تشكيل يك گروه سياسي از روحانيون تحت عنوان جامعه روحانيت مبارز تهران، فعاليت جدي و پرحجم احزاب مسلح ، نيمه مسلح و غيرمسلح چپ گرا و نيز احزاب قومي ، تاسيس حزب جمهوري اسلامي توسط تعدادي از اعضاي جامعه روحانيت، تشكيل اولين دولت پس از انقلاب توسط نهضت آزادي به عنوان حزبي با گرايشات ملي و مذهبي از جمله مهمترين رويدادهاي حزبي آغاز دوران نظام جمهوري اسلامي هستند.
کنار رفتن دولت حزبي منتسب به نهضت آزادي در كمتر از يكسال، فتح اكثريت كرسي هاي پارلمان اول توسط حزب جمهوري اسلامي، اعلام جنگ مسلحانه عليه نظام ج.ا.ا توسط يك گروه چپ گرا (سازمان مجاهدين خلق) و فرار سران آن از ايران ، انحلال حزب توده و بازداشت سران آن، توقف فعاليتهاي حزب جمهوري اسلامي در سراسر كشور ، انشعاب در جامعه روحانيت مبارز و اعلام منع فعاليت نهضت آزادي نيز مهمترين رويدادهاي تاريخ تحزب در ده سال ابتداي حاكميت نظام جمهوري اسلامي هستند.
در دهۀ دوم انقلاب ، فتيليۀ احزاب همچنان پايين بود تا اينكه با پيروزي چپ هاي اسلامي (جناح چپ حزب جمهوري اسلامي و انشعابيون جامعه روحانيت مبارز كه بعداً به اصلاح طلبان مشهور شدند) بار ديگر سخن از تحزب به ميان آمد.
چپ هاي اسلامي كه اينك به كسوت اصلاح طلبي درآمده بودند با حمايت دولت، اقدام به تشكيل چند حزب كردند كه در اين ميان «جبهه مشاركت» سرآمد آنها بود. مشاركت پس از هشت سال دولت اصلاح طلبان، 4 سال نيز در دولت اصولگرايان دوام آورد اما سرانجام پس از وقايع مربوط به انتخابات سال 1388 توسط كميسيون ماده 10 احزاب منحل گرديد که نمونه ای از عدم پايداري تحزب در سپهر سياسي ايران بود.
پس از آن احزاب كوچك و بزرگ ديگري با گرايشات مختلف سياسي در درون نظام به حيات كم فروغ خود ادامه داده اند اما كشور هيچگاه شاهد حضور موثر تحزب نبوده است. با اين حال به وضوح ديده مي شود كه اخبار انتخابات(مبتني بر رقابت احزاب) در ساير كشورها(به ويژه انتخابات اخير رياست جمهوري امريكا) براي مردم ايران جذابيت دارد. مطالب شخصيت هاي حزبي ايران در محيط اينترنت نيز به نحو قابل توجهي كليك مي خورد. افراد غير حرفه اي كه براساس شهرت ناشي از امور غير مرتبط (همچون شهرت ورزشي ، هنري و غيره) وارد مجلس يا شوراهاي شهر مي شوند به مناسبتهاي مختلف هدف انتقادات تند و پرحجم فعالان شبكه هاي اجتماعي قرار مي گيرند.
اما نبايد فراموش كرد كه اين رويكردهاي انتقادي به غيرحرفه اي ها و غيرحزبي ها به معناي حمايت تام و تمام از تحزب حرفه اي در ايران نيست چرا كه اولاً احزاب در تاريخ معاصر ايران سابقه اي سفيد و دوست داشتني ندارند؛ عمدۀ تاريخ تحزب در ايران توسط چپ گراياني اشغال شده كه مشي لنينيستي و حتي استاليني راهنماي عملشان بوده و علاوه بر روحيه ديكتاتوري، سابقه اي مشحون از خيانت دارند كه عملشان روزي به نفع روسها (توسط حزب توده) و روزي به نفع دشمن بعثي (توسط مجاهدين خلق) و ... رقم خورده است. ثانياً پس از تغيير نظام سياسي در سالهاي پاياني دهه 50 به دليل ويژگي هاي انقلابي، سير رويدادها به نفع فعاليتهاي حزبي طي نشده و تعطيلي حزب فراگير جمهوري اسلامي، موجب تضعيف روند تحزب در ايران گرديده است.
امروز نيز فصلي بودن و تعدد زياده از حد احزاب مهمترين كارويژه آنها يعني ايجاد اجماع را تحت الشعاع قرار داده است. علاوه بر اين ديده مي شود كه بعضاً پايگاه اجتماعي برخي اشخاص حقيقي به مراتب فراتر از پايگاه اجتماعي احزاب بوده و همچنان اتكا به اشخاص بيش از اتكا به نهادها رواج دارد. رويكرد ايدئولوژيك به فعاليت سياسي كه معمولا رقابت را به عداوت ترجمه مي كند نيز در كنار عوامل مذكور آيندۀ اميدوار كننده اي را فراروي تحزب ايراني قرار نمي دهد.
عليرغم اين اوصاف، تفكر و خواست دمكراسي خواهي به عنوان بستري براي حركت مدني مبتني بر كار تشكيلاتي و رواج تدريجي نگاه نسبي گرايانه به سياست در جامعه ايراني مي تواند نيرويي پيشران براي نهادينه كردن تحزب و سازمان يابي سياسي در ايران امروز باشد. ضمن آنكه نارضايتي بخش مهمي از جامعه و نخبگان از ظهور چهره هاي خلق الساعه در عرصه سياست ، پيروزي غير حرفه اي ها در رقابتهاي انتخاباتي، تكرويهاي انتخاب شدگان و ترس از حذف برخي سلايق نيز از جمله انگيزه هاي جامعه براي آشتي با تحزب در ايران است. تحزبي كه بر اساس فرهنگ دوگانه گراي ايران مي تواند در قالب دو حزبي و منبعث از دو جناح فعلي شكل گيرد تا مطالبات سياست زدۀ اقشار مختلف ملت ايران در قالب نظمي معقول، آسيب زدايي و سپس پي گيري شود.
samadmoqadam@gmail.com
نظر شما