به گزارش خبرآنلاین، کتاب «نبردهای اوباما» نوشته باب وودوارد نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی با ترجمه نیلوفر قدیری و توسط نشر قطره منتشر شد. وودوارد را در آمریکا و در جهان به خاطر افشای ماجرای واترگیت میشناسند. او یکی از اولین افشاکنندگان ماجرای شنود کنگره ملی حزب دمکرات توسط جمهوریخواهان با اطلاع نیکسون رئیسجمهور وقت بود.
باب وودوارد روزنامهنگار 69 ساله آمریکایی، بعد از سابقه کار 40 ساله در روزنامه واشنگتنپست، اکنون یکی از سردبیران این روزنامه است. او از آن دست روزنامه نگارانی است که در غرب به روزنامه نگاران جستجوگر یا افشاگر معروف هستند. این روزنامه نگاران گاه در این مسیر جان خود را از دست میدهند و گاه مانند وودوارد به شهرتی جهانی میرسند. وودوارد طی 35 سال گذشته، 15 کتاب نوشته که همگی جزء پرفروشترین کتابهای آمریکا بودهاند.
نبردهای اوباما مجموعهای از مصاحبههای وودوارد با باراک اوباما و مقامات ارشد امنیتی نظامی دولت او در یک سال و نیم اول دوره نخست ریاستجمهوری وی است. همچنین مشاهدات وودوارد از جلسات علنی و غیرعلنی امنیتی نظامی دولت اوباما درباره جنگهای عراق و افغانستان طی این مدت، در این کتاب آمدهاست. به عبارتی کتاب «نبردهای اوباما» به مشروح جلسات شورای امنیت ملی آمریکا درباره دو جنگ عراق و افغانستان از آغاز ریاست جمهوری باراک اوباما، در کنار چگونگی انتخاب وزرا و مقامات امنیتی و نظامی در این دولت میپردازد. با خواندن این کتاب با نگرش و موضع نزدیکان اوباما در قبال این دو جنگ و چگونگی تصمیمگیری درباره استراتژیهای واشنگتن، به ویژه در ارتباط با جنگ افغانستان طی 2 سال گذشته آشنا میشویم.
همچنین این کتاب خواننده را در جریان رقابتهای شخصی و جنگ قدرت در کاخ سفید و در محفل قدرت واشنگتن قرار میدهد. این اختلاف بهویژه میان کاخ سفید و نظامیان به صورت قابل توجهی به چشم میخورد. نویسنده در این کتاب دیدی تحسینآمیز نسبت به باراک اوباما دارد، اگرچه گاهی ناخواسته نشان میدهد که اوباما دچار ضعف تصمیمگیری است و از کنترل و نفوذ عدهای از نزدیکانش تاثیر میپذیرد.
بعضی از نقلقولهایی که در این کتاب از مقامات ارشد آمریکایی شده کمسابقه و تکاندهنده است. از جمله این نقلقولها جملهای است از دیوید پترائوس فرمانده وقت نیروهای ناتو و آمریکا در افغانستان است که گفتهاست: این جنگ(جنگ افغانستان) تا نسلها ادامه مییابد.
در بخشهای از این کتاب میخوانیم:
جونز دستور داد جلسهای برای روز دوشنبه 5 اکتبر، با حضور اعضای ارشد شورای امنیت ملی تشکیل شود. موضوع بحث این جلسه تعیین دشمن اصلی در جنگ افغانستان بود. در این جلسه پتریاس با ناامیدی گفت: ما بیش از حد روی این تفکیک میان طالبان و القاعده تاکید میکنیم. طالبان الان خودش به یک جریان جداگانه تبدیل شده است.
بلر گفت: طالبان و القاعده هنگام پیروزی در جنگ در کنار یکدیگر هستند. نمیشود آنها را از هم جدا کرد مگر در شریطی که تحت فشار شدید هستند. آن سو، پاترسون سفیر آمریکا در اپاکستان که از طریق ویدئو با جلسه در ارتباط بود، گفت: القاعده و طالبان و گروههای دیگر در حال تجدید قوا و حمایت از یکدیگر هستند.
سوالاتی درباره دورنمای پیروزی طالبان در افغانستان وجود داشت. پتریاس گفت: اگر ما از افغانستان بیرون بیاییم این اتفاق میافتد و خیلی سریع هم میافتد. گیتس گفت که نباید این نکته فراموش بشود که افغانستان به نمادی منحصر به فرد برای جنبشهای جهانی تبدیل شده است. اینجا محل تولد چنین جنبشی است.
پانتا، رئیس سیا گفت: ما در تلاشیم گروههایی را جدا کنیم که بهشدت باهم مرتبط هستنند.
استدلال بحث کنندگان این بود که پیروزی طالبان به معنای پیروزی القاعده است؛ پس آمریکا نمیتواند افغانستان را به حال خود رها کند.
اما جیم اشتینبرگ معاون کلینتون موضوع را اینطور نمیدید. او پرسید: برای پیروزی در این جنگ چه کاری باید انجام بدهیم؟ برای پیروزی در جنگ مقابل طالبان چه تواناییهایی داریم؟
هیچکس پاسخ مستقیمی به این سوال نداد اما پیتر لاوی استدلال همیشگیاش را گفت: اگر اینطور تصور شود که طالبان در حال برد در افغانستان است شبه نظامیان در سراسر جهان تقویت میشوند.
آیکنبری که از طریق تماس ویدئویی از کابل با جلسه در تماس بود، از این استدلال حمایت کرد، اما گفت: باید میان طالبان افغانستان و پاکستان تفاوت قائل شویم. واداشتن پاکستان به اقدام علیه طالبان افغانستان بسیار در این جنگ به ما کمک میکند. اما حتی اگر پاکستان علیه طالبان خود اقدام کند، سرویس اطلاعات داخلی ارتش همچنان با شبکه حقانی و دیگر نزدیکان طالبان افغانستان در ارتباط است.
مولن از حرف گیتس حمایت کرد که گفته بود منطقه ورزی میان افغانستان و پاکستان کانون تروریسم است. او همچنان هشدار پتریاس درباره تفکیک قائل شدن بیش از حد میان گروهها را تایید کرد.
کلینتون ابهامی در اوضاع نمیدید و با قاطعیت گفت: طالبان با القاعده در ارتباط است. هدف اصلی گزارش ریدل درست و دقیق بود. ما نباید این هدف را تغییر دهیم. اما موضوع این است که آیا باید یک عملیات جامع و گسترده با منابع کافی انجام دهیم و همزمان به پاکستان هم در این زمینه کمک کنیم یا نه.
لوت به کلینتون گزارش مک کریستال را یادآوری کرد و گفت: میدانید که قرار است طالبان را در این جنگ شکست دهیم چون بدون این شکست، پیشرفت ممکن نیست.
دانیلون گفت: باید به عبارات معنی داد. با گذشت 2ساعت از جلسه هنوز سوال این بود که آیا برای رسیدن به هدف باید طالبان را شکست داد یا میتوان با تضعیف این گروهها زمان آماده شدن نیروهای پلیس ارتش افغانستان صبرکرد.
پتریاس مطمئن بود که آماده کردن نیروهای امنیتی افغان در فضای ناامن و پرچالش امنیتی، دشوار یا حتی غیر ممکن است. او این تجربه را در عراق داشت. واقعیت چیز دیگری بود. اما باید برای اثبات حرفش صبر میکرد.
کلینتون و گیتس برای شرکت در یک میزگرد به دانشگاه جورج واشنگتن رفتند تا با کریستین امانپور از CNN گفتگو کنند. آنها قرار بود بعد از این برنامه و هنگام صرف شام درباره شکل ماموریت و میزان نیروها در جنگ افغانستان گفتگو کرده و به توافق برسند. این دو در جلسات اتاق بحران کاخ سفید یک تیم به حساب میآمدند.
ساعت 2:30 بعدازظهر 2 اکتبر، اوباما با گروهی 30 نفره از رهبران کنگره از هردو حزب قرار شام داشت. این قرار فرصتی بود برای دادن اطلاعات به آنها درباره بازبینی راهبرد جنگ...»
6060
نظر شما