پوستینی وارونه برتن یک کودتا

مخالفت با اطلاق واژه "کودتا" گرچه مخالفان دکتر مصدق را در یک صف قرار می دهد، ولی آنها را با هم متحد نمی کند.اما در یک گسست معنایی ، اینگونه قرائت ها می تواند برگرفته از نوعی تسویه حساب نامحدود از تاریخ و ارتباط آن با دکتر مصدق باشد.هرآنگاه که او در نزد مخالفانش، نه به اعتبارپیشوای یک تحول بزرگ تاریخی، که به مثابه یک فرد معمولی مورد قضاوت و شماتت قرار می گیرید.

با هر ترفند و قلب واقعیتی نمی توان این باور را القاءکرد:
" واقعه 28 مرداد 1332(18 اوت 1953)یک کودتا نیست.بلکه واکنش طبیعی نظامیان به اقدامات به گفته آنان غیر قانونی دکترمصدق و دفاع ازحاکمیت ملی،سلطنت  و قانون اساسی بود".
طراحان سوال فوق که در قالب یک نظریه ویبره یی و متفاوت از قرائت های غالب تاریخ معاصر ایران آن را مطرح می کنند معتقدند ماهیت ماجراجویانه اقدامات و لجاجت دکتر مصدق به ویژه در ماه های پایانی عمر دولتش اساس حاکمیت و ثبات ملی و نقطه تعادل آن یعنی سلطنت را با مخاطره و تزلزل روبرو کرده بود.بنا به این تعریف،تهدید مصدق کودتا و مقابله ارتش وسلطنت با اودرموعود مقرر ضد کودتا بوده است. نظریه یی که هم اکنون مدافعانی خصوصا در داخل ایران دارد.در مقابل عده زیادی هم معتقدند این نوعی فرافکنی و بازی با واژه ها برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت جهت تحریف بخش مهمی از تاریخ ایران است که سیاه ترین روز توصیف شده.تا آنجا که به واکاوی تاریخ معاصر ایران مر بوط می شود،ایجاد بستری مشترک برای طرح اینگونه مباحث جدای از صحت وسقم آنها، به خودی خود بد نیست. مشروط به آنکه طرفین بحث،ازفرصت برابر و بدون تبعیضی در طرح موضوعات برخوردار باشند. نه اینکه قرائت رسمی غالب فرصت همه گونه طرح موضوع و عرض اندام را داشته باشد. ولی طرف مقابل نیمی از این فرصت را در اختیار ندارد وعملا از گردونه مباحث حذف میشود. با این رویه، خوانش منصفانه وبی طرفانه تاریخ نه معنادارد و نه شدنی ست.
البته نوع دیگری از قرائت تاریخ این دوره مطرح شده که حاوی طنز بسیار تلخی ست و جناب مستطاب آقای دکتر زیبا کلام آن را بیان کرده اند.ایشان از زاویه ایی معتقد است"اطلاق واژه (کودتا )به واقعه (اوت 53)28 مرداد، به محملی برای تسویه حساب های سیاسی و تداوم احساسات ضد امریکایی در ایران تبدیل شده، لذا باید در به کارگیری واژه مذکور از این زاویه تجدید نظرویا حداقل احتیاط کرد".درست یا غلط ،اما مخالفت با اطلاق واژه "کودتا" گرچه مخالفان دکتر مصدق را در یک صف قرار می دهد ولی به دلیل انگیزه های متعدد، آنها را با هم متحد و هم نوانمی کند.اما در یک گسست معنایی ، اینگونه قرائت های جهت داراز تاریخ می تواند برگرفته از نوعی تسویه حساب نامحدود از تاریخ ایران و ارتباط آن با دکتر مصدق باشد.هرآنگاه که او در نزد مخالفانش، نه به اعتبار پیشوای یک تحول بزرگ تاریخی که مفاهیمی چون مبارزه با استعمارخارجی ،استبداد داخلی ودفاع از استقلال و هویت ایرانی پس از انقلاب مشروطیت را احیاء و معنا بخشید و میتواند اشتباهاتی هم داشته باشد، که صرفا به مثابه یک فرد معمولی مورد قضاوت و شماتت قرار می گیرید.برای نمونه جناب آقای دکتر محمود کاشانی(که احترام قلبی و ارادت زیادی برای ایشان قائلم) و گروهی ازهمفکرانشان عمیقا معتقدند مقابله با مصدق کودتا نبوده است.*
بسیار خب!،با اکراه و اثباتا،درخوانش معکوس تاریخ با ایشان همراهی خواهیم کرد.یا آقای عبد خدایی که هنوزهم ازخشونت ترورعلیه مرحوم دکتر فاطمی باافتخار دفاع و مصدق را نماینده خط و جریان آمریکا! توصیف می کند که میان او وشاه،آمریکا دومی را بر گزید!.شاید ناموفق و مفروضا بشود تاریخ را طور دیگری نوشت و28 مرداد را در تقویم به عنوان روز ضد کودتا ثبت کرد. امادر تحلیل و قضاوت نهایی چگونه امکان دارد در افکار عمومی و قضاوت تاریخی، مبانی ومشروعیت یک دولت ملی ضد استعماری و ضد استبدادی را به زیر سوال برد، ومتقابلا بتوان جامعه را از تبعات منفی اینگونه قضاوت ها و تاثیرات منفی آن مصون نگاه داشت؟. مخالفان مصدق و مشی ضد استعماری و ضد استبدادی او تلاش می کنند اختلافات و تفاوت دیدگاه خود با او را "اولا، تاحد یک اختلاف سلیقه و دیدگاه و ثانیا،مصدق به مثابه یک اتفاق گذرا در تاریخ" تقلیل دهند وبا این نسخه ناخوانا و ناقص به اثبات خویش و نفی او بپردازند.موفق شده و خواهند شد؟ قضاوت با شما.در حالی که اگر در یک کانسپت عمومی مطالعاتی و تشریح بالینی تاریخ به نقد بی طرفانه پدیده ها که مرحوم دکتر مصدق و مشی او در کلیات آن جای می گیرد، حداقل کاوندگان تاریخ - مدافع ،مخالف ویا دشمن - قادر خواهند بود از مصدق و تاثیر اوبر عصر ایرانی، تصویری صادقانه ارائه دهند.والا جامعه عمومی ایرانیان قضاوت مستقلی از دکترمصدق دارند که نشان میدهد از روشنفکران خود به مراتب جلو ترهستند.بی شک بر مصدق نقد و انتقاداتی وارد است ،اما نه با تکیه دلایلی که این دست مخالفان ارائه می دهند.
اینکه مدافع ،دشمن و مخالف را در یک جبهه قرار می دهم به این دلیل است که معتقدم مدافعان افراطی مرحوم دکتر مصدق به همان میزان چهره یی غیر استاندارد از او ترسیم می کنند که مخالفانش برعکس، بدترو معوج رسم می نمایند. دکترمصدق و مشی او بیش از دفاع بی قید و یا حملات غیر منصفانه ودروغ، نیازمند نقد بی طرفانه و مستند است.چیزی شبیه و در حد کتابها وتحقیقات استادان بزرگی چون آقایان محمد علی موحد، حاتم قادری،زیبا کلام و یا مرحوم سرهنگ نجاتی و.امثالهم،مصدق را همانطور که بود باید دید،نه آنگونه که دوست یا دشمن میپنداریم.
به عنوان مثال و در موضوع بحث ما، استدلال استاد محترم آقای دکتر محمود کاشانی و همفکران محترمشان بر این پایه استوار است که روند وقایع سال 1332 به دلیل نتیجه نهایی،عملا مصدق را بر صندلی اتهام طراحی یک کودتای سفید علیه ارکان قانونی کشور ازجمله سلطنت می نشاند و چهره برگردان کودتا متوجه اوست نه محمد رضا پهلوی.کودتا مفهومی فراگیر و متفاوت تر از آن چیزی دارد که برکناری مرحوم دکترمصدق، مصداقی برای آن تلقی شود.از دید بسیاری منقدان ومخالفان دکتر مصدق، او مسئول حداقل 9 اشتباه بزرگ تاریخی ست:
1- بر خلاف تعهد به قانون اساسی مشروطه نقطه مشروعیت حاکمیت یعنی سلطنت را هدف گرفت.
۲- مجلس را منحل کرد(دو نهادی که به نخست وزیر مشروعیت قانونی می دادند).
۳- از اختیارات ویژه به نفع خود سوءاستفاده کرد.
۴- حکم عزل پادشاه قانونی مملکت را نادیده انگاشت.
۵- دست حزب توده و گروه های غیر قانونی ضد سلطنت را در آشوب های خیابانی باز گذاشت.
۶-مانع تندروی های اعضای کابینه اش خصوصا وزیر خارجه دکتر فاطمی نشد.
۷- فقر ،بیکاری و ورشکستگی اقتصادی و بحران های اجتماعی را تشدید کرد.
۸-طرح دوم آمریکایی ها مبنی بر تقسیم 50 -50 درآمد نفت را رد کرد.
۹- در یک کلمه کشوررابه سمت آشوب سیاسی کشاند که عدم دخالت ارتش و منطقا دربار و مقام اول سلطنت (چاره یی جز پذیرش این منطق آخری نداریم) می توانست کشور را به سمت نابودی کشانده و در کمترین اثر به دست حزب توده بسپارد.لذا اقدام ارتش و درباردر روز موعود (حداقل ازمرحله اول "25 مرداد"15اوت"تا مرحله تکمیلی و نهایی28 مرداد"18اوت") ماهیتا کودتا نبوده بلکه دقیقا مقابله با کودتایی مقدم بوده است.
تحلیلی کلیشه یی ووارونه از ماجرا که هدف عمده آن در نهایت تقلیل و تنزیل یک واقعه شوم به یک تعریف حقوقی ناقص و مناقشه برانگیز است که کوشش می کند به بهای تخریب مصدق ،متدولوژی مبارزاتی وی و شرایط خاص آن دوره،ماهیت اقدامی که نه صرفا علیه مصدق بلکه علیه جامعه ایرانی صورت گرفت پوشانده ونتایج آن را به وادی فراموشی یاتحریف بسپارد.اینکه 28 مرداد کودتا بود یا ضد کودتا!؟پاسخ به آن در ماهیت ماجرا، خوانش و فهم مستقل تاریخ معاصر ایران ونهایتا تاثیری که دکتر مصدق پس از خود بر روح مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی مردم ایران و خاورمیانه در دهه های 50 به بعد گذاشت تغییری بوجود نمی آورد. نعل وارونه زدن به تاریخ یابه قول استاد مرحوم دکتر حسین رزمجو،پوستین وارونه پوشاندن به حقیقت،آیا ماهیت آن را تغییر می دهد؟آیا ملت ما را در درس گرفتن از تاریخ ،بیدارو هوشیار خواهد کرد؟.قضاوت با شماست!.اما" هرکه ناموخت از گذشت روزگار/ نیز ناموزد ز هیچ آموزگار.matinmos@gmail.com

*سخنرانی استاد محترم دکتر محمود کاشانی در سال 2002.آکسفورد،مرکز مطالعات خاورمیانه کالج سنت آنتوان.

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 568554

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 7 =