نصرتالله تاجیک، کارشناس مسائل خاورمیانه در گفت وگو با مجله مثلث بر این باور است که نسل جدید سعودیها پا را فراتر گذاشته و بهدنبال تقابل و خشونت در منطقه ناآرام خاورمیانه است.
باتوجه به حادثه منا در مناسک حج امسال و اجتناب مقامات سعودی از پاسخگویی دقیق و صحیح در اینباره، بهنظر میرسد که مقامات این کشور با اختلافات درونی مواجه هستند که این مساله نمود بیرونی نیز پیدا کرده است. این سردرگمیمقامات عربستان به چه دلیل است؟
مسئولان عربستانی سازماندهی و نحوه کار خود مناسک حج را باید براساس خواسته مسلمانان جهان اسلام تغییر دهند. این فاجعه احساسات مردم جهان بهخصوص مسلمانان را جریحهدار کرده است. درست است که این اتفاق یک حادثه بوده، اما ریشه آن در بیتدبیری مقامات سعودی است. اما اکنون مساله دیگر در این بارهمسئولیت پذیری عربستان است که باید در برابر این حادثه توضیحات لازم را ارائه کرده و روند در پیش گرفته شده را اصلاح کند تا مسلمانان اطمینان پیدا کنند این اتفاقات دیگر تکرار نمیشود. متاسفانه، به نظر میرسد که در حال حاضر این حادثه به برخی مسائل سیاسی پیوند خورده است. این در حالی است که مسائل انسانی مانند برگزاری مناسک حج نباید با مسائل سیاسی پیوند بخورد.
عربستان سعودی باید حسننیت خود را ثابت کند و در حقیقت وظایف خود را مبنی بر پرداخت خسارت مادی و معنوی برای آرامش روحی و روانی ملتهای جهان اسلام و بهخصوص کشورهایی که قربانیان بیشتری در این حادثه منا در مناسک حج داشته، انجام دهند و متاسفانه بهطور کلی عربستان سعودی در طول سالهای گذشته از نظر سیاسی بهخصوص حوزه سیاست خارجی روند خوبی را طی نکرده است.
باتوجه به اظهارات شما، چرا عربستان عملکرد خوبی در مواجهه با مسائل منطقهای در خاورمیانه طی نکرده است؟
متاسفانه حدود چهار سال است که عربستان سعودی در حوزه مسائل خاورمیانه بهخصوص در برابر ایران از حد مخالفت گذشته و به تقابل رسیده و این رویکرد برای آینده منطقه چندان سودمند و سازنده نیست. دو کشور منطقه میتوانند اختلاف دیدگاه داشته و در پی اهداف و منافع ملی خود حرکت کنند اما اینکه یک کشور بخواهد این اختلاف دیدگاهها را به تقابل و خشونت تبدیل کند، این رویکرد عواقب خوبی برای آینده مردم منطقه به همراه ندارد. ما باید در برابر رفتارهای مقامات عربستان سعودی هوشیارانهتر عمل کنیم و از حالتهای خوشبینانه خارج شویم. نسل جدید سعودیها تصمیم خود را گرفتهاند و با یک خطای فاحش اختلاف دیدگاهها و اختلاف منافع را تبدیل به تقابل و خشونت میکنند. بهطور مثال، براساس همین رویکرد، پس از وقوع بحران در سوریه، حدود ۲۵۰ هزار سوری در طول بیش از چهار سال جان خود را از دست داده و میلیونها نفر آواره شدهاند. این رویکرد خطرناک از سوی عربستان اتخاذ شده که ممکن است تبعات و عواقب آن کشورهای دیگر منطقه را درگیر کند.
بهنظر میرسد که نسل جدید خاندان سعودی که پس از مرگ ملک عبدالله پادشاه این کشور و به قدرت رسیدن ملک سلمان، پسر پادشاه بنسلمان امور کار را عملا در دست گرفته افرادی را بر سر کار آورده که نسبت به نسل قدیم رویکرد تهاجمیتری در منطقه اتخاذ کردهاند، ارزیابی شما در این باره چیست؟
درست است که با مرگ پادشاه پیشین، شاهد تغییر نسل در عربستان سعودی بودیم اما سیاست و حکومت در این کشور بر پایه چندین گسل است که میتوان به گسل نسلی، سیاسی و تضادهای اجتماعی در داخل این کشور اشاره کرد. همچنین این نکته را نباید فراموش کرد که سعودیها از حل مشکلات ایران در منطقه و جهان چندان خشنود نیستند. بهخصوص صهیونیستها و اعراب و در راس آن عربستان سعودی و برخی تندروها در آمریکا که درصددبزرگ نمایی برنامه هستهای ایران بودند، از حل این مساله و دستیابی ایران و شش کشور جهان به توافق هستهای نگران هستند. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران حق خود میداند که ارتباطش را با جهان یعنی غرب و شرق و بهخصوص با منطقه تنظیم کند اما سعودیها در واقع حل این مساله را به ضرر خود میدانند و تصور میکنند که اگر دولت و ملت ایران در جایگاه بهتری قرار بگیرند باعث حذف آنها از معادله قدرت میشود. ممکن است که این تصور مطلب درستی باشد اما این انتخاب ایران است که مراوده مثبتی با کشورهای جهان داشته باشد و برای بهبود روابطش تلاش کرده و در همین راستا یک سیاست خارجی مثبت و در عرصه بینالمللی و منطقهای اتخاذ کند. سعودیها نباید این رویکرد و انتخاب ایران را علیه خود تلقی کنند اما متاسفانه این تلقی را دارند و برهمین اساس رویکرد تخاصمی اتخاذ کردهاند.
براساس تحولات اخیر در عربستان سعودی، شاهد برخی چنددستگی میان اعضا و ولیعهدها و شاهزادههای این خاندان برای دستیابی بهقدرت بیشتر هستیم، این مساله باعث بروز برخی تنشها در منطقه شده است، ارزیابی شما در این باره چیست؟
در هر صورت در کشوری که سیاست و حکومت براساس روابط قبیلهای تنظیم و اداره میشود، این گونه چنددستگیها یک واقعیت است و حتی میتوان آن را طبیعی تلقی کرد و نمیتوان آن را کتمان کرد. به عبارت دیگر به دلیل نبود زیرساختهای مدنی، فرهنگ جامعه مدنی،کارکرد سازمانهای مردمنهاد، نبود دموکراسی و آزادی این گونه وضعیت در عربستان طبیعی است. بر همین اساس نبود چنین ساختارها و ارگانهایی باعث میشود که روابط سیاسی کشور بر پایه علایق، منافع و انگیزههای مختلف اشخاص باشد.
در راستای اختلافنظرها و تفرقههای موجود در خاندان عربستان سعودی، براساس اخبار منتشر شده، یکی از شاهزادههای سعودی که نوه ارشد ملکعبدالعزیز، بنیانگذار عربستان سعودی است، به تازگی در اظهارنظری نادر خواستار تغییر رژیم عربستان و دولت ریاض شده است، آیا این احتمال وجود دارد که در آینده نزدیک شاهد تغییراتی در سیستم موروثی حکومت خاندان سعودی در عربستان باشیم؟
واقعیت امر این است که نمیتوان زمانی برای پایان حکومت سعودی بدین شکل تعیین کرد، اما در عصر ارتباطات و در این وضعیت که مردم جهان و حتی مردم عربستان در این سطح از آگاهی و دانش قرار دارند ادامه حیات این حکومت موروثی واقعا پذیرفته و قابل تداوم نیست. ولی نکته مهم و تعجبآور این است که دنیای غرب و بهخصوص آمریکا چگونه در برابر اینگونه کشورها که در حکومتهایشان درصد بسیار پایینی از عنصر مدنیت گنجانده شده است و حقوقی مانند حقوق زنان و حقوق اقلیتها بهخصوص شیعیان در آنها نادیده گرفته میشود را میتواند بهعنوان یک همپیمان ببیند.
این مساله کشورهای غربی را نیز زیر سوال میبرد که فقط به صرف روابط اقتصادی و کسب بازار برای فروش تسلیحات تولیدی خود از این مسائلچشم پوشی میکنند. اما در کل باید گفت که هیچ جای شکی وجود ندارد که دیگر ادامه حکومت خاندان سعودی بدین شکل چندان قابل تداوم نیست اما نمیتوان زمانی برای پایان این حکومت تعیین کرد زیرا این مساله به خود مردم عربستان بستگی دارد.
منبع: هفته نامه مثلث مورخ یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ ۱۴:۵۶:۳۵ | کد خبر : ۶۵۵۶۱۴۶۰۶۶
نظر شما