۰ نفر
۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۳

در خلال تمهید گفتگو با مرحوم استاد عبدالحسین زرین کوب -که مدتها طول کشید- استاد مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی و علامه محمدرضا حکیمی که در آن ایام با کیهان فرهنگی همکاری فکری داشتند و در جریان سفر حج استاد زرین کوب قرار گرفتند و مراوداتی مستمر انجام شد تا ضمن ارائه تسهیلاتی، این سفر به راحتی انجام شود و احتمالاً نوشته ای پیرامون"حج" به قلم استاد نشر یابد.

در خلال تمهید گفتگو با مرحوم استاد عبدالحسین زرین کوب1 -که مدتها طول کشید- استاد مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی و علامه محمدرضا حکیمی2 که در آن ایام با کیهان فرهنگی همکاری فکری داشتند و در جریان سفر حج استاد زرین کوب قرار گرفتند و مراوداتی مستمر انجام شد تا ضمن ارائه تسهیلاتی، این سفر به راحتی انجام شود و احتمالاً نوشته ای پیرامون"حج" به قلم استاد نشر یابد. آن زمان انجام این فرضیه، سخت، نوبت ها طولانی و مشکلات افزون تر از امروز بود. من با شناختی که از روحیه و منش و طرز کار استاد زرین کوب داشتم می دانستم در صورت انجام این سفر معنوی چه تحفه ای برای فرهنگ کشور به ارمغان خواهد آمد. پیش تر به اتفاق، سفری به نیشابور-شهر عطار و خیام و فضل بن شاذان- داشتم و استاد در پی نگارش کتابی در خصوص عطار نیشابوری بود در مدت اقامت استاد در منزل فرزانۀ شهر، جناب حسن نظریان شاهد بودم که هر روز صبح فاصله شهر تا آرامگاه عطار پیموده می شد و گاه ساعت ها استاد کنار مقبره این عارف قرن ششم و هفتم هجری خیره بر گنبد مینایی می نشست و به تفکر و تأمل می پرداخت. یک روز که از کنار آرامگاه حکیم عمرخیام نیشابوری می گذشتم گفتم استاد شما چندی است به شهر نیشابور آمده اید و هر روز از کنار آرامگاه حکیم خیام عبور می کنید، نمی خواهید به مقبره خیام سری بزنید؟ استاد زرین کوب بی درنگ گفت من این سفر را به قصد و نیت عطار آمدم پس جز سرای عطار جایی نمی روم. با این اوصاف در صورت انجام سفر حج روشن بود چه اتفاق مبارکی در حوزه فرهنگ می افتاد. اهل فرهنگ می دانند شخصیت هایی مثل استاد شهیدی و استاد حکیمی چندان اهل آمد و شد نیستند اما به دلیل شخصیت ممتاز فرهنگی استاد زرین کوب و بمنظور ترغیب و تشویق ایشان به این عمل خیر، ماهها و روزها وقت گذاشتند تا این اتفاق بیفتد. پس از مدتها پی گیری بالاخره استاد طی نامه ای به اینجانب آمادگی خود را برای اعزام به حج اعلام کردند و من خرسند و خشنود به اطلاع وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی رساندم تا تمهیدات لازم انجام شود اما همان اندازه که استادان شوق و ذوق "رفتن" داشتند مسئولین محترم "ماندن" را ترجیح می دادند! و من که مدتها در پی انجام این سفر بودم نمی دانستم پاسخ استاد را چگونه بدهم آن همه اصرار و پی گیری و حالا بگویم امکانش نیست؟ نوبت نمی شود؟! کمی صبر کنید ببینیم چه می شود! در حالی که در همان سالها صدها نفر به بهانه های مختلف و بارها و بارها به حج می رفتند پاسخ منفی وزیر وقت قانعم نکرد. نمی دانستم چگونه این خبر مهلک را به اطلاع استاد برسانم از طرفی هیچ امکان مالی و پشتیبانی نداشتم تا خود به گونه ای مشکل را حل کنم ساعتها گذشت و استاد منتظر تلفن من که بارسفر ببیندند و من در هول و ولا بودم که چه کنم تا ناگاه زنگ تلفن به صدا درآمد و صدای اَشنای استاد از آن سوی خط به گوش رسید. پریشان حال داشتم با کلمات تهی مغز و بی معنی بهانه ای می ساختم که استاد خیالم را راحت کرد: جناب آقای اسعدی دکترم مرا از سفر حج منع کرده است. ممنونم و... . و من چقدر خوشحال ام!
دکتر زرین کوب با همه علاقه به آن سفر میمون-طبق وظیفه و اظهارنظر دکتر قلب خود- ملتزم به ترک سفر شد. امید است خداوند رحمان و رحیم، اجر و پاداش حج را در نامه عمل ایشان بنویسد.


1. علاقمندان جهت مطالعه این گفت و گو می توانند به سومین شماره ماهنامه "چهره های ماندگار" که تازگی منتشر شده است مراجعه کنند.
2. . مرحوم دکتر زرین کوب، در آن سالها عازم سفر حج شدند، و از بنده و آقای اسعدی خواستند تا برای ایشان گذرنامه ای خارج از نوبت گرفته شود. ما اقدام کردیم و کار به نتیجه هم رسید، ولی نزدیک موعد، دکتر ایشان گفته بود این سفر برای شما خوب نیست زیرا دکتر زرین کوب بیماری قلبی داشتند.

کد خبر 444867

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • متفکر A1 ۱۰:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
    5 3
    برای اطلاع جوانان و آشنایی با استاد ، بهتر بود یکی دو اثر از استاد نام میبردید ..مثل دو قرن سکوت که متاسفانه باید کنار خیابانها آنرا جست و در کتاب فروشی ها نیست
  • محسن A1 ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
    6 0
    درود بر فرزانگان شهر علم و ادب بروجرد جناب زرينكوب و جناب دكتر شهيدي.
  • اهوازی IR ۱۱:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
    4 0
    من دوستی داشتم که از هر حرکت دینی من عیب و ایراد می گرفت و اصولا ادم کم اعتقادی به مسائل دینی بود واقعا من به تنگ آمده بودم تا اینکه یک شب خواب دیدم پیش یک نفر مشکل خودم با دوستم را گفتم و او به من جواب داد که به او بگو آثار زرین کوب را بخواند و تا آن زمان من اسم زرین کوب که نویسنده است را نشنیده بودم و پس از تعریف کردن خوابم برای پسرم که او به من گفت زرین کوب واقعا نویسنده است و ماجرای خودم را برای دوستم گفتم ولی متاسفانه دوستم ماجرا را باور نکرد