این روزها که قانون منع ورود ایرانیان به آمریکا بیش از هر زمان دیگری ما و بقیه اذهان عمومی دنیا را متوجه دونالد ترامپ کرده است بسیار بیش از گذشته بخش تاریک دموکراسی در پیشگاه داوری متفکران قرارگرفته است.
در حقیقت دموکراسی به عنوان یکی از عالی ترین دستاوردهای بشری ؛چنان که خصلت هر خلقت انسانیست ، از عیب و ایراد بری نیست.
جامعه ای چون آمریکا، سابقه ای درخشان در ایجاد نهادهای دموکراتیک و به ثمر رسیدن نیازهای دموکراتیک افراد اعم از زنان و سیاه پوستان داشته است. اما چنان که ذکر شد هر فرازی ،فرودی هم دارد و دموکراسی آمریکائی هم بعد از نشان دادن نقاط اوج اکنون به نمایش تحقیر آمیزی تن در داده است که بیش از همه چاله و سوی تاریک دموکراسی را به جهانیان نشان داده است.
تقریبا نگرانی اکثر منتقدان دموکراسی اعم از آنان که به اریستو کراسی و حکومت برگزیدگان و نخبگان معتقدند و چه آنان که معتقدند تنها فیلسوفان و خردمندان باید قواعد دموکراسی را از صافی اندیشه درست بگذرانند ، بر این نکته استوار است که شور و هیجانات کاذب توده مردم با اکثریت یافتن عددی ، افراد و قانون های ناشایست را بر جامعه حاکم کنند.
البته در دموکراسی های مدرن با برجسته شدن نقش مطبوعات و آزادی بیان ، نهادهای نظارتی و همچنین نهادهای آموزشی که سعی در ارتقای آگاهی های عمومی مردم را دارند سعی شده است که تا حدود زیادی این سیمای مخرب دموکراسی در تاریکی باقی بماند.
این تمهیدات ضامن بقای دموکراسی در هر صورت آن اعم از سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی بوده است .
اما ظهور ترامپ در آمریکا و همچنین ظهور چهره های دیگری در نقاط دیگر جهان که آب به آسیاب هرج و مرج در جامعه خود و در جامعه جهانی ریخته اند نشان گر آن است که دموکراسی به دلیل شرایطی که امروزه در جهان پیش آمده است در حال عوض کردن چهره است.
شرایط امروز جهان که رشد افراط گرائی و تقابل بین تمدنها و مذاهب را بسیار بیشتر از دهه های قبل نشان می دهد باعث شده است که در جوامع مختلف شور و هیجانات اجتماعی بر میل معطوف به عقلانیت و اصلاح گری جهانی بچربد.
اتفاقات سوریه و عراق ، ظهور داعش، تندتر شدن مواضع مسلمانان علیه جوامع غربی و انجام عملیات های تروریستی در شهرهائی چون پاریس و لندن و..... باعث شده است تا اذهان عمومی در کشورهای غربی با احساس ترس از موج فزاینده مهاجران مسلمان و حتی شهروندان مسلمان در ایامی چون انتخابات کسی را برگزینند که بیشترین شعار را در تقابل های مذهبی و تمدنی می دهد.
حاصل این وضعیت که اتفاقا ناقض دموکراسی هم نیست به قدرت رسیدن افرادیست که به شهادت بسیاری اصلا در حد اندازه آن مقام نیستند.
ظهور دونالد ترامپ به عنوان میلیاردی خوشگذران که حالا می خواهد قدرت سیاسی را هم تست کند نشان دهنده آن است که حتی جوامعی مانند جامعه آمریکا و حتی اروپا نیز با وجود بهره برداری از آزادی بیان و رشد آگاهی های عمومی ، از آفت سطحی نگری مردمان به عنوان پیاده نظام دموکراسی و گرفتار شدنشان در تور نامرئی پوپولیسم و فاشیسم، بر حذر نیستند.
گرچه نگارنده معتقد است شخصی مانند دونالد ترامپ چندان نمی تواند در سپهر سیاسی امروز دنیا دوام بیاورد و تاثیرگفتارها و رفتارهای غیر عقلانی ترامپ به حدی نخواهد رسید که از او به عنوان هیتلر دوم یاد شود اما همین اندازه از قدرت نمائی سویه تاریک دموکراسی نیز باید موجب نگرانی جامعه شناسان و مصلحان اجتماعی را فراهم آورد و کلاس درس بزرگی باشد برای آنان که به جا ی تکیه بر عقلانیت و گفت و گو بر روی اسب چموش هیجانات و شور اجتماعی توده ها شرط بندی کرده اند.
اگر کسی می توانست روح افلاطون فیلسوف شهیر یونان را احضار کند و از وی بپرسد چرا با دموکراسی پدر کشتگی داشته است قطعا دونالد ترامپ را با انگشت اشاره نشان می داد و می گفت: به خاطر این!
کد خبر 629992
نظر شما