گفتگو با امتیاز، 88/2/30

سینا قنبرپور  - مدیران مطبوعات مهمترین نقش‌ها را در توسعه روش‌های ارتباطاتی و روزنامه‌نگاری بازی می‌کنند و در میان مدیران مطبوعات می‌توان مردی 42 ساله را یافت که روی مرز سیاست و روزنامه‌نگاری گام برداشته و طرح‌های جسورانه‌ای را در مطبوعات اجرا کرده است. « حسین انتظامی » در این سال‌ها مدیرمسئول دو روزنامه پرتیراژ جام جم و همشهری بوده است و علاوه بر آن در صدا و سیما به عنوان رسانه ملی نیز تجربه کار دارد. او از سال1383 در 3 دوره متوالی با رای مدیران مسئول مطبوعات عضو هیئت نظارت بر مطبوعات است و اینک تازه‌ترین تالیف خود در زمینه مدیریت رسانه مکتوب را تحت عنوان « مدیریت مطبوعاتی» منتشر کرده می‌گوید:« ما نتوانسته‌ایم مخاطب جدیدی خلق کنیم. ما عملا در کار مطبوعاتی مخاطب همدیگر را می‌دزدیم.»

روز جهانی ارتباطات بهانه خوبی بود تا مدیریت در مطبوعات و تاثیر علم ارتباطات در روزنامه‌نگاری کشور را با او به بحث بگذاریم. انتظامی قبول می‌کند که در سال‌هایی که او مدیر رسانه‌های پرتیراژی بوده هیچ پیشنهادی از سوی صاحب‌نظران علم ارتباطات برای تغییر در جریان روزنامه‌نگاری نداشته است. موضوع دیگری که او بر آن تاکید دارد اینکه اساسا ما در ایران مکتب روزنامه‌نگاری بومی شده نداریم و به همین دلیل هم نمی‌توانیم به خوبی روزنامه‌نگار تربیت کنیم.

او که در رشته مهندسی صنایع پالایش نفت تحصیل کرده و دو فوق ‌لیسانس در رشته‌های فرایند و انرژی دارد می‌گوید : « من هم جزو آن کسانی هستم که معتقدند بهتر است لیسانسیه های تخصصی در رشته های مختلف وارد دوره فوق لیسانس روزنامه نگاری بشوند یا دوره های تخصصی روزنامه نگاری را بگذرانند تا شاهد ظهور روزنامه نگاری تخصصی باشیم . علاوه بر این ، گنجاندن دروس یا کارگاه های آموزشی مدیریت مطبوعاتی ضرورت دارد.» انتظامی البته دکترای خود را در رشته مدیریت استراتژیک گرفته است و مدتی است که بر بنگاه‌داری مطبوعاتی برای پیشبرد اهداف رسانه مکتوب به عنوان تئوری‌خود تاکید دارد.

اینک علاوه بر عضویت در هیئت نظارت بر مطبوعات و شورای سیاستگذاری موسسه خبر، مدیر مسئول هفته‌نامه فارغ‌التحصیلان است و با وجود داشتن یک دوقلوی دختر و پسر برنامه‌اش را طوری تنظیم می‌کند که بتواند با سینما و تلویزیون هم ارتباط داشته باشد و در خانه هم فیلم ببیند. گفتگوی ما درست یکی دو روز پس از پایان فصل پنجم سریال LOST در دفتر کانون فارغ‌التحصیلان انجام شد تا او علاوه بر مطبوعات گذری هم به وضعیت رسانه تصویری داشته باشد. انتظامی معتقد است ما در حوزه رسانه و آموزش آن به روز نیستیم و البته در زمان مدیریتش در همشهری فرصت‌هایی برای ارتقاء سطح علمی و آموزش خبرنگاران در شاخه‌های جدید رسانه از جمله مولتی‌مدیا به وجود آورد. او تاکید می‌کند: عمده تالیفات و ترجمه‌ها در حوزه روزنامه‌نگاری است یعنی فنون خبر ،‌گزارش‌، مصاحبه‌ و مسائلی از این دست. آن هم مباحث قدیمی و سنتی ، متاسفانه در ترجمه و تالیف حوزه های جدید روزنامه نگاری ، با توجه به شتاب حیرت آفرین حوزه ICT فقیریم . درباره مدیریت مطبوعاتی و اقتصاد مطبوعات و نگاه صنعتی به آن هم که تقریبا تالیف یا ترجمه ای وجود ندارد.

 

آقای انتظامی شما سینما می‌روید؟ اصلا فیلم می‌بینید؟

بله. می‌بینم.

 

در سینما یا خانه؟ می‌خواهم ببینم به عنوان یک مدیر رسانه‌ای تا چه حد با رسانه‌های دیگر در ارتباط هستید؟

هردو . ولی به هر حال با توجه به مشغله ، فیلم و سریال‌ها را بیشتر در منزل تماشا می‌کنم. بعضی از سریال‌های خارجی مطرح این روزها را دیده‌ام. سریال LOST، Friends ، 24 و ... از این دست بوده است.

 

و به عنوان یک رسانه و ابزار رسانه‌ای در مورد سریال LOST چه نظری د ارید؟

کاملا حرفه‌ای است. تهیه‌کنندگان می‌دانستند که برای مخاطبان خود باید یک سطح‌بندی قائل شوند و ما می‌بینیم مفاهیمی علمی و فلسفی در لایه‌های مختلف در این سریال گنجانده شده که هر مخاطبی اعم از عامی و متخصص را جذب خود می‌کند و فیلمنامه دقیق و مونتاژ حساب شده استوار است . متاسفانه در کشورمان چنین اتفاقی نمی‌افتد. به دیالوگ‌های این سریال که دقت می‌کنیم می‌بینیم تیم نویسنده کاملا بر ادبیات کلاسیک جهان اشراف داشته است و شاهکارهای ادبی جهان را در خاطر شما زنده می‌کند. در کشور ما بعضا یک شبه ، فیلمنامه می‌نویسند و شاهدیم که در بسیاری از آثار تلویزیونی و سینمایی ، به اصطلاح آب بسته‌اند.

 

به مطبوعات برگردیم. نخستین کاری که در مطبوعات از شما چاپ شد را به خاطر دارید؟

بله کاملا. مطلبی بود که در روزنامه رسالت چاپ شد. مطلبی تحت عنوان بایسته‌های جنبش دانشجویی.

 

و این کی بود؟

1366

 

کار مطبوعاتی به طور حرفه‌ای را کی آغاز کردید و از کجا؟

مربوط به همان سال 1366 است که من در تهران در حال تحصیل بودم. مطلب هفتگی به روزنامه قدس می‌دادم. بعد که دفتر روزنامه قدس در تهران راه‌اندازی شد من مسئول دفتر شدم و اینگونه کار مداوم و حرفه‌ای من در مطبوعات آغاز شد.

 

در این دوران کار خبری هم کردید؟

اگر منظورتان حضور در حوزه خبری است، نه. مصاحبه انجام داده‌ام ولی گزارش ننوشته‌ام. می دانید که گرایش من در روزنامه‌نگاری ، یادداشت‌نویسی و تحلیل است .

 

در مدتی که مدیرمسئول روزنامه جام‌جم و سپس همشهری و همین‌طور هفته‌نامه فارغ‌التحصیلان بوده‌اید با طرح و پیشنهادی از سوی صاحب‌نظران رشته ارتباطات برای اصلاح روش روزنامه‌گاری، اطلاع‌رسانی و ... مواجه بوده‌اید؟ مثلا طرح یا برنامه‌ای برای تغییر در روش معمول؟

به معنایی که سوال شماست نه . ولی طبیعی است که به دلیل همکاری با برخی استادان این رشته ، طرحهای آنها اجرایی شود . حتی تاسیس مرکز آموزش همشهری و حضور افراد موثر در آن با همین هدفی صورت گرفت که شما اشاره کردید .

 

شما پس از آنکه وارد روزنامه همشهری شدید تغییرات گسترده‌ای را تدارک دیدید. مجلات را مستقل کردید. ضمیمه استانی راه‌اندازی کردید و همشهری آن‌لاین و پیامک. این موارد را چگونه به مرحله تولید و اطلاع‌رسانی در همشهری افزودید. طرح مطالعاتی و برنامه خاصی پشت آن بود یا نه؟

البته استقلال مجلات از دوره آقای زائری آغاز شده بود و حرکت درستی هم بود . لازم است روزنامه‌ای که مجله‌ای را به صورت ضمیمه انتشار می دهد کمک کند تا دوره جنینی مجله طی شود تا با تولد آن ، بند نافش قطع شود و موجودیت مستقل پیدا کند تا آن محصول مطبوعاتی بتواند با جلب مخاطب خود، راه منطقی را پیش بگیرد. در روزنامه‌ همشهری با توجه به جایگاه و توانمندی‌هایش اقتضائاتی وجود داشت که لازم بود مدیوم های مطبوعاتی را تدارک ببینیم و تنوع مخاطبان داشته باشیم. بنابراین با توجه به اینکه در مدیوم مکتوب ، محدودیت های مکانی و زمانی قدرت مانور ما را به حداقل می‌رساند راه‌اندازی رسانه‌های دیگر غیر مکتوب را در نظر گرفتیم تا بتواند با پاسکاری رسانه ای به هم‌افزایی نشریه مادر کمک کند. فلسفه این کار هم به این موضوع برمی‌گشت که بسیاری اتفاقات را نمی‌شد با تعدد چاپ روزنامه پوشش داد. انتخابات و نتیجه آن، بلایای طبیعی و نظایر آن در فرصت یک روزه انتشار روزنامه نمی‌گنجد و برای همین ما برای پوشش خبری مناسب و اطلاع‌رسانی به موقع روش‌های ارسال پیامک، همشهری آنلاین و تابلوهای الکترونیک اطلاع‌رسانی شهری را تدارک دیدیم.

 

می‌خواهم بدانم مطالعه قبلی و بررسی ظرفیت‌های این طرح‌ها به عنوان یک کار ارتباطاتی - اطلاع رسانی انجام شده بود؟

البته طبیعی است که فکر پشت آن بود. بحث آن‌لاین در جام‌جم تجربه شده بود ولی طرح‌های اطلاع‌رسانی از طریق پیامک و تابلوهای الکترونیک اطلاع رسانی شهری مربوط به خود همشهری بود. این طرح‌ها در یک گروه مشورتی مطرح و درباره آن بحث می‌شد. اما اگر منظورتان تهیه گردش کار و رسم جداول swot بود باید بگویم که نه . یعنی به طور ذهنی بود ولی طرح مکتوب نه .

 

این طرح‌ها و ایده‌های آنها را چه کسی داده بود؟ می خواهم جایگاه شخص از نظر میزان تجربه و دانش علم ارتباطات را بررسی کنم. مثلا کار خود شما بود به عنوان مدیرمسئول ؟

ناجوانمردی است که بگویم ایده خودم بوده است. بی‌انصافی است اگر مدیری بخواهد کار را به نام خود ثبت کند. به هر حال کار به صورت تیمی اجرا می‌شد. به گونه‌ای عمل می شد که اگر صاحب‌نظری طرحی ارائه می‌داد به سرعت روی آن بررسی صورت می‌گرفت و درباره اجرایی‌شدنش نظر داده می‌شد. اگر هم طرح ، نشدنی بود همان موقع اطلاع می‌دادیم که انگیزه و فرصت ارائه دهنده طرح از بین نرود. اتفاقا در کتاب « مدیریت مطبوعاتی » که در نمایشگاه امسال عرضه شد این موضوع را در قالب 10 فرمان تشریح کرده‌ام.

 

خب مثلا این 10 فرمان کار مطبوعاتی را برای حمایت از ایده‌های ارتباطاتی در کار مطبوعات طرح کردید؟

طرح‌ها قابل سرقت هستند. زمانی که مطرح می‌شوند باید به سرعت درباره آن تصمیم‌گیری شود تا حقوق طراح و مبدع آن حفظ شود. باید بررسی شود که آیا فصل آن هست یا نه. به ویژه در مورد طرح‌های جدید ، این شیوه را دارم که باید مدیر اصلی شخصا" نظارت و کنترل کند تا دوره جنینی‌اش به خوبی پشت سر گذاشته شود. در مطبوعات ، نشر و سینما بر خلاف تصور غالب که فکر می‌کنند کار فرهنگی است و نباید از صنعتی شدن آن سخن گفت کار ، یک روند تولید را پیش رو دارد و کاملا بر اساس قواعد صنعت پیش می‌رود و برای همین حتی فصل هم بر یک طرح و موفقیت آن اثر می‌گذارد.

 

بگذارید از تجربه دیگری که شما در همشهری داشتید و منجر به افزایش تیراژ روزنامه شد بپرسم. موضوع ضمائم استانی. ببینید یک دهه قبل وقتی من تازه کارم را در مطبوعات آغاز کرده بودم در اهواز یکی دو هفته‌نامه فعالیت داشتند ولی ضمیمه استانی همشهری نفوذ قابل توجهی داشت. در دهه 80 نیز شما با همین ترفند ضمیمه استانی تیراژ روزنامه را افزایش دادید. این در حالی بود که همان شهر اهواز اینک چند روزنامه و هفته‌نامه داشت ولی باز هم ضمیمه استانی خریدار داشت. این وضع فرضیاتی را به همراه دارد. اول اینکه ما در فاصله یک دهه با وجود افزایش در عنوان و کیفیت مطبوعات و مجوزهای صادره نتوانسته‌ایم به قشر خواننده و مخاطب مطبوعاتمان بیفزاییم و همچنان سلیقه همان است که بوده. دیگر اینکه نه نشریات استانی و محلی نتوانسته‌اند جذابیت‌های لازم را به همراه داشته باشند تا رونق بگیرند. شما بر پایه کدام فرض و با پشتوانه کدام اطلاعات پیش رفتید و طرح ضمائم استانی را اجرا کردید؟

روزنامه همشهری به دلایلی از توزیع سراسری در کشور بازمانده بود و خلا آن در شهرستان‌ها حس می‌شد. بنابراین ما از تجربه قبلی بهره بردیم. اما بگذارید توجه شما را به موضوعی جلب کنم که متاسفانه در منظومه مطبوعاتی به این بحث اصلا توجهی نداریم . درکشور آمریکا با آن جمعیت ، گستره جغرافیایی و ضریب توسعه‌ یافتگی فقط 28 روزنامه سراسری منتشر می‌شود. البته در مقابل 11هزار روزنامه محلی هم وجود دارد. ما هنوز این وضع را درک نکرده ایم که رسانه‌های لوکال چه بردی دارند. در همین حال روزنامه‌های سراسری جای مطبوعات محلی را از منظر فروش و آگهی تنگ می‌کنند و برای همین هم مطابق قانون مطبوعات ما روزنامه‌های سراسری اجازه ندارند به صورت مستقل ، توزیع شوند و صرفا" باید در قالب ضمیمه به استان‌ها بپردازند. به هر حال در کشور ما هنوز به مطبوعات محلی و نقش آنها توجه نشده است. با این وصف همشهری توانست با انتشار ضمیمه استانی به تیراژ غیر تهرانی خود کمک کند .

 

خب در مورد مخاطب چطور؟ به نظر می‌رسد تغییری در وضع مخاطبان داده نشده است. یعنی توسعه مطبوعات ما از نظر تعداد و تنوع گستره و روش نتوانسته مخاطبان بیشتری به وجود آورد. می‌خواهم نتیجه بگیرم که ما نتوانسته ایم طرحی از منظر رشته ارتباطات دراندازیم که به توسعه ارتباطات و افزایش مخاطب بینجامد؟

موافقم. ما نتوانسته‌ایم مخاطب جدیدی خلق کنیم. ما عملا در کار مطبوعاتی ، مخاطب همدیگر را می‌دزدیم. البته استثنائاتی هم داریم که به تناسب توان خود مخاطبانی را به وجود آورده‌اند. اما در مجموع با این موضوع کاملا موافقم که تعدد نشریات به تنهایی به توسعه فرهنگی کمکی نکرده است. بگذارید دوباره به تجربه کشور آمریکا و انگلستان رجوع کنم.در ایران حدود 20 روزنامه ورزشی داریم ، یعنی هر روز منتشر می شود . در حالی که کل ورزش ما معطوف به فوتبال است و کل فوتبال ما متاثر از لیگ برتر و لیگ برتر هم منحصر در حداکثر 5-4 تیم . در حالی که در آن کشورها ورزشهای متنوع وجود دارد که هواداران زیادی هم دارد ولی آیا انگلستان بیست روزنامه ورزشی دارد ؟ ما چند روزنامه‌نگار ورزشی داریم ؟ چند فوتبال ‌نویس حرفه‌ای داریم؟ به جرات می‌توان گفت به اندازه 20 روزنامه ورزشی روزنامه‌نگار ورزشی نداریم. برای همین می‌رویم به سمتی که دست همدیگر را در کار خط بزنیم و هر روزنامه‌نگاری در یکی دو نشریه کار کند. اینجا نمی‌خواهم منکر موضوع نبود امنیت شغلی و بدی اوضاع معیشتی خبرنگاران بشوم که این خود بحث جداگانه‌ای را می‌طلبد. اما این تعدد بلاوجه ، مطبوعات را به سمتی سوق می‌دهد که دروغ بنویسند تا بفروشند زیرا اصلا حوزه‌ای که در آن تعدد نشریه و روزنامه به وجود آمده اساسا ظرفیت خبری لازم را ندارد.

 

پس معتقدید که بر اساس مطالعه و برنامه، کار مطبوعاتی و رسانه‌انجام نمی‌شود . حتی در حوزه رسانه‌های مجازی هم وضع همین است یعنی محاسبه‌ای صورت نمی‌گیرد و بعد بدون مطالعه در مورد ظرفیت یک کار ارتباطی، نشر آن شروع می‌شود؟

بله. اول بگویم که من با تعدد نشریات مخالفتی ندارم اما واقعیت این است که ما اساسا طرح آمایش فرهنگی نداریم. ما در زمینه کار فرهنگی سرشماری و به تبع آن ، ‌نیاز سنجی نداریم. ظرفیت‌ها را نمی‌شناسیم. چطور است که برای ایجاد یک پالایشگاه نفت می‌آییم ومیزان مصرف ، ‌نزدیکی به میدان های نفتی ، دوری و نزدیکی به مرز، دوری و نزدیکی به مبادی صادراتی و بحث دسترسی به نیروی کار در آن را ارزیابی می‌کنیم و در یک کلام پس از یک مکان‌یابی ، نقطه‌ای را برای ساخت آن در نظر می‌گیریم اما در مورد کار فرهنگی چنین نمی‌کنیم. در واقع ما اینک نیازمند آنیم که بررسی کنیم بر اساس واقعیت ها و محدودیت های موجود که نیروی انسانی یکی از آنهاست ببینیم ظرفیت کشورمان برای انتشار چند روزنامه مناسب است.

 

کار این آمایش فرهنگی را چه کسی باید انجام بدهد؟ مثلا دولت باید وارد شود یا بخش خصوصی و حرکتی صنفی؟

اطلاعات را باید دولت بدهد. حداقل دولت به متقاضی کار فرهنگی و در بحث ما مطبوعات باید این خبر را به متقاضی بدهد که آقای متقاضی در زمینه تقاضای شما دستکم این تعداد نشریه وجود دارد و شما هم نفر چندم هستی تا او حساب کار بیشتر دستش بیاید و وارد این کار بشود. حکایت موتورسیکلت‌سازان نشود که آن قدر کارخانه موتورسیکلت‌سازی داشتیم که آنها دیگر نمی‌توانستند در بازار با هم رقابت کنند و می‌شنویم که برای فروش محصول خود تن به چه شرایطی در عرضه می‌دهند و با اقساط طولانی مدت می‌خواهند مشتری جلب کنند.

باز تاکید می‌کنم که قرار نیست کسی را از کاری که می‌خواهد انجام دهد آن هم در حوزه مطبوعات منع کنیم ولی باید با یک سرشماری فرهنگی مختصات وضع موجود مطبوعاتی کشور را ترسیم کنیم.

 

بحث تیراژ پایین هم روی دیگر سکه وضعیت ارتباطات و روزنامه‌نگاری در کشور ماست. تحلیل شما در مورد آن چیست؟

تقریبا همه به این درد اشاره دارند که با توجه به جمعیت هفتاد میلیونی ما و پیشینه تمدنی بالا ، سرانه نشریات پائین است . حتی بعضا دلایلی را نیز گفته اند . بنده هم اگر بخواهم فهرست وار اشاره کنم چند محور عمده را قابل طرح می دانم : 1) برخورد دستگاه های نظارتی ، 2) غیبت احزاب و بازی کردن اجباری مطبوعات در نقش آنها ، 3) ضعف در زیر ساخت ها ، 4) پرداخت یارانه مستقیم ( اعم از نقدی و جنسی) ، 5) ضعف قوانین یا به روز نبودن آنها، 6) نبود اطلاعات کافی و سرشماری فرهنگی در کشور، 7) فقدان بنگاه های مطبوعاتی متعدد، 8) کمبود جدی نیروی انسانی متناسب با رسالت ها و انتظارات، 9) نبود سازمان های بالادستی و پائین دستی تولید، 10) فقدان مقوله اقتصاد رسانه و مدیریت مطبوعاتی.

هرکدام از این عوامل در این معادله یعنی تیراژ پائین ، ماندگاری پائین موثرند و حل ماجرا باید به صورتpackage باشد و تاکید بیش از حد روی یکی از آنها و همه چیز را به آن منتسب کردن نادرست است ، به طور تفضیلی قابل بحث اند.

آگهی ، توزیع ، چاپ ،‌ نوع قراردادها و ظرفیت سازی های جدید در بازار ، مولفه های روزنامه داری هستد. بر کار ما هم قواعد مارکتینگ حاکم است . درمحیطی که به هردلیلی تقاضا وجود ندارد یا تقاضا اشباع شده است یا نمی توانیم تقاضای جدید خلق کنیم ، نباید عرضه صورت گیرد . درمحیط پر ازدحام و محیطی که مجبوریم دست همدیگر را خط بزنیم چه کارهای می توان انجام داد. صنعت سینما ، صنعت نشر هم با این نگاه قابل تحلیل اند .وقتی به هر دلیلی زیر ساخت وجود ندارد یا زیر ساخت متناسب با ترافیک امروز وجود ندارد یا نتوانسته‌ایم جاده مورد نیاز کارخانه خودمان را ایجاد کنیم مسئول ضایع شدن سرمایه‌، پیش از همه، ‌خود ما هستیم .

 

یک موضوع دیگری هم هست که به یاد دارم در کتاب روزنامه‌داری و روزنامه‌نگاری که سال گذشته منتشر شده بود به آن اشاره کردید. بحث اینکه صاحبان مجوز در مطبوعات اساسا روزنامه‌نگار نیستند و این کار را نمی‌شناسند. این موضوع هم به این آشفتگی دامن زده است؟

بله یکی از آفت‌های کار مطبوعات را هم می‌توان در این موضوع جستجو کرد.

 

برای حل این معضل و رفع این آسیب چه پیشنهادی دارید؟

اولویت دادن به نیروهای حرفه ای یا حتی بحث خرید و فروش مطبوعات می‌تواند راهگشا باشد. ما تا از خرید و فروش در حوزه نشر و مطبوعات سخن می گوییم بعضی ها آن را توهین تلقی می‌کنند در حالی که ما الان پروسه‌ای بسیار طولانی برای صدور مجوز داریم. بسیاری با انگیزه و علاقه تقاضای مجوز کرده‌اند ولی این کار تا 5 سال هم طول می‌کشد و وقتی خبر می‌دهیم که بیایید مجوزتان صادر شده دیگر انگیزه‌ای باقی نمانده و فرد دیگر تمایلی ندارد. خب در این شرایط چرا یک فرد با انگیزه نباید بتواند با خرید مجوز موجود به سرعت کارش را آغاز کند و از نیروی جوانی و تازگی‌اش بهره ببرد؟ مورد دیگر اینکه در قانون مطبوعات داریم که در آن تاکید شده خرید و فروش نشریات بدون مجوز هیئت نظارت ممنوع است. به عبارت دیگر یعنی اینکه اگر با مجوز هیئت نظارت بر مطبوعات باشد ایرادی ندارد. در حال حاضر به دنبال اجرایی کردن این موضوع هستیم. ببینید در حال حاضر کشور لبنان 200 نشریه بیشتر ندارد. مجوز جدیدی هم صادر نمی‌کند. هر کس متقاضی کار مطبوعات است به صاحبان مجوز مراجعه می‌کند و با توجه به پتانسیلی که دارد کار را آغاز می‌کند. در کشور ما دستکم 3 هزار و 200 نشریه مجوز دارند. چه تعداد از آنها مرتب منتشر می‌شوند. چقدر رقابت سالم داریم و چقدر امکانات عادلانه بین آنها تقسیم شده است. اصلا تیراژ سرانه را مطالعه کنیم به چه شاخصی می‌رسیم .

 

با این بازار کار و شرایط حاکم برآن دانشکده‌ها و مراکز دانشگاهی ما در حوزه ارتباطات چه می‌کنند به اصطلاح ما کجاییم از منظر علمی؟

کلا با فضایی که ICT ایجاد کرده و در حال پیشرفت است ما به شدت عقب هستیم. فرصت‌های دیجیتالی که این روند به وجود آورده با آنچه در دانشکده‌های روزنامه‌نگاری و ارتباطات آموزش داده می‌‌شود فاصله دارد. همچنان در دانشگاه‌های روزنامه‌نگاری هرم‌ وارونه آموزش داده می‌شود و تکنیک‌های مصاحبه که آن هم قدیمی است. الان خبری از روزنامه‌نگاری بحران، روزنامه‌نگاری آنلاین و ... در دانشگاه‌ها نیست. در ترم‌های روزنامه‌نگاری چه چیزی آموزش داده می‌شود؟ طرح درس‌ها را نگاه کنید و مقایسه کنید با وضع حاکم بر کار.

 

از نظر تولید منابع‌علمی روزنامه‌نگاری و مباحث ارتباطاتی هم ما شاهد اتفاق قابل توجهی نیستیم؟

عمده تالیفات و ترجمه‌ها در حوزه روزنامه نگاری است یعنی فنون خبر،‌ گزارش، مصاحبه‌ و مسائلی از این دست. آن هم مباحث قدیمی و سنتی ، متاسفانه در ترجمه و تالیف حوزه های جدید روزنامه نگاری ، با توجه به شتاب حیرت آفرین حوزه ICT فقیریم. درباره مدیریت مطبوعاتی و اقتصاد مطبوعات و نگاه صنعتی به آن هم که تقریبا تالیف یا ترجمه ای وجود ندارد .

 

خب پس اساسا در حوزه دانشگاهی ما اتفاقی رخ نمی‌دهد که کار عملی روزنامه‌نگاری هم نمی‌تواند تغییری در شرایط موجود بدهد. با این حساب فکر می‌کنید چگونه یک رسانه می‌تواند موفق بشود؟

در عمل دیده اید که روزنامه‌نگاران موفق عمدتا" روزنامه‌نگاری نخوانده‌اند بلکه در رشته‌هایی دیگر تحصیل کرده‌اند و بعد آمده‌اند و دوره تخصصی گذرانده‌اند یا در فضای حرفه ای آموخته شده اند . برای همین هم معتقدم باید تحصیلکردگان رشته‌های مختلف را جذب کنیم و برای آنها دوره تخصصی روزنامه‌نگاری بگذاریم. در این حالت مثلا در حوزه اینترنت وقتی یک تحصیلکرده رشته‌های مهندسی خبرنگاری بداند بهتر می تواند از پس مسئولان مربوطه در مخابرات برآید و اطلاع‌رسانی کند و در واقع او می‌تواند زبان علمی را به زبان عامه تبدیل و مطلب را جذاب به خواننده تحویل دهد.

 

اما روش‌هایی در کار هست که برگرفته از اصول علمی هستند. مثلا وقتی ما از روش بوم‌رنگی استفاده می‌کنیم تا از یک حوزه بسته خبری اطلاعاتی دریافت کنیم کاملا علمی رفتار می‌کنیم و این رفتارها مربوط به دانش ارتباطات است. اینجا ممکن است عده‌ای بگویند پس تکلیف علم ارتباطات چه می‌شود؟

البته در هر حرفه‌ای اصول علمی حاکم است. اما خب می‌بینید که مثلا کسانی که به زبان خارجی تسلط دارند ضرورتا در رشته زبان درس نخوانده اند یا در رشته کامپیورتر هم بسیار داریم که تحصیلات آنها مهندسی نرم افزار نبوده ولی در کاپیوتر خبره و صاحب‌نظرند.

 

بگذارید سئوال را به گونه‌ای دیگر تعقیب کنیم. ما در حوزه علمی رشته ارتباطات و روزنامه‌نگاری هنوز طرح و ایده‌ای نداریم که ایرانی و یا بومی باشد. همان‌طورکه خودتان هم تایید کردید هیچ صاحب‌نظری در این رشته به شما مراجعه نکرده تا طرحی و ایده‌ای ایرانی و برگرفته از مختصات ایرانی را بخواهد به اجرا بگذارد؟

این موضوع درستی است. ما نیازمند طرح و ایده علمی ایرانی دراین رشته هستیم. من به سهم خودم تلاش می‌کنم تا این اتفاق بیفتد و همین بحث مدیریت مطبوعاتی نتیجه چنین نیاز و حسی است. واقعیت این است که ما در روزنامه‌نگاری یک مکتب بومی خودمان را نداریم در حالی که در سایر رشته‌های علوم انسانی مکاتبی را خلق کرده و بسط داده‌ایم. البته ما به نوعی مکتب کیهان داریم که بسیاری از روزنامه‌نگاران موفق از آن متولد شده‌اند. همشهری و سایران هم باید مکتب خود را به وجود آورند . الان این کار دارد در موسسه مطبوعاتی خبر اتفاق می افتد یعنی ظهور مکتب و مدرسه ای در روزنامه نگاری و روزنامه داری . اما بر خلاف آنکه مثلا در اقتصاد یا فلسفه تقسیم‌بندی‌هایی بر اساس روش فکری و موضع‌گیری هست در روزنامه‌نگاری چنین مکاتبی نداریم و برای همین هم شاید نمی‌توانیم به خوبی روزنامه‌نگار تربیت کنیم. کما اینکه در سینما ما دستکم سینما روشنفکری داریم و سینمای فیلم‌فارسی که هر کدام مولفه‌ها و مشخصه‌هایی دارند ولی ما برای روزنامه‌نگاری خود چنین مولفه‌هایی نداریم. به همین دلیل یعنی نبود مکتب روزنامه‌نگاری نمی‌توانیم بنگاه مطبوعاتی راه‌اندازی کنیم. به همین دلیل است که ما می‌بینیم علت مرگ 95 درصد نشریات با وجود تصور فشارهای مراجع نظارتی موضوع ماده 16 قانون مطبوعات یعنی عدم انتشار است در حالی که اگر ما قائل به این مقولات بودیم باید از تشکیل شخصیت حقوقی به عنوان صاحب‌امتیاز نشریه استقبال می‌کردیم.

اگر شخصیت حقوقی شکل می‌گرفت و مقدمات عرضه سهام آن در بورس مطرح می‌شد خود روزنامه‌نگاران آن نشریه می‌توانستند سهامدار آن نشریه شوند و از این جابه‌جایی‌ها و خانه‌به دوشی‌ها فاصله می‌گرفتند و به ثبات در شغلشان نزدیک می‌شدند.

 

از این بحث می‌توانم نتیجه‌ای بگیرم که ما به دلیل همین وضعیت حاکم بر مطبوعات و علم ارتباطات در کشورمان مهندسی افکار عمومی نداریم و نشریات و رسانه‌های مکتوب نمی‌توانند در این عرصه کاری کنند و نقشی بازی کنند؟

به عبارتی این حرف درست است. اما به موضوع دیگری هم در این زمینه اشاره می‌کنم. واقعیت این است که ما در همین کار مطبوعاتی با وجود داشتن قانون و مشخص بودن چارچوب‌ها با سردرگمی بسیار مواجهیم. مثلا در بحث استفاده ابزاری از تصاویر ما شاهدیم به نشریاتی تذکر و اخطار داده شده در حالی که نشریه‌ای با تیراژ بالاتر و جایگاه موثرتر کاری مشابه کرده ولی تذکر و اخطاری نداشته است. مثلا مدیران مسئول ما به هر دلیل ، از این حق خود استفاده نمی کنند که مطابق قانون مطبوعات و بر اساس ماده 4 این قانون هیچ مقام رسمی نمی‌تواند رسانه‌ای را وادار به چاپ مطلبی کند به جز مصوبات شورای عالی امنیت ملی. بنابراین ما هنوز در شناسایی چارچوب خود در مطبوعات نیازمند صرف وقت و تلاش در این حوزه‌ایم. در درجه نخست مدیران مسئول و مطبوعاتی‌ها باید حریم کاری خود را شناخته و از آن دفاع کنند.

 

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 41852

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 2 =