فصل اول
تصمیم خاتمی برای نماندن جمعبندی یک باره نبود؛ او پیش از این به زبانهای مختلف بر نیامدن تأکید کرده بود اما آنچه را نتوانسته بود در دولت هشت سالهاش ایجاد کند باعث شد تصمیمی را اعلام کند و بعد از چندی نیز به نقض آن تأکید.
توسعه سیاسی یکی از اصلی ترین شعارهایی بود که خالقان دوم خرداد76 به آن چشم داشتند. فضایی که بتوان بیدغدغه از سیاست گفت و بازخواست نشد که لازمه آن نهادمند شدن رفتارهای سیاسی بود تا در سایه قانون بتوان برای کسب قدرت تلاش کرد. در این ادبیات حزب آن چیزی بود که میبایست شکل گرفته و دوام مییافت و بی آن چیزی به عنوان توسعه سیاسی لفاطی بیش نبود. با تحزب میشد برای «بودن» و «تعیین استراتژی در قبال وضع موجود» تصمیمگیری کرد و بی آن رفتارهای خلق الساعه بود که سایه بر فکر و رفتار سیاستبازان میانداخت.
دوم خرداد به همان سرعتی که خلق شد، ابتر ماند و حیران در میان تقاضاها و آنچه نباید بر زمین میماند، نهادینه کردن رفتار سیاسی به امری دسته چندمی بدل شد؛ دولتی که مشوق تحزب و نهادهای غیر دولتی بود در ایجاد این نهادها گشادهدستی کرد که نتیجه آن را میتوان در NGOهای بی عضو امروز و احزابی که تا دیروز ستاد انتخاباتی بودند یافت. - هرچند که همین قدم نیز در شفاف شدن رفتارهای قاعده مند سیاسی مؤثر است- در این میان روح حرکتهای جمعی برای کسب قدرت شکل نگرفت تا بازی همان بازی سابق باشد و نیازها جدید و قواعد بازی متفاوت؛ نیازهای جدیدی که ایجاد شده بود باید فضایی برای پاسخگویی میداشت و توقعاتی که توسعه سیاسی به ارمغان آورده بود باید در جایی خودنمایی میکرد که پنهان کردن آنها یا به اعتراض منجر میشد که شد یا عصیان که البته این نیز شد.
با نگاهی گذرا به رفتارهای سیاسی تشکلهای دانشجویی در 10سال اخیر شاهد رفتارهای بیضابطهای هستیم که هیچ دلیلی جز بینتیجه ماندن شعارهای داده شده، نداشت و امروز نیز همین فراز در حال تکرار است.
فصل دوم
سیدمحمد خاتمی هرچه نباشد دارای بینش سیاسی است که از تصمیمگیریهای شتاب زده او را بر حذر میدارد. او با آنچه پیش از این بوده، فاصله گرفته و با انتخاب روز گذشته ماندگاریاش را تا اطلاع ثانوی تضمین کرد.
او که نمی خواست دوباره در بازی سیاست که او اندیشیدن درباره آن را به بازیاش ترجیح میداد، بیفتد ششمین روز از بهمن در جمع اعضای شورای مرکزی مجمع زنان اصلاحطلب گفته بود که «هیچوقت نگاه من به دنیای سیاست نگاه مثبتی نبوده است، گرچه معتقدم یک متفکر در دنیایی که همه چیزآن سیاسی است و سیاست بر پایه زور، فریب و دروغ استوار است، ناچار است به سیاست بیندیشد قبل از آنکه به آن اقدام کند.» او پس از تجربه 8ساله حکومت داری بر این نظر ثابت قدم تر شده است چرا که تئوری را به عمل لمس کرده است و همین کافی است که تخیل او چندان رقبتی به بازی سیاست نداشته باشد؛ او بیش از این به بازی سازی میاندیشد چرا که در همان جمع تامل و تدبر در سیاست را ضروری و لازم دانسته تا بگوید: «بنده یک طلبه و دانشجو هستم و همواره دوست داشتهام حالت طلبگی برایم بماند؛ بنابراین همواره دوست داشتهام تا به اینکه چه چیزی را باید در عرصه فکر به عرصه عمل جاری کرد، بیاندیشم و معتقدم در این صورت است که ما در خارج و زندگی عینی هم شاهد وضع مطلوبتری خواهیم بود.»
فصل سوم
جفاست که آمدن و رفتن خاتمی را در الگویی که او تصمیم گیرنده آن نبوده است، محاسبه کنیم و باید سخنان کسانی را که این فرضیه را تقویت میکنند و «ماندن او را نه به دست خود میدانند» را به عنوان تصور آنها از خاتمی قلمداد کنیم چرا که بیمهای خاتمی تاکنون بیشتر از آنکه درباره پیروزیاش باشد، درباره «مشکلی» است که ایجاد خواهد شد.
خاتمی به خوبی بی نتیجه بودن آنچه را در«فصل اول» به دنبال آن بوده است را میداند؛ رفتارهای سیاسی اصلاحطلبان هنوز در قالب مشخصی بروز و ظهور نیافته است و تعدد احزاب بیارتباط با هم آنها به جزایر پراکنده میماند که بدون یا نبودن دیگری را مفید به حال خود نمی دانند. در این میان حساب سیاست پیشگان کهن سال را باید از جوانانی که برای مستقل بودن تلاش میکنند و محصول دوران بی نهادی سیاسی هستند جداکرد؛ میشود شورای مرکزی احزاب اصلاحطلب را با جلسات و اجماع و تقسیم منافع قانع کرد و از سخن گفتن بر خلاف مصالح اصلاح طلبی منصرف اما جمعیت بی نهاد جوانان شوریده را چه؟ جوانانی که در پی نام آمده بودند و اینک با خط خورده دیدن نام خاتمی یا باید سرریز ستادهای رقبا شوند و یا زمینههای عصیانهای آتی را فراهم کنند که البته نتیجه طبیعی بی نهادی سیاسی است. این همان چیزی بود که خاتمی درباره آن بیم داشت و شنبه هفتم دی ماه در دیدار با اعضای هسته مرکزی «پویش دعوت از خاتمی» با اشاره به اینکه «برای انتخابات باید آگاهی جامعه را بالا ببریم و با یک جریان مستمر بتوانیم اثرگذار باشیم نه اینکه فقط به ایجاد موج در جامعه که طبعاً معطوف به شخص خاصی و گره خورده به احساسات است، اکتفاء کنیم، تصریح کرد: «چون اگر در آینده آن فرد بنا به دلایلی نخواهد یا نتواند بیاید، کار مشکل خواهد شد.»
نگرانی امروز خاتمی اگر در میان اصلاح طلبان چاره اندیشی نشود به زمینهای برای سوء استفادههای آتی بدل خواهد شد. هر چند حرکت او در برشی تاریخی و با نگاهی از فراز اقدامی شجاعانه و باعث ماندگاری او است اما عصبانیت طرفداران خاتمی از این تصمیم آن چیزی است که وضعیت روزهای آتی را مشخص خواهد کرد و اینکه در غیاب رفتارهای سیاسی نهادمند اصلاح طلبان قادر به سازماندهی پتانسیل متراکم نیروهای پیشروشان هستند یا باید شاهد رفتارهایی انفعال -در نگاهی خوشبینانه- و تخریبی - در برداشتی بدبینانه - باشیم.
نظر شما