فاطمه مرتضوی- «نگاه معماری به جهان و هرچه در آن است»؛ این تفسیر موجزی از گفتوگو با مهندس حسین مفید است که تجربه سی ساله چاپ و نشر کتاب را در قالب مدیریت انتشارات مولا دارد، به طرز جالبی وضعیت نشر کتاب را موازی وضعیت تطور آثار معماری در ایران پیش برد. مفید، شاگرد استاد حسین لرزاده، بررسی وضعیت نشر کتب هنری در کشور را جدای از تبیین وضعیت کلی نشر نمیداند. او که ناشر کتب مرجع هنری، فلسفی، تاریخ و ادبیات است در این گفتوگو به مواردی کلیتر از نشر کتب هنری پرداخته است.
در دورانی که ابزارهای اطلاع رسانی غیرکتابی به لحاظ دسترسی و هزینه به صرفهتر از تهیه کتاب هستند، اهمیت چاپ کتاب در چیست؟
کتاب اهمیت خودش را حفظ کرده است. زمانی که ویدئو آمد همه فکر کردند کار سینما تمام است. اما این طور نشد. به نظرم هر ابزاری کارکرد خودش را دارد. اما با وجود اینها ممکن است کتاب تعریفش تغییر کند. که قطعا کرده است. اما اینکه بگوییم کتاب اهمیتش را از دست میدهد، خیر این طور نیست. به نظرم کتاب کاری میکند و فضاهای مجازی کار دیگری.
منظور من نشر آثار نبود. سوالم این است که وقتی میشود نسخه اینترنتی یا پی دی اف از کتابی را ایجاد کرد، اهیمت نشر کتاب کاغذی _ کاری که شما و ناشران کتاب میکنید_ در چیست؟
پاسخ این سوال را متخصصین ارتباطات باید بدهند. اما واقعیتی که من میبینم این است که تیراژ کتاب به دلایلی که شما گفتید، کم نشده است. عادت مطالعه هست، همان طور که عادت استفاده از فاضاهای مجازی هم هست. این ابزار در کل دنیا هم به کتاب ضربهای نزده که به ما بزند. اتفاقا از جهاتی برای ناشرین سودمند نیز بوده است. یکی از بزرگترین منافعی که این ابزار برای نشر کتاب داشته، این بوده که با طرح بسیاری مفاهیم و انتشار موضوعاتی که حساسیتهای افراطی روی آنها وجودد داشته، فضا را برای چاپ آنها توسط ناشر تسهیل کردهاند.
اما طبق آمار سرانه مطالعه در ایران پائین است و با وجود این سرانه پایین، چرا انقدر ناشر کتاب زیاد است؟
به این دلیل ساده که شاید مجوز نشر سازوکاری را به وجود آورده که برخی با آن امتیازات ویژهای را کسب میکنند. و اگر غیر از این است چه لزومی دارد که چاپ یک کتاب نیازمند اخذ چندین مجوز باشد؟
چند مجوز؟
هر کتاب برای خرید و فروش در بازار رسمی و قانونی کتاب باید سه مجوز دریافت کند. اولین مجوز، مجوزی است که ناشر برای داشتن صلاحیت چاپ و توزیع کتاب دریافت میکند. البته استثناهایی هم وجود دارند که چون موارد خیلی اندکی است از آنها میگذرم. مجوز دوم مربوط به کتابی است که ناشر به قصد چاپ و انتشار، آن را انتخاب میکند. یعنی صرف نظر از مجوزی که ناشر برای نشر گرفته، برای نشر تک تک کتابهایی که قصد انتشار آنها را دارد نیز نیاز است که کتاب را به ارشاد بفرستد و ارشاد هم اصلا تضمینی نمیدهد که چه موقع بررسی کتاب را به پایان میرساند و اصلا بررس کتاب کیست که ناشر بتواند توضیحات احتمالا قانع کننده خود را به او ارائه کند. در وهله سوم هم لازم است که دو نسخه از کتاب تقدیم ارشاد شود. بعد از مدت زمانی که این کتاب از طرف ارشاد اعلام وصول شد اجازه توزیع آن در بازار نشر برای من ناشر فراهم میشود. بعد از این سه مجوز نیز هرجا شکل یا محتوای کتاب با مسئله مواجه شد، ناشر و نویسنده باید پاسخگو باشند و ارجاع مسئله به هیچ کدام از نهادهای مجوز دهنده مربوط نمیشود!
با این شرایط شما به عنوان ناشر ترجیح میدهید گشایش در کدام یک از مراحل باشد؟ چون طبیعتا نمیتوان انتظار داشت که در آزادی نشر ناگهان هر سه این مجوزها برچیده شوند.
به نظر من از همه مهمتر اجازه قبل از چاپ است. اصلا اگر قصد برداشتن آن را هم ندارند حداقل هیئتهای بررس قابل دسترس داشته باشند. یا اینکه یک آئین نامه ممیزی دست ناشران بدهند. معتقدم وجود چنین آئین نامهای ضروری است. این حق من است که بدانم خط قرمزهای نظامی که در آن فعالیت میکنم دقیقا شامل چه چیزهایی میشود؟ ملزم به رعایت چه قواعدی هستم؟ و تخطی از کدام مرزهای فکری و فرهنگی سبب ایجاد اختلال در روند انتشار کتابهایم میشود؟ به هر حال مخاطبه هم چیز خوبی است! یکی از تفاوتهای انتشار کتاب و مطبوعات این است که از جرم ناکرده ما پیشگیری میکنند.
با این تفاوت که مطبوعات در روز زندگی میکنند اما ناشر کتاب گاهی سالهای زیادی درگیر آماده سازی یک کتاب است و هنگامی که زمان انتشار آن اثر میرسد دیگر معلوم نیست که با چه کسی طرف است! معلوم نیست آن زمان چه کسی سر کار است و چه سیاستی در قبال کتاب دارد. به اصطلاح نمیدانم با چه طبعی رو به رو هستم. اما مطبوعات میدانند که در زمان انتشار با چه نوع تفکری رو به رو هستند. مثلا زمانی روی کتاب عرفانی یا فلسفی کار میکردم که زیرمجموعه دین به شمار میآمد، وقتی نوبت چاپش رسید از حوزه دین خارجش کرده بودند. و کسانی که دستی بر آتش دارند میدانند که این مسئله میتواند منجر به چگونه مشکلاتی برای ناشر شود.
و اثر این نشر زیاد بر کیفیت فرهنگ جامعه چیست؟
نشر زیاد نه، ناشر زیاد! من نشر زیاد را قبول ندارم. شما در مورد نسبت سرانه مطالعه و تعداد ناشرین پرسیدید.
خب این همه ناشر، کتاب منتشر میکنند دیگر...
نه لزوما. تعداد ناشرینی که مجوز نشر دارند _مجوز نشر کتاب نه، مجوز نشر ناشر_ هیچ تناسبی با تعداد کتابهای منتشره ندارد. البته من کتابهای درسی را از موضوع کتابهای عمومی جدا میکنم. کتابهای درسی اصلا جزء فرهنگ نیست، جزء آموزش است. البته میتوان با این نظر موافق یا مخالف بود. اگر مجوز نشر ناشر نباشد و هر کس بتواند برای انتشار کتاب درخواست مجوز کند کما این که سابق بر این چنین بود، خود به خود موضوع ازدیاد ناشرین منتفی خواهد بود.
شما الان وضعیت خودتان را تحلیل میکنید یا کل صنعت نشر کشور را؟
وضعیت کلی نشر کتب غیر درسی مدنظرم است.
خب نشر زیاد است دیگر. سالانه این همه کتاب منتشر میشود. مثلا خود من برای مطالعه حوزههای متعدد که ندارم، اما باز هم فرصت مرور کتابهای منتشره شده در همین حوزههای محدود را هم پیدا نمیکنم. فعلا کاری به کیفیت کتابها هم ندارم، تعداد کتابهایی که منتشر میشود زیاد است دیگر.
شما این تعداد زیاد را با چه زمانی مقایسه میکنید؟ با قبل از انقلاب؟ خب طبیعی است که الان کتابهای زیادی منتشر شود. اگر به کیفیت آموزشی کاری نداشته باشیم الان در هر شهرستانکی یک دانشگاه داریم. این که کیفیت آن دانشگاه استاندارد هست یا نیست، موضوعی است که به بنده ربطی ندارد. یعنی موضوع من نیست که به آن بپردازم. اما این که به هر صورت این واحدهای آموزشی نیاز به کالایی به نام کتاب دارند، بر کسی پوشیده نیست. توجه به علوم انسانی هم که بیش از پیش شده است. پس آمار انتشار کتاب در چنین اوضاعی بالاتر میرود. از آن جایی که من جزء افرادی هستم که عقیده دارند هر کتابی چاپ شدنش بهتر از چاپ نشدنش است، پس این وضعیت را میپسندم. یعنی موافقم که هر کتابی چاپ شود. خواننده دارای صلاحیت است که خوب را از بد تشخیص دهد و یا حداقل با مراجع مورد اعتمادش در قبال کتابهای مشابه به مشورت بپردازد.
این شلوغی فضای نشر چه تاثیری بر کیفیت فرهنگ دارد؟
من کاملا معتقدم که نشر کتاب تاثیر مثبت بر جامعه دارد. حال هر چه کمیت و کیفیت بالاتر باشد، اثر آن هم بیشتر است. اعتقاد من بر این است که اگر تمام مردم دنیا قصابی یا نجاری یا هر شغل دیگری را پیشه کنند، امکان اختلال در نظم زندگی اجتماعی هست. اما در صورت ناشر شدن همه مردم، هیچ اختلالی به وجود نخواهد آمد. چون هر کدام به کتاب دیگری نیاز خواهد داشت.
فکر نمیکنید این نشر زیاد، کتاب سازی یا ترویج شبه دانش را به دنبال داشته باشد؟
ببینید این تفکر از دست کم گرفتن مخاطب برمیخیزد. چرا برخی فکر میکنند مخاطب قدرت شناخت ندارد؟ هر کسی با آزمون و خطا میتواند به این نتیجه برسد که طبق تجربه، فلان نویسنده یا فلان ناشر کمکی به او نمیکند. این را به عهده مخاطب بگذاریم. ضرر نخواهیم کرد.
بسیاری اعتقاد دارند که وضعیت نشر امروز ما بحران زده است. نظر شما در این باره چیست؟
بله بحران زده است. من بحران را در گردش کار میبینم. این قصه تکراری اما حل نشده معطل ماندن کتاب در ارشاد، باعث میشود تمام هزینههای این دیرکردها و گاهی بی مصرف شدن کتاب را ناشر بپردازد. ما تمام این مخارج را میدهیم که ممیزی که اگر سوادش کمتر از ما نباشد، احتمالا بیشتر از ما هم نیست، به صورت سلیقهای یا بر اساس قاعدهای که همیشه مبهم است کتاب من را بررسی کند. این ابهام اجازه برنامهریزی منسجم را تا حدی مخدوش میکند. اگر ناشر بتواند برنامهریزی داشته باشد، کتاب جایگاه خودش را پیدا میکند.
مثلا من کتابی داشتهام که خواستار حذف هشت آیه قرآن از آن شدهاند. این قواعد باید مشخص شود. و دوم این که دادگاه حرفهای داشته باشیم و به جای معرفی هیئت نظارت، به معرفی هیئت منصفه بپردازند. هیئت منصفه هم آدمهای سختی مدنظرم نیستند که قابل پذیرش نباشند. شاید بسیاری از همین افرادی که اکنون به عنوان هیئت نظارت بر چاپ کتاب معرفی شدهاند. و سومین نکته من مربوط میشود به متولیان فرهنگی. فرهنگ مقولهای نیست که یک نهاد بتواند متولی آن باشد، اما در مورد نشر کتاب باید و باید ارجاع کار به یک سازمان یا نهاد مشخص باشد. در این باره نهادهای موازی بسیاری در کشور وجود دارند که نبود توافق کلی میان آنها مسائل عدیدهای را برای یک ناشر به وجود میآورد. من کتابی داشتهام که با وجود داشتن مجوز نشر از وزارت ارشاد باز هم اسباب ناراحتی برخی نهادهای فرهنگی شده است. این مسئله در روند نشر ایجاد ناامنی میکند.
الان مسئله اساسی نشر کتابهای هنری مرسوم (هفتگانه) چیست؟
غیر از شعر که توصیف است، بزرگترین مسئله در انتشار این کتابها این است که تصویر در آنها نقش عمدهای دارد. و از این تصاویر اغلب تفسیرهایی صورت میگیرد که انتشار آنها را با مانع رو به رو میکند. مجمسه، نقاشی، سینما، تئاتر، رقص و موزیک. مسئله دیگر در انتشار این کتابها این است که مسیر تجربه هموار نیست. برای مثال حوزه معماری را مثال میزنم که حرفه من است و شما باقی حوزهها را تصور کنید. در این حوزه بسیاری از مساجدی که ارزش معماری دارند، درهای بسته دارند. استاد من، استاد لرزاده، میگفتند من بنایی که تمام هنرمندان زمان خودش را شامل میشود، غیر از کاخ مرمر نمیشناسم. درست یا غلط، نظر ایشان بود و توصیهای بود که به شاگردان میکردند. حالا من شاگرد از کاخی که درِ آن همیشه بسته است چه طور دیدن کنم؟
کاخ سفید هم ماهی یک مرتبه امکان بازدید تا پشت در اتاق اوباما را به بازدید کنندگان میدهد. من که نمیتوانم معماری را از لابهلای صفحات کتاب دنبال کنم. من باید امکان مراجعه و مشاهده داشته باشم تا بعد از مراجعات مکرر و بسیار بتوانم چکیده آن را در قالب کتاب به دیگران منتقل کنم. اما آیا چنین امکانی هست؟ من باید ببینم، مکرر در مکرر هم ببینم. این طور نیست که تمام مسائل عالم یک باره به ذهن من خطور کند و من بعد از یک بازدید، پاسخ تمامی آنها را دریابم و علامه دهر شوم و برگردم. محقق هر بار برای پاسخ به سوالی به اثر مراجعه میکند و چه بسا دیدن و درک اثر منجر به سوال تازهای شود.
6060
نظر شما