دکتر بابک نادرپور

جنگ گازی بین مسکو و کییف که از زمان نخست وزیری ولادمیر پوتین در سال 2008 میلادی آغاز گردیده بود، باعث قطع گاز طبیعی به اوکراین و متعاقبا اروپا شد، اما سرانجام در چارچوب توافق سه جانبه روسیه، اوکراین و اتحادیه اروپا، صادرات گاز به اروپا مجددا از سر گرفته شد. با این حال افزایش بی سابقه سرما در روسیه که تا مرز 30 درجه زیر صفر در مسکو و 50 درجه زیر صفر در سیبری رسیده، باعث شده است شرکت گازپروم در روزهای اخیر میزان گاز صادراتی خود به اروپا را کاهش دهد.

این موضوع به هر حال باعث شده است پرسش های چندی ذهن تحلیلگران را به خود مشغول سازد. آیا این وضعیت شکلی از بازی بزرگ جدید میان روسیه و غرب - بویژه اروپا - می باشد که این بار با «اسلحه گاز» صورت می گیرد؟ آیا کاهش قابل ملاحظه قیمت نفت - که برای اولین بار در چند سال اخیر کسری بودجه روسیه را به همراه آورده - علت این کار بوده است؟ آیا آنگونه که یوشکا فیشر وزیر امور خارجه سابق آلمان عنوان کرده است، اروپا باید مسکو را یک دشمن استراتژیک به حساب آورد یا شریکی مطمئن؟

در این مختصر فرض ما بر این است که روسیه از اهرم انرژی به صورت توامان هم در جهت سامان دادن به وضعیت اقتصادی لرزان خود و هم در جهت بهره برداری سیاسی در مقابل اروپا، استفاده می کند.

بحران گاز یک مشکل اقتصادی
انرژی، موتور حرکت و محور توسعه اقتصادی روسیه است. در سال های اخیر روس ها در پرتو قیمت بالای نفت و گاز توانسته اند بسیاری از چالش های سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را پشت سر گذاشته و در مسیر قدرت یابی و احیای جایگاه خود قدم بردارند. صادرات منابع انرژی 30 درصد تولید ناخالص ملی روسیه را شکل می دهد. از آنجا که 75 درصد صادرات روسیه وابسته به صدور مواد خام است، سقوط قیمت نفت باعث شده است روسیه برای اولین بار در چند سال اخیر با کسری بودجه مواجه شود. بر این اساس وابستگی روسیه به صادرات گاز اهمیت مضاعفی یافته است.

متقابلا اتحادیه اروپا 25 تا 35 درصد از نیازهای گازی خود را از روسیه تامین می کند و با توجه به زوال منابع گازی دریای شمال و پیش بینی افزایش نیاز اروپا به گاز، احتمالا وابستگی به روسیه تشدید خواهد شد. از طرفی با توجه به کاهش حجم گاز صادراتی روسیه به اروپا که در آغاز فصل سرد هر سال صورت می گیرد، اتحادیه اروپا در موقعیت های مختلف در جستجوی طرح های جایگزین برای تامین گاز مورد نیاز خود نیز بوده است.

از جمله منابع مورد نظر، خط لوله «ناباکو» است که گاز آسیای مرکزی را بدون عبور از خاک روسیه به اروپا منتقل می کند. اتحادیه اروپا حتی جایگزینی ایران با ترکمنستان را در صورت امتناع عشق آباد از شرکت در طرح نابوکو از نظر دور نداشته است. اعضای اتحادیه حتی به عراق نیز به عنوان یک منبع عمده تامین انرژی نظر دارند.

در مقابل، روس ها با انعقاد قراردادی دراز مدت برای خرید گاز آسیای مرکزی به بهای 340 دلار برای هر متر مرکب در سال 2009، در مقام حذف یکی از منابع احتمالی گاز به روی خط لوله نابوکو - در صورت عملیاتی شدن - بر آمده اند. روس ها اکنون آن گاز را به قیمتی کمتر از 240 دلار به ازای هر متر مکعب به اوکراین می فروشند. این موضوع از جمله دلایل پوتین برای وادار کردن اوکراین به افزایش قیمت گاز بوده است. مجموعه این عوامل باعث می شود جنگ گازی روسیه و اوکراین فراتر از حوزه اقتصاد مورد تحلیل قرار گیرد.

گاز به عنوان یک اهرم سیاسی
شائبه سیاسی بودن جنگ گازی بین روسیه و اتحادیه اروپا از آنجا ناشی می شود که مسکو حتی در بدترین روزهای جنگ سرد نیز اقدام به قطع صادرات گاز به اروپا نکرده بود. شکی نیست که روابط مسکو و بروکسل پس از جنگ روسیه با گرجستان چندان حسنه نبوده است. افزون بر این، خشم روس ها از گرایش افراطی یوشچنکو به غرب و تمایل اوکراین برای پیوستن به ناتو، در کنار به هم خوردن توازن در روابط مسکو-اتحادیه اروپا، این بازی گازی را بسیار حساس کرده است.

شخصیت خاص ولادمیر پوتین در مقام رئیس جمهور و نخست وزیر روسیه و نگاه خاص وی به منابع انرژی به مثابه اهرمی جهت بازیابی شوکت گذشته نیز مزید بر علت شده است تا این گمان تقویت شود که اینک بازی بزرگ قرن 19 در نسخه مدرن آن با سلاح گاز در حال بازسازی شدن است.

روس ها همچنین با استقرار سیستم سپر موشکی امریکا در لهستان و جمهوری چک و پیوستن کشورهای گرجستان و اوکراین به ناتو مخالف هستند. آن ها اکنون از «نظم نوین اروپایی» در چارچوب سازمان امنیت و همکاری اروپا سخن به میان می آورند. از نظر آن ها انعقاد توافقنامه های دهه 1990 از سوی سازمان مزبور در زمان ضعف روس ها صورت گرفته است.

آنچه که مسلم است، روسیه مایل نیست کشورهای غربی انحصار آن کشور بر مسیرهای خط لوله گاز طبیعی از آسیا به اروپا را بشکنند. پیشنهاد ساخت خط لوله «طرح جنوب» از سوی پوتین از مبداء روسیه-دریای سیاه (به جای اوکراین) به مقصد اتریش و اتحادیه اروپا، توافق روسیه با ترکمنستان به منظور احداث خط لوله برای انتقال گاز آن کشور به روسیه در سال 2007، و امضای توافقنامه با کشورهای بلغارستان و یونان در فوریه و آوریل 2008 با هدف پیش بردن طرح خط لوله جنوب و جلوگیری از احیای خط لوله نابوکو همه در این راستا قابل ارزیابی است.

مجموعه این اقدامات باعث شده است تا به تعبیر آقای یوشکا فیشر، 19 سال پس از فروپاشی شوروی، کشورهای غربی در این موضوع هنوز مردد باشند که باید با روسیه به عنوان یک شریک رفتار کنند یا یک دشمن استراتژیک.

جمع بندی
به این ترتیب می توان گفت روس ها به مدد حربه گازی علاوه بر تنبیه اوکراین، اتحادیه اروپا را نیز در یک وضعیت خاص قرار داده اند. اتحادیه مردد است  که آیا جنگ سرد دیگری را باید تجربه کند یا تعامل مثبت با روسیه را در دستور کار قرار دهد. ظاهرا کشورهای اروپای شرقی و انگلیس در کنار امریکا قائل به این هستند که روسیه باید دشمنی استراتژیک تلقی کرد. اما کشورهای قدرتمندی مانند آلمان، ایتالیا، فرانسه و اسپانیا در برخوردهای سیاسی با روسیه بر ضرورت اجتناب از تنش گسترده با مسکو تاکید می کنند.

واقعیت این است که روسیه با در اختیار داشتن 55/47 میلیون متر مکعب گاز طبیعی همچنان منبع عمده تامین گاز اروپا به حساب می آید. اظهارات اخیر آقای مدودف، رئیس جمهور روسیه، دائر بر تصمیم روسیه به عضویت در سازمان آپک و همکاری با کشورهای ناتو جهت مقابله با خسارات بیشتر ناشی از سقوط قیمت نفت حاکی از آن است که مسکو هیچ گاه شمشیر خود را از رو نبسته است.

به یقین، غرب و اروپا نیک می دانند که عدم تعامل با مسکو ممکن است به جنگ سردی در ابعاد کوچک بینجامد. از شواهد چنین بر می آید که اروپا طریق تعامل را برگزیده است. به هر حال روسیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و پتانسیل های زیادی که دارد می تواند در مسائل و موضوعات اساسی مانند کنترل تسلیحات و مقابله با گسترش سلاح های هسته ای و تامین امنیت انرژی با غرب همکاری کند.

اگرچه بازی گازی در نهایت به نفع  روس ها رقم خورد اما کاهش قیمت نفت پاشنه آشیل روسیه محسوب می شود. روسیه هنوز به مدرن کردن تجهیزات و خود به صورت جدی توجه نکرده است. اتکاء صرف بر سلاح گاز هرچند در کوتاه مدت ممکن است توفیقی به همراه داشته باشد اما مسلما این کشور راه توسعه واقعی را نخواهد پیمود و همچنان به تکنولوژی غرب وابسته خواهد ماند.

در مجموع، اتحادیه اروپا نمی تواند همچون گذشته از موضع بالا به روسیه بنگرد. این طرز نگاه می تواند به ملی گرایی روسی دامن بزند. اروپا باید روسیه را به عنوان جزئی از باشگاه قدرت های بین المللی بپذیرد. غرب نباید پیشنهاد روسیه برای مذاکره در خصوص نظام امنیتی اروپا را رد کند؛ می توان روسیه را هم وارد بازی کرد.

کد مطلب 3508

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 5 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین