فروغ سجادی: همواره عده ای از هنرمندان هستند و عدهای دیگر نیستند. حضور مداوم برخی از کارگردانان در عرصه تئاتر در سالهای اخیر و حضور نداشتن جمعی دیگری که بیشتر آنان هم از استادان و مدرسان تئاتر هستند موجب شده این سوال در ذهن تداعی شود که چرا تئاتر ما نخبهگریز شده و هیچگاه کفههای ترازوی تئاتر در این کشور با هم برابر نمیشود و امکانات این حوزه میان اهالی آن به یک اندازه تقسیم نمیشود؟
رد برخی نمایشنامهها و صادر نشدن مجوز آنها توسط شورای نظارت و ارزشیابی مرکز هنرهای نمایشی برای برخی از کارگردانان در سالهای اخیر در حالی است که همان نمایشنامه وقتی توسط کارگردان دیگر پس از مدتی ارائه می شود مجوز اجرا میگیرد.
از نکات قابل تامل دیگر در حوزه تئاتر است. برای نمونه میتوان به نمایشتامه «گالیله» اشاره کرد که سالهاست حمید سمندریان استاد تئاتر ایران آرزوی اجرای آن را در سر میپروراند، اما هیچگاه موفق به گرفتن مجوز اجرایش نشده است.
او در روزهای گذشته نیز در شرایطی بار دیگر از این آرزوی دیرینه خود یاد کرد و گفت این وصیتنامه هنریش خواهد شد که داریوش فرهنگ بازیگر و کارگردان سرشناس سینما با گروهی حرفهای و بزرگ و با حمایت مرکز هنرهای نمایشی این نمایش را برای اجرا عمومی و اجرا در جشنواره تئاتر فجر بیست و هشتم آماده میکند.
«مردی برای تمام فصول» بهمن فرمان آرا نیز در شرایطی موفق به گرفتن مجوز اجرا نشد که چندی پیش صحبت صدور مجوز برای آن جهت اجرا توسط حسن فتحی شنیده شد.
محسن حسینی و ناصر حسینی مهر دو کارگردان و استاد تئاتر ایران هستند که سالها پیش صحنه تئاتر آلمان و همکاری با کارگردانان و گروههای حرفهای خارجی را رها کردند و به امید اجرای تئاتر در کشورشان راهی ایران شدند.
این دو کارگردان نیز بیش از سه تا چهار سال است که همه متنهای ارسالیشان به شورای نظارت مرکز هنرهای نمایشی با پاسخ نه مواجه شده است.
ناصر حسینی مهر میگوید از زمان اجرای آخرین نمایش او با عنوان «اتاق شماره 6» اثر چخوف در تالار مولوی تاکنون سه سال میگذرد و از آن زمان تاکنون همچنان در انتظار گرفتن مجوز برای اجرای عمومی است.
او در این باره به خبر آنلاین میگوید: «آقای پارسایی اعلام کردهاند من 10 سال از اجرای نمایش محروم هستم و بهانه آن را انتشار مصاحبه جعلی که به اشتباه از قول من در یکی از سایتهای خارجی صورت گرفته و من در اینباره واقعا بیاطلاع بودهام، عنوان کردهاند.»
به گفته این کارگردان او اصلا دلیل قانعکنندهای برای حذف شدن خود نمیبیند، زیرا نه آدم سیاسی بوده و نه تاکنون وضعیت سیاسی کشور را نقد کرده است.
حسینی مهر که تمام سالهای جوانی خود را به تحصیل و فعالیت تئاتری در فرانسه و آلمان پرداخته و چند سال است به ایران بازگشته تا فعالیتش را در وطن خود دنبال کند، ادامه میدهد: «من هفت سال در فرانسه و 15 سال در آلمان به طور تخصصی تئاتر خواندم، تحقیق کردم و با کارگردانان صاحبنامی چون آرین منوشکین و روبرتو چولی و غیره کار تئاتر کردهام، اما اکنون درهای تئاتر روی من و امثال من در ایران بسته شده است.»
او میگوید: «از زمان مدیریت خسرو نشان تاکنون هر متن شاخصی را به مرکز هنرهای نمایشی دادم به جز «اتاق شماره 6» همگی رد شدند، اما بعد با کمال ناباوری دیدم آن متن را کارگردان دیگری ارائه داده و مجوز اجرا گرفته است! برای نمونه میتوانم از متن نمایشی «ویسیک » نام ببرم.»
به گفته این کارگردان در این شرایط راهی جز ترک وطن برایش نمانده و ادامه میدهد: «در این شرایط مجبورم عشقورزیهایم با تئاتر را در صحنه های دیگر کشورها دنبال کنم.»
محسن حسینی هم کارگردان و استاد صاحب نام تئاتر ایران است که مدتی است از صحنه تئاتر خارج شده است. او که در زمینه تئاتر آوانگارد و مولتیمدیا یکی از پژوهشگران و کارگردانان صاحب نام تئاتر ایران است، آخرین بار چهار سال پیش نمایش «شهرزاد» را در تئاتر شهر روی صحنه برد.
این کارگردان هم در این سالها تنها «مزرعه مین» را که یک نمایش ویژه تئاتر دفاع مقدس بود و در جشنواره دو سال پیش تئاتر دفاع مقدس و زمانی محدود در حوزه هنری اجرا کرد.
او نیز به خبر آنلاین میگوید: «پس از اجرای «شهرزاد »، «لابوهن» را به مرکز هنرهای نمایشی ارائه دادم، اما در مرحله اجرا به دلیل حمایت نکردن لازم به اجرا نرسید. بعد از آن هر چه متن ارائه دادم بازهم نشد. امسال «امیر ارسلان نامدار» را ارائه دادم، اما با وجود ابراز تمایل مسئولان باز هم در مرحله اجرا امکانات و شرایط مالی لازم در اختیار من گذاشته نشد.»
حسینی معتقد است مدیران کنونی تئاتر اصلا دغدغه اجرای نمایش آکادمیک و علمی را ندارند و مسئله آنها توسعه تئاتر روز و تئاتر از منظر زیباشناسی نیست.
او ادامه میدهد: «مدیران کنونی بیشتر به دنبال تئاتر های مناسبتی هستند که اصلا هم تئاترهای علمی نیستند. تنها افرادی مشخص برای اهدافی مشخص دور هم جمع میشوند و این نوع نمایش ها را اجرا می کنند. البته اجرای این نوع نمایشها هم اشکالی ندارد، اما نباید کل تئاتر کشور به تئاترهای موضوعی و مناسبتی محدود شود.»
این استاد دانشگاه با طرح دو پرسش که چند تئاتر مطرح و معاصر خوب در این سالها اجرا شده و کدام یک از تئاترهای ما در یک جشنواره معتبر دنیا به صحنه رفته به انتقاد از شرایط آموزشی و علمی تئاتر در دانشکدهها میپردازد.
او می گوید: « این روزها هر کسی را میبینی دکترای تئاتر دارد، در حالی که تعداد استادان باسواد تئاتریمان انگشتشمار است. مسئله تئاتر ما مدرک دکترا نیست. ما باید به تئاتری قابل بحث و مطابق با تئاتر روز جهان دست پیدا کنیم.»
به گفته این کارگردان، بحث حذف استادن تئاتر در سالهای اخیر در ایران تنها به صحنه باز نمیگردد و فعالیت آموزشی و تدریس آنان در دانشکده هنری هم محدود شده و هیئت علمی دانشکده های تئاتری محل افراد مشخصی شده است.
او میگوید: «در شرایطی قرار داریم که تئاترهای دانشجویی و پایاننامهها به سالن اصلی شهر تئاتر شهر راه پیدا میکنند و تئاترهای حرفهای کارگردانان قدیمی به اجرا نمیرسند.»
حسینی با اشاره به این نکته که فرهنگ مدیریت تئاتر در ایران به شدت تنزل کرده، خاطرنشان میکند: «مسئولان کنونی تئاتر اصلا تئاتر حرفهای نمیخواهند و به بحث سواد هنرمندان اهمیتی نمیدهند. تنها شعار تئاتر ملی میدهند و برای برگزاری جشنواره های مناسبتی هزینه میکنند.»
او ادامه میدهد: «در این شرایط طبیعی است من محسن حسینی پس از این همه سال تحصیل و فعالیت در تئاتر اروپا مجبور میشوم برای گذران زندگی بروم در سریالهای طنز تلویزیون بازی کنم، در حالی که جای اصلی من تئاتر شهر و دانشکده های تئاتری است.»
این هنرمند نیز که چند سالی است از آلمان به وطنش بازگشته تا تجربه های هنریش را در ایران دنبال کند و آموزش دهد معتقد است در سرزمینی که نبود خلاقیت، نبود اندیشه وجود دارد و از نظر آموزشی با ضعف مواجه باشد، سرقت ادبی و هنری رواج پیدا میکند و برخی از کارگردانان به راحتی ایدههای دیگر کارگردانان را میدزدند.»
نظر شما