حرف های اخیر حامد کلاهداری سازنده "پایان نامه" گرچه به راحتی می تواند دو شاخ، روی سر هر بنی بشری سبز کند، اما چندان هم اتفاق کمیاب و منحصر به فردی نیست
(اینجا). در شرایطی که این روزها بسیاری از سیاسیون جناح شکست خورده، "سهم" شان را از رییس جمهور منتخب می خواهند (وبه گمان من بخشی از آنها حتماً این سهمِ نداشته را خواهند ستاند)، چرا ایادی سینمایی دولت دهم حالا یکهو اصلاح طلب نشوند و دوان دوان در صف اول ملاقات با رییس جمهور منتخب و مشاورانش برای اعلام بیعت و سهم خواهی نایستند؟
غالب آنها که حالا حرف های صدوهشتاد درجه متفاوت با قبلشان را می شنویم و طبعاً از این پس بسیار بیشتر خواهیم شنید، فرصت طلبانی هستند که بیش از اندازه روی ضعف حافظه تاریخی مردم حساب کرده اند. انگارنه انگار که مشخصاً در چهار سال گذشته - آن وقت که بر خرِ مراد سوار بوده اند- با لطمه زدن به اساس سینما، تنها به فکر تامین منافع فردی و گروهی شان بودند و یادشان رفته که تمام عملکردها، بیانات و مواضعشان در حافظه تاریخی فرهنگ این کشور ثبت شده است.
هم حامد کلاهداری و هم مدیران و حامیان پروپاقرصش در سینما - که لااقل دوتایشان پرونده های مفتوح اخلاقی و مالی دارند و در ماه های گذشته بیشتر وقتشان را در اوین سپری کرده اند- حافظه تاریخی مردم را به هیچ انگاشته اند. انگار نه انگار که حرف ها و مصاحبه های پیشین شان با یک "سرچ" ساده در دسترس قرار می گیرد و انکار شدنی نیست.
انگار نه انگار که در دوران مدیرعاملی شان در خانه سینما، سیاسی کاری را خودشان با نامه نگاری به شهردار تهران که بعدش رییس جمهور شد، کلید زدند و بعدش در آغوش دولت همان آدم آرام گرفتند و با تمام توان به حمایت تمام قد از عملکرد سینمایی دولت دهم پرداختند. (اینجا) و (اینجا) و (اینجا)
انگار نه انگار که خودشان اساسنامه خانه سینما را تغییر دادند (اینجا) و (اینجا) و بعد که از خانه رفتند و به تیم دولت پیوستند، ماژیک به دست، پای وایت برد انتخابات دولتی یک صنف ایستادند و بعد، از همان اساسنامه که خودشان تغییر دادند برای تعطیلی خانه سینما و انتقام شخصی بهره گرفتند(اینجا). نکته ای که شمقدری هم در مصاحبه اخیرش به آن اشاره کرد.
جواد شمقدری در این مصاحبه از دو نفر به طور مشخص یاد می کند و می گوید: "حتی در تمام دو سال اخیر هم که گاهی زمزمه بازگشایی خانه سینما بود همان طیف بیشترین اعتراض را داشتند که چرا میخواهید خانه سینما را دوباره باز کنید،... برخی از آنها در خانه سینما بعضاً مدتهای طولانی رئیس یک صنف بودند و حتی مدیرعامل خانه سینما بودند و در واقع در درون خود اهالی سینما هم بخشی از افراد شاخص مخالف فرایندهایی بودند که در سالهای اخیر در خانه سینما رخ داده بود".(اینجا)
جواد شمقدری وقتی در آخرین مصاحبه اش تعطیلی خانه سینما را اساساً با تلاش ها و اقدامات بابک خانیان و علیرضا سجادپور بی ربط می داند، آدم به شعور خودش و گوینده، یکجا شک می کند(اینجا، اینجا و اینجا). جالب اینجاست که یکی از همین بانیان اصلی تعطیلی خانه سینما که کمی پیش از گرفتاری قضایی اش، با حکم وزیر محترم ارشاد به سمت رییس دبیرخانه وسخنگوی شورای عالی سینما منصوب شده بود(اینجا) و خدا عاقبتش را با پرونده های رنگ و وارنگی که می گویند دارد به خیر کند، به ناگاه رییس ستادهای مردمی یکی از نامزدهای ناکام انتخابات ریاست جمهوری هم شد(اینجا) و (اینجا).
نام آقایان جوادشمقدری، علیرضا سجادپور، بابک خانیان، احمد نجفی، جهانگیر الماسی، جمال شورجه، فرج الله سلحشور، علیرضا رییسیان، سیدضیا هاشمی، حسین فرح بخش، محسن علیاکبری، حبیب کاوش، حسین زندباف،عباس بابویهی، شفیع آقامحمدیان والبته ابوابجمعی شان و چند نفر دیگر، از حافظه تاریخی اهالی فرهنگ و سینما به این سادگی ها پاک نخواهد شد. آنها عناصر موثر سیاست های دولتی سینما در سالهای گذشته بودند و در هیات سیاستگذار، تئوریسین، مجری و یا سرباز ظاهر شدند و امیدوارم کماکان مرد و مردانه پای مواضع چهارسال اخیرشان بایستند.
این چند نمونه را گفتم که به دوستان یادآوری کنم آقایان! چیزی فراموش نشده و نمی شود. تمامی افاضات و اقدامات شما در حافظه سینماگران و مردم ایران ثبت شده است(اینجا). مردم این بار قاطعانه به حاکم نبودن امثال شما رای دادند؛ به حاشیه نشینی شما و تفکرتان. اگر می خواستند شما در دولت جدید هم بمانید و ادامه فعالیت دهید، بی شک به نامزد تحت حمایت شما رای می دادند. شما سخت ترین روزهای سینما را رقم زدید و رو به روی سینماگران ایستادید، حالا سهم می خواهید؟ هم خدا را می خواهید هم خرما را؟
اساساً زاویه داشتن نظر مردم با تفکر و نوع مدیریت امثال شما موجب شد تا جواب دندان شکنی به گفتمان شما بدهند. آن کلید معروف برای باز کردن قفل هایی است که مدیریت ناکارآمد و عملکرد ضعیف و ویرانگر شما بر کارها زده است. شما هم که خوشبختانه همه مدعی هنرمند بودن هستید(اینجا)، بروید دنبال کار هنری تان. صورت مساله بسیار ساده است؛ پس دیگر زحمت را کم کنید لطفاً.
نظر شما