حسین عیدیزاده: میشل گوندری نام آشنایی برای طرفداران سینماست. «درخشش ابدی یک ذهن پاک» و «زنبور سبز» در ایران بسیار دیده شدهاند و گوندری برای فیلمنامه «درخشش ابدی یک ذهن پاک» برنده اسکار شده، هرچند در مصاحبه زیر او حقیقت جالبی دباره این فیلم بیان میکند. گوندری یکی از استعدادهای مهم سینمای امروز است، فیلمهایش از نظر بصری بسیار جذاب و متفاوت هستند و او همیشه داستانهایی تعریف میکند که شبیهشان را ندیدهایم، مثل «درخشش ابدی یک ذهن پاک» یا «سرشت بشری». گفتوگوی زیر پس از هماهنگی با دستیار گوندری از طریق تلفن با او انجام شد، و گوندری که تازه از لسآنجلس و مهیا کردن مقدمات پخش فیلم جدیدش «مود ایندیگو» در آمریکا بازگشته بود، درباره فیلمنامههایش و شیوه کارگردانیاش صحبت کرد.
با این سوال شروع کنیم، که شما چطور فیلمنامههایتان را مینویسید، چون فیلمنامههای شما ایدههای بکر و جذابی دارند و به نظر میرسد نوشتن فیلمنامه برای شما اهمیت بسیاری دارد.
من همه جا با لپتاپم فیلمنامه مینویسم، در قطار یا در هواپیما، موقع سفر یا در خانه، فرقی برایم نمیکند. گاهی میشود که چند ماه هیچ چیزی ننویسم، و پیش میآید که نتوانم جلوی خودم را بگیرم و بدون وقفه مینویسم. راستش سبک خاص یا عادت خاصی برای نوشتن ندارم. فقط این سوءتفاهم پیش نیاید که فکر کنید همیشه در حال نوشتن هستم.
از چه چیزهایی برای نوشتن فیلمنامه الهام میگیرید؟
خب، از داستانهایی که مردم برایم تعریف میکنند، داستانهایی که میخوانم، گاهی از رویاهایم و خاطراتم و همینطور تجربیات خودم. گاهی هم مفهومهایی که به نظرم جنبه اجتماعی یا سیاسی دارند، گاهی هم برخی از اصول و نظریههایی که به نظرم صحیح هستند باعث میشود سعی کنم با الهام از آنها داستانی خلق کنم. حتی گاهی درک نکردن چیزی که مردم به من میگویند مرا قادر میسازد به دنبال ایدههایی بروم تا آن موضوع را به طریق خودم درک کنم. و به این شکل به ایده مستقل خودم میرسم که نقطه شروعم برای نوشتن فیلمنامه میشود. اغلب هم برایم مهم است داستانی را تعریف کنم که پیشتر تعریف نشده است.
وقتی به فیلمنامههای شما دقت کنیم، متوجه میشویم ابتدا و انتهای آنها اهمیت بسیاری برای شما داشتهاند، آیا همینطور است یا این فقط حس ما به عنوان بیننده است.
درست است. من حتی پیش از آنکه نوشتن فیلمنامه را شروع کنم، میدانم قرار است داستان چطور خاتمه پیدا کند. همیشه همینطور بوده که از همان ابتدا میدانم پایان چیست. و چه فیلمنامههایی که خودم نوشتم و چه آنهایی که دیگران برایم نوشتهاند، پایانهای قدرتمندی از نظر حسی دارند. به نظرم بدون پایانی قدرتمند، فیلم اصلا معنایی ندارد.
شما از ساخت موزیک ویدئو به دنیای سینما وارد شدید، چقدر ساخت موزیک ویدئو روی کارگردانی شما تاثیر گذاشته است؟
نمیدانم. چطور باید بدانم که کارم چطور است؟ برخی با دستیار کارگردانی سینما یاد میگیرند، برخی هم در مدرسه فیلم. من با تکان دادن اشیاء برای خودم و ساختن فیلمهای کوتاه انیمیشن و همچنین فیلمهایی خانوادگی که میساختم فیلمسازی را یاد گرفتم. من همیشه سعی کردهام از آدمها نمایی دوستداشتنی بگیرم، که آدمها را زیبا نشان دهم.
شیوه کارگردانی شما خاص است و به راحتی میشود تمایز آن را با شیوه کارگردانی دیگران دید، کمی درمورد شکلگیری این شیوه صحبت میکنید؟
من فیلمهای کمدی زیاد نگاه میکردم. کمدیهای فرانسوی خیلی زیادی دیدهام، مخصوصا آنهایی که لویی دوفونس در آنها بازی میکرد. فیلمهایی را دوست دارم که ساده هستند اما مفاهیم هوشمندانهای را بیان میکنند. بیش از همه ژانرها، فیلمهای کمدی را دوست دارم و حتما اشاره کنم که چارلی چاپلین را خیلی دوست دارم.
فیلمهای شما نامهای جالبی دارند، برای انتخاب این نامها خیلی وقت میگذارید؟
نام فیلم باید طوری باشد که با آن راحت باشید، یعنی پیش از آنکه بخواهید آن را قضاوت کنید حس کنید درست است. گاهی نام فیلم را یکی از دوستانم پیشنهاد میدهد یا خودم دربارهاش تصمیم میگیرم، و خیلی زود به آن عادت میکنم. اگر هم حس کنم به فیلم ربطی ندارد آن را عوض میکنم. اما بطور دقیق دربارهاش فکر نمیکنم.
شما با «درخشش ابدی یک ذهن پاک» برنده جایزه اسکار شدید، دوست دارم بدانم این فیلمنامه را چطور با چارلی کافمن نوشتید. از همان ابتدا به جیم کری و کیت وینسلت برای نقشهای اصلی فکر میکردید؟
این فیلمنامه را من ننوشتم. درستتر بگویم این فیلمنامه را چارلی کافمن نوشت و من فقط بخش کوچکی از آن را نوشتهام و کافمن نویسنده اصلی آن است. برای همین نمیتوانم بگویم از همان اول جیم کری را در ذهن داشتم یا کیت وینسلت را.
شما اغلب فیلمهای مستقل ساختهاید، اما فیلم پرهزینهای مثل «زنبور سبز» نیز در کارنامه شما هست، تجربه ساخت فیلمی پرهزینه چطور بود؟
راستش نمیتوانم بگویم «زنبور سبز» بهترین تجربه فیلمسازی من بود. اما به هر حال خاطرات خوبی از آن دارم. وقتی فیلمی پرهزینه میسازید و برای استودیویی بزرگ کار میکنید باید نظر خیلی ها را جویا شوید و موافقت خیلیها را جلب کنید چون فروش این فیلمها مهم است.
از بین فیلمهایتان کدام را بیشتر دوست دارید و برایتان فیلم شخصیتری است؟
«علم خواب» بیش از دیگر فیلمهایم شخصی است.
دوست دارم درباره کارگردانهایی که بیش از همه بر شما تاثیر گذاشتند، بدانم.
از میان قدیمیها باید به ژاک تاتی اشاره کنم و چارلی چاپلین. در میان امروزیها تری گیلیام، تیم برتن، ژاک اودیار و استنلی کوبریک و خیلیهای دیگر را دوست دارم. سریال هم خیلی نگاه میکنم و سریال «دختران» شبکه اچبیاو را خیلی دوست دارم.
شما خیلی اهل کتاب خواندن هستید، بیشتر چه داستانهایی میخوانید؟
بولگاکوف روسی را خیلی دوست دارم، داستانهایش ترکیب جالبی از جادو و رئالیسم هستند. کافکا را هم خیلی دوست دارم. فیلیپ ک. دیک که داستانهای علمی تخیلی مینوشت و بوریس ویان را هم دوست دارم. من نوشتههای علمی را خیلی دوست دارم، حتی کتابهایی که داستانی نیستند و صرفا درباره علم و هستی هستند.
آرزویتان در دنیای سینما چیست؟
یک پروژه علمی-تخیلی همیشه در ذهن داشتهام اما نمیدانم چه موقع میشود آن را ساخت. هنوز در مراحل اولیه است و بهتر است چیز زیادی دربارهاش نگویم.
و سوال آخر اینکه با سینمای ایران آشنا هستید؟
راستش خیلی زیاد نه. اما یک فیلم ایرانی هست که خیلی دوست دارم به نام «سیب» که سمیرا مخملباف ساخته است. به نظرم فیلم خیلی جذابی است.
57241
نظر شما