۰ نفر
۷ دی ۱۳۹۳ - ۰۴:۱۷

سخن گفتن از فروپاشی یا پایان انقلاب کوبا زود است،اما می توان از تجدیدنظرهای اساسی گفت.

سخن گفتن از فروپاشی یا پایان انقلاب کوبا زود است،اما می توان از تجدیدنظرهای اساسی گفت،زیرا اکنون دو کشور پس از نقطه ی عطف در تحولی دیپلماتیک، وارد سیکلی از اتهام زنی و چانه زنی در تعیین مقصر نیم قرن رابطه ی پر از فراز و نشیب و پیچیده شده اند. باراک اوباما پس از آغاز گشایش های عملگرایانه ی دوجانبه از طریق آزادسازی محکومان به جاسوسی از سیستم ظالمانه ی کوبا و لزوم تغییر آن سخن گفت،گرچه برخی در لایه های پنهان آن را نمایش دمکرات ها برای کارآمدنشان دادن آنان و شکاف اندازی بین کشورهای آمریکای لاتین می دانند،اما به نظرم موضوع فراتر از این هاست. رائول کاسترو نیز از ضد تحریم و استمرار نظام کمونیستی و لزوم احترام گذاشتن به سیستم سیاسی کشورش صحبت کرد. هردو کار اصلی و شجاعانه ی نوآوری در صحنه ی دیپلماسی را به انجام رسانده اند و اکنون به نظر می رسد این لفاظی ها و جملات برای آرام کردن مخالفان داخلی دو کشور کاربرد داشته باشد.

عموم مردم در ایالات متحده و خود کوبایی ها به شدت از این تحول استقبال کرده اند.تنها مخالفان تئوریک، سوسیالیست های جهان هستند که مایوسانه همواره پیروزی آخرین مرحله ی سوسیالیسم را در این جزیره ی کوچک به انتظار نشسته اند و همچنین مهاجران کوبایی برانداز میامی آمریکا. پس از مهاجرت شمار زيادي از كوبايي‌ها به ايالات متحده جامعه تبعيدي‌هاي كوبا در ميامي مستقر شد. ارتباط بين واشنگتن و آنها گسترش يافت. در دهه 1960 سازمان سيا دفتري براي ارتباط با اين جامعه در ميامي تأسيس كرد كه در دهه 1970 متوقف شد،لکن فعال ترین بدنه ی اپوزیسیون حکومت کوبا همین ها هستند. اکنون به نظر می رسد سیستم سیاسی کوبا در تغییرات داخلی حفظ نظام موجود را با چرخشی به سمت ایده های نو توسعه محوری درسوسیالیسم و راه سوم پذیرفته است.نظامی شبیه به انعطاف پذیری برزیل و آرژانتین.چرخش به سمت رها سازی از نوع لیبرالیسم اقتصادی سال هاست در اردوگاه رائولیست ها آغاز شده است.مهم تفاوت دو بخش فیدلیست ها و رائولیست ها در نگاه به اقتصاد است. ويژگي فيدليست‌ها در حزب و بخش‌هاي اقتصادي ماهيتي قديمي دارد ودر خط مقدم مقولات امنيتي و حفظ سنت‌هاي سوسياليستي پرتعصب هستند. رائوليست‌ها عموماً از نسل جديدي هستند كه از نظاميان جديد و كادر تكنوكراتي تشكيل شده‌اند كه در مقولات امنيتي قوي هستند اما به تجربيات توسعه كوتاه مدت مكانيسم بازار آزاد نيز علاقه دارند.

شاید مهم ترین فشار در روزهای اخیر به نظام کوبا بحث نفت ویا حداقل آینده نگری سیاستمداران کوبا باشد.زمانی که متروپل های نفتی با کاهش شدید بهای نفت موجه می شوند،به ناگهان به درون کشور و مردم متمرکز می شوند و به تدریج اقمار متروپل ها خاصیت و حساسیت خود را از دست می دهند و اولین تاثیر کاهش بهای نفت دست برداشتن از سیاست های خارجی پرهزینه ،بلندپروازانه و جاه طلبانه خواهد بود.اگر ونزوئلا متروپل کوبا باشد،اکنون با مشکلات سخت و تورم بالا در حال نبرد است و در شرایط نارضایتی داخلی دیگر چه اهمیتی دارد سوسیالیسم حفظ شود یا نشود.گرچه مادورو به کوبا قول داده نفت صادراتی به آن کشور را حفظ کند،اما مشخص نیست کاهش بهای نفت چه اثری بر ادامه ی روابط اقتصادی بگذارد و اگر ونزوئلا نتواند نفت ترجیحی به کوبا را تامین کند دومین ضربه پس از فروپاشی شوروی سابق برای کوبا خواهد بود،کوبا دیگر با توتون و تنباکویی که آن هم تحریم بوده است و با اقتصاد سراسر دولتی و یکپارچه که همه ی مردم را اسیرکرده است ،نمی تواند ادامه ی حیات دهد،توریسم و ورود آمریکایی ها و بازگشایی تحریم هاست که می تواند تنفسی عمیق برای حکومت کوبا ایجاد کند و این موضوع را رائول کاستروی عملگرا به زیرکی سال هاست که دریافته است.آمریکایی ها روابط پرتنشی با کوبا در سال های گذشته داشته اند. كوبا نيز مانند اكثر كشورهاي آمريكاي لاتين از پيامدهاي منفي توزيع نابرابر ثروت و ديكتاتوري‌هاي اوليگارشيك گذشته ی خود آسيب‌ فراوان ديده است. از زمان استقلال كوبا از اسپانيا در 1898 تا آغاز حركت كاسترو حكومت كوبا تحت كنترل گروه نخبگان، زمين‌داران و تجارت ثروتمندي بود كه از قدرت سياسي براي تأمين منافع خويش استفاده مي‌كردند. در واقع حضور در حكومت فرضي براي ثروتمند‌سازي آنان بود. فساد و فاميل‌گرايي مشخصه سياست كوبا در طي نيمه اول قرن 20 بود. تا قبل از 1898 ايالات متحده از طريق شركت‌ها خود بر همه جنبه‌هاي حيات اقتصادي كوبا سيطره داشت. ركود اقتصادي اواخر دهه 1920 و دهه 1930 و خشم ناشي از بي‌عدالتي‌هاي اقتصادي و سركوب سياسي اعتراضاتي بدنبال داشت كه منجر به خلع رئيس جمهور وقت (ماچادو) شد و سپس فولخنسيوباتيستا شورش گروهبانان را رهبري كرد و گراومارتين به رياست جمهوري كوبا رسيد. وي با لغو يكجانبه متمم پلات (Platt Amendment) كه از 1903 بر روابط ايالات متحده و كوبا حاكم بود، آمريكا را عصباني كرد. متمم پلات كوبا را از انعقاد پيمان‌هايي با ديگر قدرت‌هاي خارجي منع مي‌كرد و ايالات متحده را از حق حفظ نظم سياسي در جزيره كوبا بهره‌مند مي‌ساخت. سپس با تباني ايالات متحده و باتيستا وي در 1934 از قدرت خلع شد و دولت جديد با آمريكا به توافق رسيد و تا 18 سال بعد تفوق شركت‌هاي تجاري آمریكا همراه با فساد و پارتي بازي بر اين كشور تداوم يافت. در 10 مارس 1952 باتيستا عليه رئيس جمهور وقت كودتا نمود و با انتخاباتي بدون رقيب رئيس جمهور شد.

در دهه 1950 ايالات متحده 75 درصد كالاهاي وارداتي كوبا را تأمين مي‌كرد و تقريباً 65 درصد صادرات كشور را نيز به خود اختصاص داده بود. رشد اقتصادي كوبا به ظاهر يكي از بالاترين استانداردها را در آمريكاي لاتين در دهه 1950 داشت اما با توجه به اقتصاد غير عادلانه، عدم توزيع مناسب ثروت و سرمايه‌گذاري ثروتمندان كوباي در خارج از كشور و فساد دولت طبقات مختلف عليه باتيستا بسيج شدند و كاسترو تنها راه ايجاد تغيير را از طريق سرنگوني خشونت آميز تشخيص داد. در 1958 كاسترو وارد كوبا شد و وعده ايجاد حكومتي بر مبناي عدالت اجتماعي و دموكراسي را نويد داد. كاسترو با اقدامات خود شخصاً به محور انقلاب تبديل شد.لکن طي دهه 1960 روابط ايالات متحده با كوبا به شدت بحراني وخيم شد. آيزنهاور سياست آمريكا را سرنگوني كاسترو از طريق فشار اقتصادي اعلام كرد. تحريم‌ها باعث مهاجرت 280 هزار كوبايي به ايالات متحده شد. سال 1961 اقدامات سازمان سيا از پشتيباني از ناراضيان كاسترو و اقدام در خليج خوك‌ها به شكست انجاميد و همين موضوع باعث ضربه به پرستيژ ايالات متحده شد و زيربناي سياستي خصمانه شد كه طي سال‌ها تا 2014ادامه يافت. تقريباً بحث‌هاي مربوط به آينده كوبا در دهه 1960 و در دوره رياست جمهوري جان افكندي آغاز شد. مؤسسه RAND ابتدا طرحي براي مطالعه درباره كوباي پس از كمونيسم ارايه داد. از آن زمان مطالعات متنوع و زيادي درباره آينده كوبا از سوی محافل مختلف سیاسی و،اداری و پژوهشی آمریکا مطرح شده است كه به طور عمده همگي سه ويژگي داشته‌اند: 1- تغيير رژيم 2- گذار به دموكراسي 3- استمرار جانشيني حكومت فعلي.


اين سه موضوع چهارچوب تمام مطالعات و گمانه‌زني‌ها درباره كوباي پس از فيدل كاسترو بوده است.پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي هدف ايالات متحده آمريكا اين بود كه انقلابی مشابه كشورهاي پيمان ورشو در كوبا ايجاد شود. اما اين اتفاق در كوبا نيفتاد.شکست در تمام طرح های ضدکوبا که به آزادسازی معروف است به دلیل وفاداری حزب کونیست به فیدل و فقدان جایگزین مناسب و ناتوانی اپوزیسیون ضدحکومت منجر به اتخاذ سیاست های جدید توسط اوباما شد.اوباما از ابتدا با شعار تغییر امد و اکنون به نظر می رسد در پایان سال 2014 محیط داخلی و خارجی را برای پیگیری سیاست تغییر مساعد یافته است و از تمام سناریوها، حفظ وضع موجود در کوبا با هیات حاکمه ی فعلی و قبول تجدیدنظرهای اساسی در دو طرف ماجرا پذیرفته است.رائول کاسترو در داخل کوبا اکنون و در آینده در نزد سوسیالیست های دوآتشه به عنوان خائن به اصول و نزد جوانان و نسل تغییر یافته و بیگانه با آرمان های جهانی به عنوان قهرمان و معمار کوبای آینده و استاد تجدیدنظرطلب معروف خواهدشد.

منتشر شده در هفته نامه مثلث

کد خبر 392211

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین