چرا که هر فیلم سازی با معیارها و شاخصههایی که خودش در ذهن دارد میتواند اعلام کند که یک فیلم فرهنگی ساخته است. از سوی دیگر هیچ فیلمسازی را نمیتوان سرزنش کرد که فیلمی غیر فرهنگی ساخنه است. چرا که کارگردان به راحتی میتواند ثابت کند که فیلمش خیلی هم فرهنگی است. تنها شاخصهای که میتواند در این زمینه، یاری رسان ما برای تشخیص یک فیلم فرهنگی باشد؛ این است که بدانیم، فیلم فرهنگی یا هرگز در سینماها به نمایش در نمیآید و اگر هم رنگ اکران و پرده را ببیند، سه یا چهار سینما را در اختیارش میگذارند که در یکی دو سأنس محدود آن فیلم را نمایش داده شود و تازه همین اکران نصفه نیمه را هم برخی از سینماها رعایت نمیکنند و در پاسخ بینندهای که برای تماشای فیلم مورد نظرش به سینما مراجعه کرده، میگویند که انشاالله از شنبه تشریف بیاورید.
اما در این میان فیلمهایی هستند که به اصطلاح در سکوت خبری ساخته میشوند، نیازهای یک فیلم پرمخاطب را هم رعایت میکنند و بازیگرانش هم همگی از ستارههایند و بدون آن که وقتی تلف بکنند، بیهیچ مکثی پس از ساخت، روانة اکران میشوند. از قضا بهترین سالنها را به خود اختصاص میدهند و برایشان تبلیغات ریز و درشت انجام میدهند و دست آخر چه بسا آن طوری که انتظار میرود فروش نکند ولی چه باک؟ چرا که اکران شهرستانها در انتظار این چنین فیلمهاست و بالاخره هرطور شده دخل و خرج میکنند و اتفاق بدی برایشان نخواهد افتاد.
چرا چنین اتفاقی رخ میدهد؟ چرا فیلمی که دغدغة عبور از کلیشههای روایی را دارد، باید این چنین زمین بخورد و فیلمی که هیچ داعیهای ندارد، راه ورود به چرخة اکران را اینقدر خوب بلد است؟ برخی در این میان دستشان به هیج یقهای به جز یقة مهدی کرم پور نمیرسد و او و شورای صنفی اکران را مقصر به نمایش درنیامدن خیل فیلمهای فرهنگی میدانند. میدانند. در حالی که خود کرمپور اعلام کرده که تمام تلاشش را برای اکران فیلمهای فرهنگی کرده و خواهد کرد. فراموش نکیم که شورای صنفی اکران ضمانت اجرایی برای نمایش این یا آن فیلم ندارد. نکتهای که عموماً در این کشاکش به دست فراموشی سپرده میشود؛ اقتداری است که صاحبان سینما ها در این چندساله پیدا کردهاند.
آن ها به راحتی زیر بار نمایش هر فیلمی در سالن سینماهایشان نمیروند. آیا آنها مقصر هستند؟ اگر پای در دل آنها بنشینیم، به سادگی در عرض چند دقیقه ما را مجاب می کنند که: چرخ یک سالن سینما باید بچرخد. آنها نمی تواند فیلمی را نشان دهند که در هر سأنس، تنها تعداد اندکی تماشاگر داشته باشد. پس باید دنبال چه عاملی بگردیم تا بدانیم که چرا فیلم فرهنگی رنگ پرده را نمیبیند؟ شاید مهمترین عامل در این میان، رها شدن مسألة اکران از سوی مدیران دولتی عرصة فرهنگی باشد. آن ها نمیتوانند هیچ سینمایی را وادار به اکران این یا آن فیلم بکنند.
از سوی دیگر بر اساس قوانین موجود، هر فیلمی که ساخته میشود بایستی پروانة ساخت بگیرد و اگر این مرحله را نگذراند، از نظر وزارت ارشاد، شرایط اکران را پیدا نخواهد کرد. در واقع این وزارتخانه تنها با ساختهشدن یک فیلم سر و کار دارد و به نمایش آن کاری ندارد. این جادة یک طرفه مهمترین دلیل اکران نشدن بسیاری از فیلمهایی است که با داشتن پروانة نمایش، هم چنان رنگ پرده را ندیدهاند. اگر دولت خودش را متولی فرهنگ می دانند، نمیتواند تنها به بخشی از این نگاه فرهنگی توجه کند و بخش دیگر را نادیده بگیرد. به زبان سادهتر، متولیان دولتی عرصة فرهنگ باید اکران فیلمها را هم به اندازة ساخت آنها مهم بداند. هر نگاه دیگری به این امر مهم در چرخة فیلمسازی، پاک کردن صورت مسأله است.
نظر شما