دانستنِ این که؛ دکتر کاظم معتمدنژاد، عالم و دانای علوم ارتباطات بود، کافی نیست. شاید در شناخت وجهی از ابعاد شخصیتی پدر علوم ارتباطات، یک ضرورت باشد که بدانیم؛ او استادی "حلیم" بود؛ بسیار آرام، متین، با وقار، صبور که گاهی سکوت استاد، عمری فریاد را حکایت می کرد.

 

 

حضرت باقرالعلوم، امام محمد باقر علیه السلام می فرماید؛ چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از "حلم" با "علم" باشد.

 

دانستنِ این که؛ دکتر کاظم معتمدنژاد، عالم و دانای علوم ارتباطات بود، کافی نیست. شاید در شناخت وجهی از ابعاد شخصیتی پدر علوم ارتباطات، یک ضرورت باشد که بدانیم؛ او استادی "حلیم" بود؛ بسیار آرام، متین، با وقار، صبور که گاهی سکوت استاد، عمری فریاد را حکایت می کرد.

 

اگر سری به ویکی فقه(اینجا) بزنیم، در ذیل واژه ی "حلم" می خوانیم؛

 

از آداب تجارت این است که تاجر حلیم باشد.

مستحب است که قاضی حلیم باشد. برخى قدما، بردبار بودن را در قاضی، شرط اهلیت وى براى قضاوت دانسته‌اند.

این واژه مصدری عربی، از ریشه "ح ل م" و معادل بردباری در زبان فارسی است.

صفت مشبهه ی آن حلیم است.

منابع لغت، حلم را علاوه بر بردباری، به درنگ و تأمل، تأخیر در کیفر خطاکار، خویشتن‌داری از هیجان غضب و نیز عقل معنا کرده‌اند. و سبکسری، سبک‌مغزی (طَیْش) و سَفَه (بی‌خردی) را مفهوم مخالف آن دانسته‌اند.

البته عقل از معانی حقیقی حلم نیست، اما چون یکی از اسباب بروز حلم است، مجازاً حلم را عقل معنا کرده‌اند.

مفاهیم دیگری چون صبر، وَقار، عَفو، و کَظْمِ غَیْظ (فروخوردن خشم)، معنایی نزدیک به حلم دارند. هرچند بعضی، بین حلم و برخی مفاهیم یادشده، تفاوت‌هایی ذکر کرده‌اند.

در قرآن کریم، واژه حلم به‌کار نرفته است اما از مشتقات آن، "حلیم"، پانزده بار آمده است.

در قرآن کریم، هم خدا و هم انسان‌ها با صفت "حلیم" مدح شده‌اند.

در یازده آیه، این صفت به خدا نسبت داده شده است و در بقیه ی آیات به پیامبران الهی؛ یعنی حضرت ابراهیم، فرزند ابراهیم علیه‌السلام که خدا فرمان به ذبح او داده بود و حضرت شُعَیب.

 

صفت حلم از مکارم‌اخلاق و صفات خداوند متعال و پیامبران و امامان علیهم السّلام و مؤمنان شمرده شده و در روایات فراوانى بدان سفارش و تأکید شده است.

از قدیم الایام، یکی از صفات رئیس قبیله، همچنین یکی از شرایط لازم برای سیادت و قضاوت در میان مردم، "حلم" بود.

کسی شایسته ریاست و سیادت بود که آزار و اذیت‌های قومش را تحمل کند، از رفتارهای زشت و سفیهانه چشم‌پوشی کند و به‌سرعت دچار خشم و غضب نشود. مَثَلِ «اُحلُم تَسُد» (حلم پیشه کن تا سیادت بیابی) حاکی از این امر است.

 

مفسران قرآن کریم، حلیم بودن خدا را به تأخیر او در عقوبت گناهکاران، تفسیر کرده‌اند که از روی تفضل و با وجود توانایی بر کیفر ایشان، صورت می‌پذیرد.

صفت "حلیم" درباره حضرت ابراهیم علیه‌السلام، ناظر بر شکیبایی و بردباری او در برابر نسبت‌های ناروا و آزار و اذیت کافران است.

به گفته مفسران، بشارت به حضرت ابراهیم علیه السلام که صاحب فرزندی حلیم می‌شود، بدین‌معناست که این فرزند به سنی می‌رسد که صفتِ حلم و وقار در او بروز و ظهور می‌یابد و همین صفت، باعث صبر او در مقابل امتحان دشوار الهی، یعنی فرمان ذبح، می‌گردد.

 

فحوای برخی آیات قرآن نیز ناظر بر انتساب حلم به خدا و انسان هاست.

مثلاً واژه «هَوْناً» را در آیه شریفه ۶۳ سوره مبارکه فرقان، به حلم و وقار بندگان خدا (عِبادُ آلرَّحمن) در برخورد با جاهلان تفسیر کرده‌اند.

کظمِ غیظ نیز ــ که تقریباً مترادف حلم است ــ در آیات قرآن کریم از صفات مُتَّقین و مُحْسِنین دانسته شده است.

همچنین عبارت «وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی» در آیه شریفه ۶۱ سوره مبارکه نحل، بر حلم خدا در تأخیر عقوبتِ ظالمان دلالت دارد.

برخی، با استناد به کاربرد دو واژه حلم و جهل در اشعار جاهلی و متون صدر اسلام، متضاد واقعی جهل را حلم دانسته‌اند، نه علم.

بنا بر این نظر؛ اگرچه علم، گاه در تقابل با جهل قرار می‌گیرد اما در این موارد، جهل در معنایی ثانوی به‌کار رفته است.

 

در احادیث نیز "حلم" به کظم غیظ و تسلط بر نفس معنا شده است و سَفَه و غَضَب، مفاهیم متضاد حلم معرفی شده‌اند.

حلم به چراغ خداوند تشبیه شده است که راه رسیدن به قرب الهی را برای دارنده آن روشن می‌سازد.

از حلم به عنوان برترین عزت و بهترین یاور انسان یاد کرده‌اند و آن را در شمار اصول هفت‌ ‌گانه مراودات اجتماعی برشمرده‌اند.

از این گذشته، حلم یکی از ده فضیلت اخلاقی برتر است که از خصایص رسولان الهی است.

ازاین‌روست که در احادیث، افراد به حلم‌ورزی توصیه شده‌اند و ایشان را ترغیب کرده‌اند که اگر واجد این خلق‌نیک نیستند، آن را از خداوند درخواست نمایند.

حضرات معصومین علیهم‌السلام، با بیان ریشه حلم و لوازم و نتایج آن، به تبیین هرچه بیش‌تر ابعاد این موضوع پرداخته‌اند.

به بیان حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام، حلم در بلند همتی، صبر و صَمْت (سکوت) ریشه دارد.

بنابر احادیث، حلم و کظم غیظ موجب میانه‌روی انسان در امور و آرامش یافتن روان او می‌شود.

همچنین عیوب انسان را می‌پوشاند و جایگاه وی را در بین مردم و نیز در آخرت بالا می‌برد.

در برخی احادیث، به رابطه حلم و مفاهیمی چون عقل، علم و ایمان پرداخته شده است.

"حلم" از نتایج عقل و علم محسوب شده و در عین حال، از ارکان آن دو، دانسته شده است.

همچنین حلم از ارکان ایمان، از نشانه‌های زاهدان و اهل تقوا است و یکی از ارکان عدل و از اوصاف لازم قاضی و یکی از شرایط عابدان است.

در متون اخلاقی، حلم و کظم‌غیظ از جمله فضایلی هستند که از فضیلت شجاعت (به‌معنای فرمانبرداری قوه «غضبیّه» از عقل) ناشی می‌شوند.

بنا بر نظر بعضی، نقش و نتیجه اصلی حلم، واداشتن افراد به صفت رحمانیِ تأنّی و بازداشتن آن‌ها از صفت شیطانیِ "عجله" است.

این نتیجه، چنان بااهمیت است که خود منشأ فواید بسیار دیگری خواهد شد. زیرا منشأ همه خطاهای زبانی و عملی انسان در عجله کردن است.

غزالی، حلم را از نشانه‌های حسن خلق، به کمال رسیدن عقل و تسلط آن بر نیروی غضب می‌داند.

غزالی و نراقی، حلم را برتر از کظم غیظ دانسته‌اند. زیرا کظم‌غیظ از کسی سر می‌زند که هنوز به خُلقِ حلم دست نیافته و غضب توانایی آن را دارد که در وی بروز کند اما او با تلاش در فروخوردنِ آن، سعی در مهارکردن غضب دارد.

به نظر نراقی نیز حلم، بعد از علم، شریف‌ترین کمال انسانی است؛ به‌گونه‌ای که علم بدون آن، سودی نخواهد بخشید.

اخلاقیون، حلم را به سکون و آرامش نفس در برابر هیجانِ غضب معنا کرده‌اند؛ به‌گونه‌ای که انسان به‌سرعت و به‌سهولت غضبناک نشود.

بنا بر اعتقاد اهل معرفت، حلم یکی از هفت صفت اصلی روح است که صفات دیگر از آن‌ها ناشی می‌شوند؛ چنان‌که حلم منشأ وقار، حیا و تحمل آزار و اذیت دیگران است.

و همچنین گفته اند که آخرین مقامات سالکان، یعنی تسلیم و رضا، نیز از حلم نشأت می‌گیرد.

از شروط تحقق حلم این است که حلم باید از سوی انسان فَرادَست در برابر فرودست صورت پذیرد. زیرا خودداری فرودست از انتقام، با وجود قدرت، خوف نامیده می‌شود، نه حلم.

حلم به همراه تواضع، سخا و حسن‌خلق موجب صعود به بالاترین درجات قرب الهی می‌شود، حتی اگر علم و عمل بندگان کم باشد.

دانستنِ این که؛ همه می دانند که او عالم و دانای علوم ارتباطات بود، کافی نیست. شاید در شناخت وجهی از ابعاد شخصیتی پدر علوم ارتباطات، یک ضرورت باشد که بدانیم؛ استاد دکتر کاظم معتمدنژاد، استادی "حلیم" بود؛ بسیار آرام، متین، با وقار، صبور که گاهی سکوت استاد، عمری فریاد را حکایت می کرد. دست کم، مقام حلمِ استاد، در مقابل این شاگردِضعیف، بسیار برجسته بود؛ به گمانم، شاگردان استاد نیز بر این مهم، اعتراف نمایند.

 

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 326479

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =