حمید رییسی: خانم جوان ناراحت است و مشوش. تعجب می کنم و از او می خواهم که با خونسردی برایم توضیح دهد. او خسته و رنجور است اما راه طولانی آمده تا برای دختر پنج ساله اش کاری کند. از بیماری دخترش نازنین زهرا می گوید که «از 10 ماهگی آنها را درگیر کرده است: 10 ماه داشت که فهمیدیم غده هیپوفیزش مشکل دارد، یعنی 10 ماه بی قراری می کرد، شب و روز گریه می کرد تا یک پزشک عمومی، فهمید ممکن است علت گریهها چه باشد.»
او که دوست ندارد روزهای تلخ گذشته را به یاد بیاورد، می گوید: «نازنین زهرا اولین کلمه ای که توانست بگوید، مامان درد! بود.» اشکهایش را پاک می کند. مدتی مکث می کند و ادامه می دهد: «خانه و ماشینم را فروختم اما دیگر آهی در بساط ندارم.»
او دوست دارد دخترش مانند همه دختران هم سن و سالش بچگی کند، بازی کند بی آنکه دردی داشته باشد. اما نازنین زهرا باید یک عمل جراحی شود و تنها چند روز برای آن مهلت دارد: «با دوندگی هایی که کردم هزینه جراحی را رایگان کردهاند اما دخترکم باید بعد از آن تا ۶۰ روز آمپول گاماگلوبولین تزریق کند، روزی دو آمپول. اما دارو تنها در بازار آزاد پیدا می شود و آن هم ۳ تا ۳.۵ میلیون تومان است. یعنی هزینه آن نزدیک به ۴۰۰ میلیون تومان می شود.»
او تا الان توانسته تنها ۱۳ آمپول تهیه کند و برای باقی آن نیاز به کمک دارد. ۱۲ تا خیرین کمک کرده اند، یکی هم وزارت بهداشت.
مادر نازنین زهرا می گوید: «هرجا که فکر کنید رفتم، از موسسات خیریه تا بنیادها و موسسات اما همه یک جواب می دهند: نداریم، نمی توانیم.»
او چند روز پیش به تهران آمده و خسته از تمام راه هایی است که رفته و بی نتیجه مانده. برای همین مستاصل آمده تا شاید بتوانیم برای او کاری کنیم. او نیاز به همراهی همه ایران دارد.
47232
نظر شما