به همان اندازهای که برای تاریخنگاری دفاع هشت ساله مردم ایران پرسشهایی بیپاسخ یا ناقص پیش رو داریم، همان قدر با جوابهای روشن و مشخصی برای نگارش تاریخ انقلاب روبرو هستیم. برای این سؤال که آیا در این زمان امکان نگارش تاریخ انقلاب و جنگ فرا رسیده است؟ پاسخ یگانهای نمیتوان داد. این امر در مورد جنگ با اگرها و اماهایی همراه است، اما برای انقلاب نه. چرا؟ برای اینکه پشتوانه اسنادی، هویت اطلاعاتی و شخصیت ساخته شده برای هر یک از این دو پدیده و سپس سوانحی که از سر گذراندهاند متفاوت است. در این بررسی کوتاه اسباب و علتهای پدیدار شدن این تفاوت را یادآور میشویم، اما شایسته است بحث علمی این موضوع در وسعتی بیشتر از این مجال صورت پذیرد.
1- با اینکه جنگ و انقلاب ذخیره اسنادی قابل توجهی دارند اما درهای این منابع در مورد جنگ چندان گشوده نیست. درهای اسناد و مدارک انقلاب - به ویژه در سالهای اخیر - به روی مورخان و پژوهشگران بیشتر باز شده است. همین مسئله موجب شده است که حوزه تاریخنگاری برای جنگ محدود شود اما برای انقلاب وسعتی قابل قبول بیابد.
2- اسناد و مدارک جنگ در اختیار چند سازمان نظامی است که ترجیح میدهند خود تدوینگر و ناشر آنها باشند. از این رو در حیطه تاریخنگاری جنگ با تنوع مورخ روبرو نیستیم. در مورد انقلاب این تنوع چه در داخل کشور و چه خارج از آن دیده میشود. رهآورد این تنوع، چالش بیشتر برای بازنمایی حقایق است.
3- انقلاب اسلامی ایران شاهدان بیشتری نسبت به جنگ هشت ساله داشته است. نَفْس انقلاب به دلیل ظاهر و باطن دیگرگون آن در مقایسه با رویدادهای اجتماعی دیگر شاهدان بیشتری به خود جلب میکند. از این رو گزارشها و خبرهایی که از آن تهیه میشود مساحت زیادی دارد. جنگ هشت ساله ظاهری مشابه با دیگر درگیریهای نظامی داشت - هر چند باطن آن برای ما گرامی بود و مشابهی برایش نداشتیم - و به خودی خود نمیتوانست شاهدان پرشماری به سوی خود جذب کند.
4- انقلاب - آن هم انقلابی به بزرگی و تأثیر انقلاب اسلامی ایران - پدیدهای نیست که هر از گاه در گوشهای از کره زمین رخ دهد. فراوانی ندارد. قرنی میآید و میرود و دو سه واقعه اجتماعی به نام انقلاب رخ میدهد. طبیعی است که این حادثه مورد توجه جهان قرار گیرد و گوشها و چشمهای بیشتری را به خود فرا بخواند. اما گرد و خاک جنگ بیوقفه در هر نقطهای از این جهان بلند است. وقوع جنگها - به ویژه اگر محلی تلقی شوند - مخاطب فراوانی ندارد.
5- دامنه انقلاب ایران خیلی زود وسعت یافت و دنیای اسلام را تحت تأثیر قرار داد. کافی است به حوادثی که پس از انقلاب در کشورهای شمال افریقا، کشورهای بزرگ و کوچک و حاشیه خلیج فارس و همسایگان ایران در شرق و غرب روی داد نگاه کنید. همه تحولاتی که در این کشورها رخ داد به نوعی جلوگیری از ریزش پایههای حکومتها و پیشگیری از وقوع حادثهای مشابه انقلاب اسلامی بود. این یعنی ظرفیت جهانی شدن انقلاب، که تا چند سال به واسطه همراهی ادبیات مذهبی و سیاسی امام خمینی که برای همه دنیا تازگی داشت زنده و مؤثر بود، اما رفته رفته، هم با ناشیگریهای خودمان و هم تمهیدات زورمداران، این وجهه انقلاب عقبنشینی کرد و یا پیدایی خود را از دست داد. اما در مورد جنگ حتی برای مدت کوتاهی چنین وجههای رخ ننمود. با اینکه میتوان جنگ هشت ساله را جنگ جهانی سوم نامید - به دلیل وسعت پشتیبانی قدرتها از عراق که شمار آنها را 39 کشور گفتهاند - اما این جنگ در انظار جهانی در حد یک درگیری منطقهای، محدود بین دو کشوری که دارای اختلافات مرزی هستند، معرفی شد.
6- سنگینی تبلیغات مثبت و منفی از آسمان انقلاب تا حد زیادی کنار رفته و واقعگرایی جای شعارها، شایعهها، تحلیلها و آمارهای غیرحقیقی را گرفته است. اما در مورد جنگ چنین نیست. سنگینی تبلیغات هنوز روی شانههای جنگ وجود دارد و مقاومت برای به زمین گذاشتن آن ادامه دارد.
7- انقلاب با همه وجه پررنگ سیاسیاش از سیاستزدگی دور ماند. با اینکه مخالفان انقلاب بسیار بودند و با نقابهای رنگارنگ دهها شعبده برای به زمین زدن آن در آستین داشتند، اما وحدت داخلی هویت آن را یکدست نگاه داشت. اما جنگ از آلودگی سیاسی مصون نماند و در کشاکشهای درونی جامعه، شخصیتی چند پاره پیدا کرد و عدهای از آن معبری ساختند برای عبور یک طرفه و خصوصی خود.
وقتی مجموعه این عوامل را کنار یکدیگر میگذاریم، سختیها و مصائب تاریخنگاری در جنگ هشت ساله و به همان نسبت هموار بودن این راه برای انقلاب روشنتر میشود.
و اما چند نتیجهگیری:
1- بازشناسی این دلایل به ما میگوید که چرا جنگ هشت ساله مردم ایران در وجه ادبی خود شکوفایی بیشتری پیدا کرده و چرا انقلاب اسلامی در وجه تاریخی خود بیش از جنگ صاحب اثر شده است.
2- حبس اسناد و مدارک مربوط به جنگ و انتشار آن، فقط از سوی نهادهای نظامی، امری موجه به شمار نمیرود. این محدودیت از نمایان شدن همه چهره جنگ جلوگیری میکند و در آینده آنچه از دفاع جانانه مردم ایران به جا میماند فقط یک نیمرخ است.
3- رویدادهای بزرگ برای اینکه در گذر زمان کج و معوج نشوند و عیار حقیقتشان یکسان باقی بماند نیازمند جاگیر شدن در قلب ادبیات و تاریخ هستند.

سنگینی تبلیغات مثبت و منفی از آسمان انقلاب تا حد زیادی کنار رفته و واقعگرایی جای شعارها، شایعهها، تحلیلها و آمارهای غیرحقیقی را گرفته است. اما در مورد جنگ چنین نیست. سنگینی تبلیغات هنوز روی شانههای جنگ وجود دارد و مقاومت برای به زمین گذاشتن آن ادامه دارد.
کد خبر 337242
نظر شما