وقتی جدیدترین گفتگویم را با نویسنده یکی از فیلم‌های در حال اکران مرور کردم تا به مقصد ارسال کنم،

مجبور شدم برای محدودیت حجم صفحات آن را جرح و تعدیل کنم که البته ایشان دستم را در این مورد باز گذاشته بود، اما دلم نیامد بخشی از حرفهای دلی این فیلمنامه‌نویس را مطرح نکنم که شاید چندان مرتبط با فیلم نباشد ولی به زعم من اهمیتی کمتر از آن ندارد و می‌تواند تداعی‌کننده جایگاه نویسنده در سینمای ایران باشد.

مسعود احمدیان که این روزها فیلمنامه «دموکراسی تو روز روشن» را به کارگردانی علی عطشانی بر اکران سینماها دارد، تنها دو اثر در کارنامه دارد که «جعبه موسیقی» اولین آنهاست. هرچند او خود را نویسنده حرفه‌ای نمی‌داند، اما گفتگو با او مرا به یاد فیلمنامه‌نویسان حرفه‌ای انداخت که در طول این سال‌ها با آنها گفتگو کرده و درد دل‌هایشان را شنیده‌ام.

فیلمنامه‌نویسانی که به گونه‌ای واقعگرایانه انعطاف‌پذیر شده‌اند و این از نگاه من که نویسنده را در قله و نقطه اوج خلق یک اثر سینمائی می‌بینم، از هوشمندی آنها می‌آید.

احمدیان مثل بسیاری از نویسندگان صاحب امضاء سینمای ایران اعتقاد دارد فیلمنامه‌نویس اولین حلقه زنجیری است که آخرین حلقه آن را سینمادار تشکیل می‌دهد. هرچند می‌داند این حرفش می‌تواند به مذاق بسیاری خوش نیاید، اما تعصب فرامتنی روی کارش ندارد و معتقد است نویسنده چیزی ندارد جز اسم و پول که البته خودش سعی می‌کند بینابینی حرکت کند و هر دو وجه را در نظر داشته باشد.

وقتی از او پرسیدم این واقعگرایی آن هم بعد از دو فیلمنامه از کجا می‌آید؟ آن را مرتبط به روزگار، دیدن شرایط سینمای ایران و دنبال کردن مسیر حرفه‌ای شدن دوستان فیلمنامه‌نویسی چون شادمهر راستین، پیمان قاسم خانی و ... دانست.

به نظر هوشمندانه می‌آید که او نمی‌خواهد مسیر صعب تجربه‌اندوزی دیگران را تکرار کند و از ابتدا همّ خود را به جای یک مبارزه منفی با شرایط و دیگران، روی مسیر صعب‌تر نگارش فیلمنامه می‌گذارد.

اما این انعطاف‌پذیری واقعگرایانه، رویکرد همدلانه طرف مقابل را هم می‌طلبد که در همین مورد قابل اشاره است. فکر می‌کنم از ابتدای اکران فیلم «دموکراسی ...» و شاید از همان زمان نمایش در جشنواره فجر بود که بحث جالب تعیین میزان استفاده از فیلمنامه احمدیان در فیلم ساخته شده پیش آمد که روندی صعودی را طی کرد.

در یکی از گفتگوهای کارگردان این میزان به 50-40 درصد رسید و در برنامه تلویزیونی این میزان بالاتر رفت و بعد هم بالاتر. یادم هست در همان برنامه نویسنده در مقابل این حرف‌ها، اعتقادش به کار گروهی را با گل زدن در بازی فوتبال مقایسه کرد. وقتی گل زده می‌شود، برد مال همه تیم است اعم از دروازه‌بان و بازیکن ذخیره و باخت هم همینطور. پس این درصدها چه می‌گویند؟

این نقطه تلاقی انعطاف‌پذیری بخش اعظم فیلمنامه‌نویسان ما با علاقه بخش اعظم کارگردانان ما به مولف‌نمائی است که معمولاً هم در کمرنگ کردن نقش فیلمنامه و فیلمنامه‌نویس نمود پیدا می‌کند، اما از آنجا که ما در فوتبال هم معتقد به کار گروهی نیستیم و برد و باخت را تقسیم می کنیم، در سینما هم ...

کد خبر 68312

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار