رضا آشفته

نمایش «کهربا» برگرفته از مضامین مولوی در آثارش روی صحنه رفته و سیمین امیریان، نویسنده و کارگردان این اثر، غور در اشعار این شاعر را بهانه‌ای قرار داده تا در جهت مفاهیم معنوی و انسانی بکوشد و همگان را نسبت به داشته‌های درونی‌شان آگاه کند.

چنانچه پیمان، پسر دانشجو بنابر روایت داستانی خود نشانی معشوقه اش را می‌یابد و... هر چند چنین چیزی به مذاق دیگران خوشایند و باورکردنی نیست. سه داستان در سه نقطه متفاوت در حال رخ دادن است و این سه در یک جا به هم پیوند می‌خورد. هدف هم یکی شدن آدمها در دایره کائنات است و اینکه تقدیر طوری پیش می رود که خوشایند همه باشد.

در اپیزود اول سه دانشجو به نام نادر، کسرا و پیمان که ادبیات می‌خوانند درباره مسائل خود به ویژه عشق بحث و جدل می کنند.

در اپیزود دوم یک مادر و دختر را می‌بینیم که مادر علیل و دختر خیاط و نان‌آور خانه است. دختر و مادر با آن که هم را دوست دارند گاهی مایه رنج و عذاب هم می‌شوند.

در اپیزود سوم دو پیرمرد درباره گذشته خود می‌گویند و هر دو برای هم رازی را فاش می‌کنند که خبر از گناهان کبیره در گذشته و جوانی آنان می دهد. هر دو مصمم هستند که خودکشی کنند. پیمان، دختر خیاط را به عنوان معشوقه پیدا می‌کند، اما مادرش که اطمینانی به مردها ندارد، به او شیشه مربایی را می‌دهد که با قرص‌های خواب‌آور آمیخته شده است.

پیمان در گذر از پارک با دو پیرمردی مواجه می‌شود که یکی از آن‌ها صاحبخانه‌اش است. صاحبخانه که می‌خواهد خودکشی کند، خانه‌اش را به نام پسرهای مستأجر کرده است و به همین خاطر شیشه مربا را به عنوان شرینی از او می گیرد. شیشه مربا شکسته می شود و در می‌یابیم که در صحنه بعدی که بچه‌ها مربا را به خورد پیمان داده‌اند، نمرده چون در بین راه یک مربای واقعی خریده است. ماجراهای تودرتو که ساختاری شرقی به خود می گیرد و این خود بر ایرانی شدن درام می‌افزاید. تا علاوه بر محتوا بتوانیم ساختاری شرقی را در آن شاهد باشیم.

این‌ها از جمله امتیازاتی است که ما را متوجه این نکته بارز می‌کند که ما هم می‌توانیم در درام‌نویسی برای خود صاحب ساختار مستقل باشیم و چندان هم بنابر اصول درام غربی کار نکنیم.

در اینجا هم دیالوگ‌نویسی جایگزین روایت صرف می‌شود تا همه چیز در پردازش درام‌گونه و در اتکای به چالش های چند جانبه ممکن شود. شاید مثبت‌اندیشی نویسنده مانع از تحقق یک تراژدی می‌شود و روال فعلی با توجه به پیش‌بینی پایان خوش برای تمامی ماجراها و آدم‌های نمایش جنبه ملودرام به خود می‌گیرد و از آن کارکرد اندیشمندانه نزول می‌نماید.

شاید پند و اندرز اخلاقی و اتکای به جنبه‌های حکمت موجود در داستان‌های مولوی چنین مضمون و شرایطی را بر درام تزریق کرده باشد که اصولا با کارکردهای تراژدی فاصله می‌گیرد.

بنابراین در این مورد نیاز به بازنگری است که در درام باید هنوز هم به جنبه‌های کمدی و تراژدی توجه ویژه داشت مگر مقصد همان بیان ملودرامیک باشد که در آن چند و چونی برای وجود پایان شیرین و گوارا وجود نخواهد داشت.

از این منظر کار شکل کاملی به خود می‌گیرد و در غیر این صورت برای تبدیل ماجراها به یک تراژدی و حتا کمدی روند پیش برنده درام کاملا متفاوت خواهد شد. این هم خود نیاز به مطالعه و زدن اتوودهای چندگانه است تا در ترکیب با ساختار قصه‌های شرقی از جنبه‌های حکمت آن کاسته و بر جنبه‌های فکری و فلسفی آن در پردازش غیرمستقیم افزوده شود.

باید با تاکیدات خاص برای ورود به قالب‌های تراژدی و کمدی سیر حقیقی درام را ممکن ساخت که فعلا ساختار کهربا از آن مبراست.

در این نمایش بازی‌ها بین تیپ و شخصیت سرگردان است و این بازهم برای توجه به شخصیت‌های معیار آثار شرقی است که سیمین امیریان در پردازش شخصیت‌هایش به آن توجه خاصی داشته است.

به همین خاطر هم بازیگران نمی‌توانند از یک حد معمول پیش بروند چنانچه امیر کربلایی زاده و سوسن مقصودلو با توجه به مزه‌پرانی‌های خود کمی بیشتر از دیگران بازیشان را مورد توجه تماشاگران قرار می‌هند. در این نمایش دکور جنبه کارکردی چندگانه دارد تا سه اپیزود را بدون اتلاف وقت و برقراری ضرباهنگ درست به هم پیوست دهد. موسیقی هم در این دقایق پر کننده بین اپیزودهاست و تلطیف کننده ذهن برای ایجاد فاصله و پیوست در اپیزودهاست.

کد خبر 65099

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار