روزنامه شهروند نوشت:

نوشته بود «یک پسر پنج‌ساله به فروش می‌رسد» یک آگهی چند خطی روي ديوارهاي شهر با یک شماره موبایل. شوخی نبود. پشت خط صدایی شکسته انگار که صدای پیرزنی سالخورده باشد اما سالخورده نبود. ماجرا، قصه فروش کلیه نیست، روایت فروش یک بچه است، یک پسربچه پنج ساله که مادر و پدرش او را به فروش گذاشته‌اند، آگهی کرده‌اند و گوش به زنگ تلفن که چه کسی پسرشان، پسر پنج ساله‌شان را می‌خرد؟ پدر و مادرش، یک زوج زابلی‌اند که پسر‌شان را برای فروش گذاشته‌اند. به این امید که از اجاره‌نشینی خلاص شوند و در مقابل، پسرشان به دست فرد نیکوکاری بیفتد و آینده روشنی داشته باشد. آگهی چند خطی، تکان‌دهنده است اما از آن تکان‌دهنده‌تر، واگذاری یک کودک ٥ساله در ازای یک خانه است، خانه‌ای در زابل. پسرشان را می‌فروشند چون پدر و مادرش، نمی‌توانند از پس هزینه‌های خود و سه فرزندشان بر بیایند، در پرداخت کرایه ماهیانه منزلشان مانده‌اند و نمی‌خواهند هر شب شاهد شب بیداری‌ها و گرسنگی‌های فرزندان دل‌خسته‌شان باشند.

پسرتان را برای فروش گذاشته‌اید؟
برای فروش نه، در ازایش یک خانه می‌خواهیم.

یعنی پسرتان را در ازای یک خانه می‌دهید؟
بله

چرا؟
چون پول نداریم حاج آقا، چون هیچ چیزی نداریم، صاحبخانه جوابمان کرده است. ما پول نداریم، رعیت هستیم.

خب هر کسی که پول نداشته باشد باید فرزندش را بفروشد؟

این کار را برای آینده بچه‌هایم انجام می‌دهم.

کجا زندگی می‌کنید؟
زابل.

خود زابل یا روستاهای اطراف؟
نه خود زابل.

به سازمان‌های مرتبط برای این‌که به شما کمک کنند مراجعه کرده‌اید؟
بله حاج آقا، همه جا رفتیم.

چی را قبول نمی‌کنند؟
این‌که کمکمان کنند.

یعنی خانه به شما بدهند؟
بله، ولی هیچ کمکی هم نمی‌کنند، ما هیچ چیزی نداریم.

دقیقا به شما چه گفتند؟
گفتند که شوهرم باید ٦٠ساله بشود. شوهرم مریض است، بدحال است، عکس از سینه و ریه‌اش گرفتیم و بردیم، شوهرم حتی ناراحتی قلبی دارد، دست و پاهایش شکسته است، اما باز هم می‌گویند وقتی ٦٠سالش شد کمک می‌کنیم. من سه‌سال است که پیگیر کمک هستم.

نامه‌نگاری مکتوب داشتید؟
بله، ولی گفتند شوهرم باید ٦٠سالش شود.

پیش چه کسی رفتید؟
یادم نیست.

چرا شوهرتان کار نمی‌کند؟
مریض است حاج آقا، کاری نمی‌تواند بکند.

اصلا شغل شوهر شما چیست؟
راننده بوده، ولی ماشین نداره.

یعنی قبلا ماشین داشته؟
نه قبلا هم نداشته.

خب چطوری رانندگی می‌کرده؟ برای کجا کار می‌کرده؟
قبلا که مرزها باز بودند، با ماشین گازويیل می‌برد مرز، ولی الان که مرزها بسته شده دیگه نمیشه گازويیل برد.

همسرتان از کجا ماشین می‌آورد؟
ماشین از آشناها می‌گرفت، یک ماشین از داماد خواهرزاده مادرم می‌گرفت و با رفیق‌هایش گازويیل می‌برد. با خود صاحب ماشین می‌رفتند مرز و گازويیل می‌فروختند.

الان پول از کجا میارید؟
از یارانه.

چقدر می‌گیرید؟
٢٠٠هزار تومان.

چرا شوهر شما کار نمی‌کند، به جز رانندگی کار دیگری بلد است؟
زمانی که در تهران بودیم کار می‌کرد، ولی کار برایش سخت بود و نمی‌توانست کار کند.

تهران به چه کاری مشغول بود؟
٢‌سال در کوره می‌کرد، ولی کارخانه بیمه‌اش نمی‌کرد، کارش هم سخت بود، دیگر نتوانست کار کند.

شوهرتان چند سالش است، شما چند‌ سال دارید؟
شوهرم ٥٥ ساله است و من ٣٥‌سال دارم.

خب شوهرتان نمی‌تواند مثلا سرایدار شود، نگهبانی بدهد، کارهایی از این دست؟
دست‌ها و پاهای شوهرم شکسته، نمی‌تواند کارهای سنگین انجام بدهد، هیچ جای دیگری هم نتوانست کار نگهبانی و سرایداری پیدا کند. اگر از این کارها پیدا شود حتما کار می‌کند.

دست و پای شوهرتان به چه دلیل شکسته است؟
تصادف کرده، موقعی که رانندگی می‌کرد، تصادف کرد و دست‌ها و پاهایش آسیب دید.

شما چند تا بچه دارید؟
سه تا.

چند ‌سالشان است؟ اسم‌هایشان را می‌گویید؟
پسرم ابوالفضل کلاس ششم است. دخترم زهرا کلاس پنجم است و پسرم آریا.

که ٥ سالشه و برای فروش گذاشتید.
بله. حاج آقا برای من هم خیلی سخته، از وقتی که کوچک بود، بزرگش کردم، من خودم شبانه‌روز گریه می‌کنم، ولی چه کاری می‌توانم انجام بدهم، گفتم شاید از طرف کمیته امداد کاری بکنند، ولی هیچ خبری نشد.

آریا خودش چیزی نمی‌گوید؟ خبردار شده که می‌خواهید بفروشیدش؟ زهرا و ابوالفضل چطور با این مسأله برخورد کرده‌اند؟
گریه می‌کنه، همه‌شان گریه می‌کنند، زهرا، ابوالفضل و آریا گریه می‌کنند، می‌گویند چرا این‌جوری شد، من هم ناراحت هستم، ولی جایی از خودمان نداریم، این کار را برای آینده خود بچه‌ها می‌خواهم انجام بدهم، برای این‌که معتاد نشوند، من جوان‌های دیگر را می‌بینم که پلاستیک جمع می‌کنند تا بفروشند برای عمل‌شان (اعتیادشان)، نمی‌خواهم بچه‌های من این‌طوری بشوند.

خب شما می‌خواهید یکی از بچه‌هایتان را فدا کنید تا بقیه بچه‌ها سرنوشت بهتری داشته باشند؟
من باید چه کار کنم؟ چه کاری از دست من بر می‌آید؟

خیلی‌ها هستند که خانه اجاره‌ای دارند، باید بچه‌های‌شان را بفروشند؟
ما که پول نمی‌خواهیم، فقط یک خانه می‌خواهیم.

فکر می‌کنید آخر و عاقبت آریا چی میشه اگر بفروشیدش؟
نمی‌دانم حاج آقا.

به این فکر نکردید که آریا دست یک آدم ناجوری بیفتد؟
خب همین جوری که بچه‌ام را نمی‌دهم، به کسی می‌دهم که امکاناتش خوب باشد، نه این‌که شرایطی مانند ما داشته باشد و فردا دوباره بچه‌ام را بفروشد.

چطور می‌فهمید کسی که برای بردن آریا آمده آدم خوبی است؟
خب باید بروم و خانه‌شان را ببینم، کجا زندگی می‌کنند، از چهارتا همسایه‌شان سوال کنم، باید مطمئن شوم بعد بچه‌ام را بدهم وگرنه اگر خوب نباشه من را هم بکشند بچه‌ام را نمی‌دهم.

به نظرتان فروختن پسرتان چه تأثیری هم روی آریا و هم بچه‌های دیگرتان دارد؟
من این کار را برای بچه‌هایم می‌کنم، می‌خواهم یک آدم خیرخواهی پیدا شود و به داد ما برسد. اگر می‌خواستم بچه‌ام را بفروشم در بیمارستان و موقع زایمان این کار را می‌کردم. من سر آریا سزارین شدم، مریض شدم. شوهرم هم که سکته کرده، من هم مریض هستم.

چه بیماری دارید؟
من بیماری کلیه دارم، یکی از کلیه‌های من کار نمی‌کند، فردا هم من می‌میرم هم شوهرم، می‌خواهم از آینده بچه‌هایم مطمئن شوم، من به آینده امید ندارم، مسئولان هم به داد ما نمی‌رسند، من خیلی وقته که رنگ دکتر را هم ندیده‌ام. چه کاری باید بکنم؟

شوهرتان معتاد که نیست؟
نه نیست.

هیچ‌وقت اعتیاد نداشت؟
قبلا بوده ولی الان رها کرده، معتاد اون‌طوری نبوده، معتاد شیره بوده، ولی چون قند داشته، دکتر گفته که خطرناکه، برای همین رها کرده، الان اصلا معتاد نیست.

شما که وضعتان این‌طوری بود، بی‌پول بودید و بیکار، شوهرتان هم که زمانی اعتیاد داشت، چرا سه بچه آوردید؟
خب قبلا این‌طوری نبودیم، اولش خوب بود. در خانه پدرم زندگی می‌کردیم، ولی بعد مشکلات ما زیاد شد.

شما خودتان نمی‌توانید کار کنید؟
کار نیست اصلا، زابل کار ندارد.

مثلا نمی‌توانید در خانه مردم کار کنید؟
من خیلی وقت‌ها در خانه مردم کار می‌کنم، ولی بیشتر مواقع به جای پول و مزد به من لباس می‌دهند، لباس که به کار من نمیاد. هیچ‌وقت حاضر نیستم لباس‌های کهنه دیگران را ببرم و بفروشم. در خانه‌ها کارگری می‌کردم، بادنجان و گوجه‌فرنگی پاک می‌کردم.

از وقتی این آگهی را پخش کردید چند نفر به شما زنگ زدند؟

خیلی‌ها زنگ زدند. می‌گفتند که بچه‌ات را نفروش، به تو کمک می‌کنیم خانه بگیری، گفتند به تو پول می‌دهیم، ولی دیگر خبری نشد. حتی یک نفر می‌گفت شخص خیری را معرفی می‌کند که کمکمان کند. ولی معرفی نکرد. می‌گفت برایتان با بلوک و آجر خانه درست می‌کنیم، ولی هنوز خبری نشده، من اگر می‌خواستم بچه‌ام را بفروشم، موقع زایمان این کار را می‌کردم، ولی الان راهی ندارم. الان آب و نان من گلی است.

چند وقت است آگهی فروش پسرتان را گذاشته‌اید؟
دو ماه.

از اقوام و فامیل و دوست و آشنا کسی به کمکتان نیامد؟
فامیلی که بتواند کمکمان کند و خانه بگیریم نداریم.

همسایه‌ها چی؟ همسایه‌ها کاری نکردند؟
نه، هیچ چیزی نگفتند.

چه وسایلی در خانه‌تان دارید؟
ما فقط یک یخچال داریم و یک تلویزیون، چیز دیگه‌ای نداریم. یخچال را هم یک نفر به شکل امانت به ما داده که تابستان را بگذرانیم.

غذا روی چی درست می‌کنید؟
یک گاز پیک‌نیکی دارم.

کرایه خانه شما چقدر است؟
ماهیانه صد‌هزار تومان.

چقدر پول پیش؟
پول پیش ندارد.

خانه‌تان چند متر می‌شود؟
حدودا ١٢٥ متر با یک سالن بزرگ.

خرج مدرسه بچه‌هایتان را چگونه تأمین می‌کنید؟
از طریق یارانه و کمک همسایه‌ها.

همسایه‌هایی که به مدرسه رفتن بچه‌هایتان کمک می‌کنند، نمی‌توانند کاری کنند که پسر ٥ساله‌تان را نفروشید؟
خب کمک می‌کنند ولی ما خانه می‌خواهیم، نمی‌توانند این کار را بکنند.

غذا را چه کار می‌کنید، با این توضیحاتی که دادید چه غذایی به بچه‌هایتان می‌دهید؟
خب بچه‌های من رنگ میوه را نمی‌بینند، گوشت و مرغ نمی‌توانم بخرم، همسایه‌ها کمکمان می‌کنند، دو همسایه قدیمی داریم که خیلی به فکر ما هستند، ولی برای آینده بچه‌هایم حاضرم همیشه گرسنه باشم، ولی در مقابل یک خانه داشته باشم تا بچه‌هایم بدون سقف نباشند.

شوهرتان با فروش پسرتان مخالف نیست؟
نه، مخالفتی ندارد. او کاری به این مسائل ندارد، او وضع خوبی ندارد. من هم چندان وضع خوبی ندارم.

منزل شما کجای زابل است؟
روبه‌روی مصلی، کوچه (...) ، پلاک (...) است. یک آزمایشگاه مرکزی نزدیک خانه ما است.

۴۷۴۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 379315

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 13 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 26
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۵:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    3 2
    یه نفر پیدا بشه کرایه خانه شما را بده کمتر کسی پیدا میشه خونه بده به شما یا حداقل بجای پول خونه شوهرت یه مغازه حتی سوپر مارکتی بزنه بهتره تا خونه و بدون در آمد
  • بی نام GB ۰۵:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    7 0
    آدم نميدونه چي بگه متاسفانه سطح پايين فرهنگ باعث همچين مشكلاتي ميشه كسي كه به نون شب محتاجه چرا بايد تعداد بچه هاش زياد باشه؟ شايد ميخوان به شعارهاي افزايش جمعيت عمل كنند. نميدونن اينا همش شعاره ؟ از طرفي چرا مادري بايد راضي به فروش جيگر گوشش بشه؟ دوره اي شده كه نميشه فهميد كي راستميگه كي دروغ
  • سعید جادری A1 ۰۵:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    6 0
    من یه پدر هستم.اگه روزی دوساعت بچمو بغل نکنم و نبوسمش روزم روز نمیشه. اون روز برام جهنم میشه.مطمئناً همه پدر و مادرا عاشق بچه هاشون هستن.این کار این خانواده واقعا عجیب و غیر قابل باوره. ولی در هر صورت، از آدمای خیری که تعدادشون هم تو مملکت ما کم نیست، عاجزانه میخوام به داد این خانواده برسن. آدم های خیری مثل علی دایی، حسین هدایتی، علی کریمی و ...که شنیدیم همیشه کمک میکنن. از همه اونهایی که می تونن و توانشو دارن التماس می کنم که به داد این بچه طفل معصوم و این خانواده برسن. مگه یه خونه تو زابل چقدر قیمت داره. هر کی عزت دنیا و آخرت رو میخواد، الان وقتشه.این یه فرصت برای ماست، اگه بتونیم.دوستون دارم.سلامت باشید.
  • بی نام IR ۰۵:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    7 1
    این جور آدم ها با بچه دار شدن فقط یکی دیگه رو بدبخت میکنن
  • بی نام A1 ۰۵:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    118 0
    فقر که از یه در وارد بشه همه چی ممکنه از طرف دیگر خارج بشه .
  • بی نام IR ۰۶:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    6 5
    بابك زنجاني خجالت بكش
  • الهام A1 ۰۶:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    8 0
    حالا بچه پولدارا عکس بگیرن و مارو از حجم پولشون متعجب کنن
  • ناشناس A1 ۰۶:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    5 0
    سلام چگونه ازتهران مي توان به اين زن وخانواده اش كمك كرد؟
  • کورش IR ۰۶:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    50 0
    قلب هر انسانی از خواندن این مصاحبه به درد میاد. یک طزف گروهی به نام بچه پولدار های تهرانی صفحه در اینترنت باز میکنن و طرف دیگه خانواده ای چنین درمانده و فقیر پیدا میشن. واقعا جه کسی مقصره ؟ خرص و آز آدم ها ، بی ایمانی ها یا غلط فهمیدن انسانیت ؟ هر روز هزاران مطلب قشنگ اخلاقی تو محیط های مجازی دست به دست میشه ولی وقت عمل که میرسه تبدیل میشیم به شمر ذی الجوشن تو رانندگیمون ، تو رفتارمون با ارباب رجوع ، تو مصرف آب و برقمون و ...
  • امیر A1 ۰۶:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    1 0
    قابل توجه بعضی ها
  • مریم A1 ۰۷:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    3 0
    واقعا چرا آدم ها تو جامعه ما انقد فاصله طبقاتی دارن چرا ما هم مثل کشور سوئد یا نروژ نیستیم که با آرامش کنار هم زندگی کنیم
  • بی نام A1 ۰۷:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    4 0
    خدایا من که نمیدونم.... خدایا نو بلدی سه هزار ملیاردو چه جوری مینویسن؟
  • سعید جادری A1 ۰۷:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    13 7
    من خودم یه بچه دارم. تا روزی دو ساعت بغلش نکنم و نبوسمش، اون روز برام روز نمیشه. مطمئناً همه پدر و مادرا عاشق بچه هاشون هستن. ولی رفتار و برخورد این خانواده تنگدست خیلی عجیبه، ولی در هر صورت از همه اونهایی که دست به خیر هستن خواهش میکنم به داد این بچه طفل معصوم و این خانواده درمانده برسن. خیلی ها میتونن راحت مشکل این خانواده رو رفع کنن.از دولت غنی ما گرفته تا فوتبالیستها و افراد دیگه. مگه یه خونه تو زابل چقدر قیمت داره؟ تو رو خدا هر کی میتونه الان وقتشه.ما همه انسانیم و اینجور وقتایی باید به داد هم برسیم. هر کی می تونه یا علی خدا تو زندگیش چند برابرشو بهش میده.
    • بی نام A1 ۰۷:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
      1 0
      چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
  • sasan A1 ۰۷:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    6 0
    لطفا شماره تلفن شماره حساب شخص مادر و یا اطلاعاتی بگذارید تا بشه کمک کرد. حداقل نفری 50000تومان به کسی برنمی خوره
  • بی نام A1 ۰۷:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    3 0
    الان چطوری میشه کمکشون کرد؟ شماره حساب و یه آدم که مطمئن باشه و پیگیری کنه. برای ما که امکان سفر به اونجا و بررسی نداریم یه آدم مطمئن اگر باشه کمک می کنیم. شاید خونه نتونیم بگیریم ولی اگر هر کسی در ماه یه مقدار کمک کنه شاید خودشون بتونن جمع کنن و خونه بخرن
  • ایرانی IR ۰۷:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    6 0
    مملکت گل و بلبل
  • بی نام IR ۰۷:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    3 0
    ببین فقر به این خانواده زابلی چقدر فشار آورده که برای نجات فرزندانش حاضر به جدا شدن از یکی از اونها شده.
  • فرنوش IR ۰۸:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    16 0
    با این همه نفت چرا باید این قدر فقیر باشیم
  • پای ثابت IR ۱۱:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    4 4
    به نظرم یکم صحبتای این خانوم عجیب غریبه اگر متن رو با دقت بخونیم البته.ولی اگر فرض رو به راستی این مطالب بذاریم به شدت نگران کنندس اون قسمت که گزارشگر سوال میکنه شما که وضعتون خوب نبود چرا این همه بچه آوردید.خو عمو جان شما داری تبلیغ میکنید که بچه دار بشیم حالا سوال میکنی چرا بچه دار شدید.درسته که اکثر خونه های شهرستان متراژها زیاده اما ما اینجا تو تهران نداریم کسی رو که پول نداره اما تو خونه بالای 8090 متر زندگی کنه.انگیزه ایشون از اینکه 2 بچه با نام مذهبی انتخاب کرده و یکی با نام ایرانی چی بوده؟اینا جای بحث و تامل داره بخصوص بحث سزارین که هیچ سزارینی مجانی نیست
  • بی نام A1 ۱۲:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    12 0
    پس جریان افزایش جمعیت چی؟
    • رک A1 ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
      0 27
      داداش اولا:هرآن کس که دندان دهد نان دهد ثانیا:برای بچه دار شدن داشتن پول شرط نیست.شما اینکار را بکنید بقیه کارها درست میشود ثالثا:امروزدر اصلاحیه طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت در مجلس آمده: هر گونه تبلیغ در مورد پیشگیری از بارداری و کاهش فرزندآوری ممنوع بود و در صورت تخلف رسانه‌ها از حکم این ماده متخلف به مجازات‌ محکوم می‌شود.
  • ایران IR ۲۱:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۵
    3 0
    قلب ادم میخاد بیاد بیرون.خدایا این مردم را از شر فقر مالی محفوظ بدار. تصور کنید چه کشیده اند این خانواده تا این تصمیم را بگیرند؟ اخه گفتند شکم پر از شکم خالی خبر نداره. کسیکه فقر را ندیده نمیتواند تصور کند فقر یعنی چی؟ ایا این خانواده برای فرزندش ارزوهایی نمیکرده؟ در کنار والدین و ناز نعمت بودن رو چه کسی دوست ندارد؟ چرا این بی عدالتی از روی زمین محو نمیشود؟ یکی با شکم پر و ویلاهای مختلف و وان شیرو اب پرتقال به تخت خواب میرود و دیگری بخاطر لقمه نانی و مسکن محقری حتی راضیه فرزند دلبندش رو بفروشد و از درد این همه نداری خلاصی بیابد پس عدالت خداوند کجاست؟
  • میتیکموند A1 ۱۱:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۸
    0 0
    سیم اخر وقتی میزان افسردگی وحسرت زیاد میشود .تیمار زیاده . خدا شفاعت کند وبانکها وامی بدهند معیشت بلنگه ترمزها از کار می افتند ونمایش شروع ..........
  • tara sharifi IR ۱۰:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
    3 0
    سلام دوستان کسی هست که شماره تماسی از این زن داشته باشه خواهش می کنم هر چه زودتر قبل از اینکه این زن واقعا بچه شو بفروشه یکی شماره تماس این زن رو به من بده .
  • مصطفی A1 ۰۶:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۰
    2 0
    یه شماره حسابی اعلام کنید