ذهن انسان توان مفهوم‌سازی دارد، در مورد دیگر جانداران، ای بسا چنین نباشد.

از امروز و در روزهای آینده می‌کوشیم با آغاز از خصوصیات ذهن انسان، و گذر از مراحل زبانمند شدن کودک، به جایی برسیم که بدانیم چه طور داده‌ها (data) در ذهن انسان به اطلاعات (information)، دانش (knowledge) و علم (science) تبدیل می‌شوند. این روند شاید ما را به دریافتی از جغرافیای معرفت بشری و جایگاه گونه‌های اصلی این معرفت برساند. پس:

۱

ذهن آدم می‌تواند مفهوم (concept) بسازد و به مفهوم فکر کند و از آن حرف بزند. این مفهوم‌سازی (conceptualization) توان ویژه‌ی انسان است و ما شاهدی نداریم که جانداران دیگر هم بتوانند چنین کنند. ما در ذهنمان بخشی یا خصوصیتی از جهان را از دیگر بخش‌ها جدا می‌کنیم و بررسی می‌کنیم. مثلا کسی را، چیزی را، رنگی را، خصوصیتی مثل نرمی یا زبری یا حتی خصوصیت‌های پیچیده‌تر مثل مهربانی یا عقل را جدا از بقیه‌ی عالم در نظر می‌گیریم و به‌ش فکر می‌کنیم. جهان برای ما تنها یک کل به هم پیوسته نیست. ذهن شگفت‌انگیز ما به ما اجازه می‌دهد جهان را هم کل و به هم پیوسته و هم تشکیل شده از اجزا ببینیم و به این اجزا فکر کنیم.

چرا ذهن بشر چنین توانی دارد؟ به درستی نمی‌دانیم چرا. اما چیزی که پیدا است این است که این خصوصیت شدیداً با زبانمند بودن انسان ارتباط دارد. انسان تنها موجود زنده‌ای است که به ابزاری ارتباطی مجهز است که این ابزار ارتباطی توان عملی نامحدود دارد، می‌تواند به موضوع‌های جدید بپردازد و چیزهای نو بیان کند، و این ابزار از داشته‌ای که ما آن را ذهن می‌نامیم استفاده می‌کند و با آن در ارتباط است.

از پیش از ارسطو فیلسوفان یونانی دانسته بودند که انسان بودن انسان شدیدا به زبانمند بودن او وابسته است. جمله‌ی مشهوری که می‌گوید انسان جانداری است که لوگون (قوه‌ی ناطقه) حمل می‌کند را همین فیلسوفان گفته‌اند و بر خلاف تصور رایج در هیچ یک از آثار ارسطو نیامده است. تنها شارحان مسیحی ارسطو در قرون وسطی وقتی اهمیت این جمله را دیدند و دیدند چه نسبت باشکوهی با لوگوس (واژه - کلمه‌ی طیبه) بودن مسیح (ع) در الهیات مسیحی پیدا می‌کند، این تعریف را به ارسطو نسبت دادند تا بتوانند ذیل فلسفه‌ی رسمی کلیسا که فلسفه‌ی ارسطویی بود از آن استفاده کنند.

حالا که بیش از دو و نیم هزاره از آن فیلسوفان پیش از افلاطون گذشته است، دانشمندان ژنتیک در انسان ژنی یافته‌اند که نام عجیبی به آن داده‌اند؛ Forkhead Box Protein 2 (پروتئینِ جعبه کله‌چنگالی شماره‌ی ۲) که به اختصار با FOXP2 نشانش می‌دهند. از نام عجیب و غریب این ژن یا پروتئین که بگذریم، نکته‌ی جالب این است که این ژن در بعضی گونه‌های جانداران مثل میمون‌های بی‌دم، پرنده‌ها و موش‌ها نیز وجود دارد، اما ساختار آن گونه از این پروتئین که در انسان وجود دارد بسیار پیچیده‌تر از دیگر جانداران است. این ژن به گسترش مغز، ریه و اعضای دیگر بدن که به کار ارتباط زبانی می‌آیند کمک می‌کند. بررسی بیمارانی که در آن‌ها مقدار کافی از این ژن وجود ندارد ما را به سمت این حدس - که هنوز تایید یا رد نشده - می‌برد که این ژن می‌تواند عامل شکل گرفتن مفهوم در مغز انسان باشد.

البته هنوز تا شناخت کامل این ژن راه درازی در پیش است. مثلاً در سال گذشته کشف کردند که سرکوب شدن این ژن می‌تواند به گسترش سرطان پستان منجر شود.

در قسمت دوم این بحث به شکل‌گیری مفهوم‌ها در ذهن کودک نوزاد می‌پردازیم. 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 478405

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 10
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • وهاب US ۱۶:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۴
    2 0
    آقای علیانی، در اسطوره‌های یونانی، لوگوس رو مرتبط می‌دونن به هرمس، یکی از خداهای المپ و مظهر سروش غیبی، و البته در قرون وسطی مورد پسند کلیسا و مرتبط با روح‌القدس. آیا اسطوره‌های یونانی لوگون رو هم مرتبط می‌دونستن با یکی از خداهای المپ؟ اگر بله، کدام؟ پیشاپیش متشکرم از خبرآنلاین بابت انتشار احتمالی و پاسخ احتمالی آقای علیانی
  • شمس تبریزی 1 IR ۰۳:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۵
    0 3
    سلام آقای علیانی. 2 سوال می پرسم. از کجا معلوم که مفهوم وجود خارج از ظرف ذهن ما دارد و ذهن ما فقط کشفش میکنه و آنرا نمی سازد؟ ثانیا این پروتئن کله چنگالی که میگی، در میمون هم به شکل ناقص تری وجود داره و شما این پروتین را با مفهوم سازی مرتبط می دانید. حالا از کجا معلوم که شکل ناقص این پروتین منجر به مفهوم سازی در شکل ناقص ترش در حیوانات نشه؟ منظورم اینکه چرا فقط و فقط مفهوم سازی را به انسان محدود می کنی؟ از کجا معلوم مفهوم سازی در حیوانات هم هست و انسان فقط شکل عالی ترش را داره کما اینکه پروتین مزبور در انسان هم شکل پیچیده تر از نوع حیوانی آن داره. هر چند که من با مفهوم سازی به دلایلی مشکل دارم. برام راحت تره که بپذیرم مفهوم یا معنا وجود داره و ما فقط کشفش می کنیم.
    • شمس تبریزی IR ۱۶:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۶
      0 2
      آقای علیانی سوال من درباره « وجود» نبود. درباره وجود« مفهوم» بود. با قسمت دوم پاسخ شما موافقم. تصور می کردم که قطعی نظر دادین. متن را که دقیقتر خواندم دیدم حق با شماست. اما در قسمت سوم فرمودین باید ثابت کنم که مفهوم « وجود» داره. برادر من اگه مفهوم وجود نداره پس شما داری راجع به عدم اینقدر صحبت می کنی؟ بنده عرضم این بود که مفهوم موجودیت مستقل از ذهن داره و ذهن آن را نمی سازد هر چند که روند کشف این موجود را ممکنه بهش بگیم مفهوم سازی. اما ساختنی در کار نیست. اما در قسمت اول فرمودین چیز مجردی که بتوان وجود نامیدش وجود نداره. اگر مجرد را در مقابل ماده گرفتین که باید عرض کنم که وجود نه این است و نه آن و غیر از این است و ساخته ذهن هم نیست. شما از « وجود» مفهومی در ذهن دارید؟
  • شمس تبریزی 2 IR ۰۳:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۵
    0 2
    و یک سوال دارم. می گوییم مفهوم اعداد طبیعی وجود خارجی داره. یعنی عدد 2 را ما نمی سازیم. ذهن ما چه باشد و چه نباشد عدد 2 هست و ما وجود آن را کشف می کنیم. خب اگه عددی مختلط باشه، به چه دلیل می گوییم که ذهن ما ساخت و وجود خارجی نداشت؟ به صرف اینکه ما به ازای طبیعی برای مفهوم عدد مختلط نیافتیم که البته در مکانیک کوانتومی یافتیم دلیل نمی شود که بگوییم در عالم عقل هم وجود نداشته و ما سازنده اش بودیم. باز هم عرض میکنم من به کشف مفهوم و نه مفهوم سازی باور دارم. یا حق
    • شمس تبریزی IR ۱۶:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۶
      0 2
      ببخشید فاعل را درست استفاده نکردم و موجب سوء تفاهم شد. سوالم این است که آیا عدد دو چه من ذی شعور باشم و چه نباشم . چه ذهن داشته باشم و چه نداشته باشم وجود دارد یا خیر؟ منظورم اینه که خورشید چه اسنانی خلق شده باشد و چه نشده باشد وجود دارد. آیا عدد دو هم همین وضعیت را دارد؟ یا وجودش تابع ذهن من است و بدون ذهن من اصلا معدوم است.
    • کورش علیانی US ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۷
      1 1
      وجود نمی‌دانم چی است و وجود داشتن هم برای من یک مفهوم کاملاً استعاری است. اگر انسان نبود و ذهن نبود، کسی هم حرفی از دو نمی‌زد. دو هم بر خلاف سیب لمس کردنی نیست که اگر انسان هم نباشد بز و پشه و قناری لمسش کنند. ذهن مفهوم‌ساز که نبود دو هم پدید نمی‌آید. حالا چه ذهن مفهوم‌ساز انسان چه ذهن مفهوم‌ساز احتمالی قناری و شمپانزه و موش که فاکس‌پی‌تو دارند.
    • شمس تبریزی3 IR ۱۲:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۸
      0 2
      هیچ کس نمی داند وجود چیست. چون اگر بخواهم بگویم چیست باید بتوانم با چیزی ساده تر از وجود آن را توضیح دهم که امکان ندارد. با زبان کایندا و سورتا هم جواب نمی دهم. امکان توضیح چیستی وجود نیست. اصلا چیستی ندارد.فرمودین وجود داشتن برای شما یک استعاره است. یعنی وجود داشتن شما هم استعاری است؟ راستش اگر استعاری بود که زندگی خیلی راحت می شد. وجود این استعاره چیست؟ آیا وجود استعاره هم استعاره است؟ استعاره نسبتش با وجود و عدم یکی است. چه چیزی استعاره را از کتم عدم خارج می کند؟ خود استعاره؟ اما می گویید اگر انسان نبود دو هم پدید نمی آمد. دو نخستین قدم در پذیرش کثرت بیرون از ذهن است. آیا کثرت عالم خارج صرفا ساخته ذهن من است؟ و یا ذهن من هم نباشد باز هم وجود دارد؟ خود کثرت چی؟ ادامه...
    • شمس تبریزی 4 IR ۱۲:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۸
      0 2
      کثرتی که من درک می کنم در بیرون ذهن من چنین کثرتی نیست؟ یعنی کثرت هم استعاره است؟ اگر کثرت استعاره باشد نتیجه می گیرم که نیروی گرانش و سایر نیروها هم استعاره است. یعنی اینها در بیرون ذهن وجود ندارند. اصلا یک چیز دیگر. این مفهوم ها بخشی از علم ما است. ارتباط بین آنها هم بخشی دیگر از علم ما است. یعنی علم ما ارتباطی به بیرون ذهن ما ندارد؟ و همه اش استعاره اندر استعاره است؟ راستی استعارات شعرا با این استعاره های علمی چه تفاوتی دارند؟
    • کورش علیانی US ۱۴:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۹
      2 1
      انگار شما عادت دارید وقتی چیزی را نمی‌فهمید، به جای دقت کردن در آن چیز یا پرسیدن سوال در موردش، کاری را کنید که الان کرده‌اید، در ظاهر سوال کنید و در عمل در مقام شارح و ممیز همزمان بنشینید. ادامه‌ی چنین روندی برای من جا ندارد.
    • شمس تبریزی 5 IR ۱۸:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۸/۳۰
      0 2
      سلام آقای علیانی. ... شما چند خط بیشتر ننوشتید و من هم با دقت آن را خواندم و سوال پرسیدم. برادر من تفسیر قرآن نیست که یک جمله شما را بخوام 1 ساعت وقت صرف فهمیدنش کنم. مطلب شما خیلی واضح بود. اگر با مطلبی موافق نیستید و یا پاسخش را نمیدانید دلیلی ندارد که اوقات تلخی کنید و کوچه و پس کوچه بروید. اتفاقا در همین مدت کوتاه من هم فهمیدم که شما علاقه زیادی به منبر رفتن دارید و فقط می خواهید بگویید آنچه که من می گویم را بشنو و فضولی موقوف. بنده هم نمی توانم اینطور ادامه بدم. یا حق. خدا نگهدار