسنده معاصر آمریکایی که در یک دهه اخیر تصویرش روی مجله تایم رفته و رمان «آزادی» او شگفتی بسیاری از منتقدان برانگیخت، اصول جالبی برای نوشتن دارد. روزنامه نیویورکتایمز به بهانه انتشار آخرین کتابش با عنوان «خیلی دور» که مجموعه مقالاتش محسوب میشود مصاحبهای بااین نویسنده موفق آمریکایی انجام داده است؛ که گزیده ای از آن را در ادامه می خوانید:
- اگر من کتابی را دوست داشته باشم هنگام مطالعه آن، زمان و مکان را از دست میدهم ولی معمولا برای کتاب خواندن از اتاقهای بیسروصدا استفاده میکنم. همیشه دردآور است که 50 صفحه از کتابی که عاشقش هستید بخوانید و بعد مجبور شوید برای کاری خواندن آن را رها کنید. معمولا هنگام سفر به خصوص پروازهای طولانی بهترین وسیله برای وقتگذرانی کتاب است. حتی در هنگام مسافرتهای درونشهری با تاکسی میتوان از کتاب خواندن لذت برد.
- من داستانهایی را دوست دارم که نویسنده آن، خودش آن را لمس و احساس کرده باشد و دنیایی را که خلق میکند، خودش پیدا و کشف کرده باشد و به همین خاطر است که همیشه رابطه خوبی با داستانهای تاریخی نداشتم. البته همیشه بعضی از رمانهای تاریخی را دوست داشتم که از نمونه آنها میتوان به «گل آبی» نوشته «پنلوپه فیتزجرالد» و «جنگوصلح» تولستوی اشاره کرد.
- ترجیح میدهم از این رئیسجمهورهای سالهای اخیر نخواهم چیزی بخوانند، ولی رمان «وارگاس لیوسا» انتخاب بدی برای رئیسجمهوری قبلی نیست. بهتر است جرج بوش این کتاب را میخواند تا کمی متوجه شود که انسانهای دیگر کره زمین نیز حق زندگی کردن دارند.
- تمام دوران کودکی من پر از خاطرات کتابخانه عمومی شهرمان است. آخر هفتهها تنها جای تفریح من کتابخانه شهر بود. پدر و مادرم وقت کتاب خواندن نداشتند ولی آخر هفتهها پدرم عصرها برای من کتاب میخواند. مادرم به خاطر مشغله کاری فرصت کتاب خواندن برای من را نداشت ولی الان که فکر میکنم میبینم مادر چه فرصت ارزشمندی برای ارتباط با کودک خود از دست داده است.
- اکثر کتابهایی را که شروع میکنم وقت نمیکنم تا آخر بخوانم و شاید هم رغبت نمیکنم به خاطر احساس ضعیف به کار رفته در کلماتش آنها را تمام کنم. من همیشه از عنوانهای غلوآمیز نفرت دارم چون وقتی کتاب را باز میکنی متوجه میشوی با عنوان خیلی فرق داشته است.
- ای کاش زمانی که کافکا زنده بود میتوانستم ببینم چطوری با صدای بلند «مسخ» را برای دوستانش میخواند. او نمیتوانست جلوی خندههایش را بگیرد. میخواستم بدانم با صدای پر از شوخی و خندهاش چه میکند.
این نویسنده همچنین 10 توصیه برای بهتر نوشتن دارد که در ادامه می خوانید:
1. خواننده یک دوست است؛ نه یک مدعی، نه یک تماشاچی.
2. داستانی که تجربه شخصی نویسنده از یک ماجراجویی یا یک موضوع ترسناک یا ناشناخته نباشد، ارزش نوشتن جز برای کسب درآمد ندارد.
3. هرگز از کلمه «سپس» به عنوان حرف ربط استفاده نکنید (دراین مورد، حرف «و» پیشنهاد بهتری است) استفاده از «سپس» راهی تنبلانه از سوی نویسندگان فاقد حساسیت برای حل مشکل «و»های زیاد روی کاغذ است.
4. برای نوشتن روایت از سوم شخص مفرد استفاده کنید، مگر اینکه واقعا یک صدای اول شخص برجسته خودش را به صورت مقاومتناپذیری به شما تحمیل کند.
5. وقتی اطلاعات، آزاد و بهصورت همگانی در دسترس قرار میگیرند، انجام کار تحقیقاتی گسترده برای نوشتن یک رمان کاری بیارزش است.
6. خلق نابترین داستانهای اتوبیوگرافی نیاز به ابتکارهای ناب هم دارد. هیچکس تاکنون یک داستان زندگینامه خودنوشت مانند «مسخ» کافکا ننوشته است.
7. اگر ثابت سرجایتان بنشینید تا بنویسید، چیزهای بیشتری به دست میآورید تا اینکه چیزی را تعقیب کنید و به دنبالش بروید.
8. باور این نکته برای من سخت است که کسی در محل کارش (جایی که در آن مینویسد) به اینترنت دسترسی داشته باشد و بتواند داستان خوب هم بنویسد.
9. فعلهایی که فکر میکنید جالب باشند، به ندرت خیلی جالب هستند!
10. بیش از اینکه بیرحم باشید، باید عاشق باشید.
6060
نظر شما