روایت قران در سوره توبه در باره مسجد ضرار جای تامل فراوان دارد:
«...و (گروهی دیگر از منافقان ) کسانی (هستند) که مسجدی ساختند به منظور زیان رساندن (به مسلمانان) و (ترویج) کفر و تفرقه میان مؤمنان و کمینگاهی برای کسی که پیش از این با خدا و پیامبرش به جنگ برخاسته بود و (البته آنان) حتما سوگند یاد خواهند کرد که (در این کار) جز نیکی منظور دیگری نداشتهایم. ولی خدا گواهی میدهد که آنها حتما دروغگو هستند (۱۰۷) هرگز در آن (مسجد) نماز مگذار؛ زیرا در مسجدی که از روز نخست بر پایه پارسایی بنا شده است سزاواتر است که به نماز بایستی، در آن مسجد مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند نیز پاکیزگان را دوست دارد (۱۰۸) آیا کسی که شالودهی کار خود را بر تقوای الهی و خشنودی خدا پایهگذاری کرده نیکوتر است یا کسی که اساس کار خود را بر لبه پرتگاهی که در آتش جهنم فرو میریز بنا ساختهاست؟ و خدا مردمان ستمکار را هدایت نمیکند (۱۰۹)».
رسول خدا در برابر مسجد ضرار بردباری نداشت و آن را ویران کرد. امیر مؤمنان با پدیدهای سختتر به نام خوارج روبرو شد. آنانکه که به بحران هویت ناشی از رویارویی اسلام و سنتهای پیشین خود گرفتار بودند، پذیرش حکمیتی که خود بر علی (ع) تحمیل کرده بودند را معادل کفر و خروج امیرمؤمنان از اسلام دانستند و از وی خواستند که به کفرِ خود اعتراف کند و با شعار حکومت از آنِ خدا است به جنگ با وی برخواستند. رفتار آنان پر از خشونت و بر مبنای بیرحمی تمام بود. آنان عبدالله فرزند خباب که از صحابه پیامبر (ص) بود را با همسر باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کرده و از وی سوالهایی پرسیدند؛ از جمله نظر وی درباره حضرت علی (ع) قبل از حکمیت و بعد از آن را جویا شدند و وی را از شیفتگان امام یافتند. خوارج ابتدا به وی امان داده و از وی خواستند حدیثی از پیامبر(ص) برای آنان نقل کند، عبدالله گفت: پدرم از رسول خدا(ص) روایت کرده است بعد از من فتنهای پیش میآید که قلب مرد در آن میمیرد، همچنان که بدنش میمیرد، شب مؤمن است و روز کافر.
این حدیث به مذاق آنان خوش نیامد و گفتند: به خدا سوگند، تو را طوری خواهیم کشت که قبل از تو کسی آن طور کشته نشده باشد. آن گاه وی را گرفته و دستهایش را بستند. وی را همراه همسرش که حامله بود به زیر درخت خرمایی آوردند. در این هنگام خرمایی از آن درخت بر زمین افتاد، یکی از خوارج آن خرما را خورده و مورد اعتراض دوستانش قرار گرفت که آیا بدون اجازه خرمای دیگری را میخوری. مرد خرما را از دهان بیرون انداخت؛ در همین اثنا یکی از خوارج شمشیر کشید و خوکی از اهل ذمه را کشت. بعضی از همراهان معترض شدند. لذا مردی که خوک را کشته بود، نزد صاحب آن رفته و وی را راضی کرد.
ابن خباب وقتی کارهای آنان را دید گفت: اگر شما در آنچه انجام میدهید صادق باشید، آسیبی از شما به من نخواهد رسید. به خدا سوگند من در اسلام کاری انجام ندادهام که موجب بیرون رفتن من از اسلام گردد. من مؤمن هستم شما به من امان دادید. خوارج گفتند: کشتن تو و این خوک برای ما یکسان است پس وی را به شهادت رسانده و خونش در آب جاری شد. سپس به سراغ همسر عبدالله رفتند، وی گفت من زنم آیا از خدا نمیترسید ولی آنان رحم نکرده و شکشمش را پاره کردند و جنین را نیز سر بریدند. و در نهایت فردی از همین گروه در چنین شبی ضربتی به فرق علی (ع) وارد ساخت و او را به شهادت رساند.
اینک ما با پدیدهای چون آنان به همان سنگدلی و خشونت و با همان خشکمغزی و فهم از دین روبرو هستیم. بدانیم که داعشیان نه شیعه هستند و نه سنی. آنان دچار بحران هویت در رویارویی با پدیده جهان مدرن هستند و چون طعمهای در دست سرویسهای اطلاعاتی قدرتهای بزرگ و صهیونیسم میباشند.
به هوش باشیم عملکرد آنان مایهی تفرقه و چنددستگی در جهان اسلام و متهم ساختن یکدیگر نشود. امیر مؤمنان (ع) وقتی که ابن عباس را برای گفتگو به سوی ایشان اعزام نمود به وی سفارش کرد که سنت رسول خدا را به آنان یادآور شو. سنت پیامبر چه بود؟ دل نسپردن به ظاهر منافقان، قاطعیت در برابر آنان و تخریب مسجدی که بنا نموده بودند. در عین حال، عدم توسل به خشونت و گشودن آغوش محبت به همگان و پذیرش عموم مسلمانان.
منابع :
- ترجمه آیات از آیت الله رسولی محلاتی با کمی تغییر
- کتاب «اَلاْمامَةُ وَ السّیاسَة »
- جلد ششم کتاب «الامام علی بن ابیطالب (علیه السلام)» نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود و ترجمه محمد مهدی جعفری
نظر شما