ترديدي نيست كه بخشي از ضعفهاي فرهنگي را ميتوان به دولت (به مفهوم اعم
آن و نه فقط هيات دولت و وزارتخانهها، بلكه كليت حكومت) مرتبط دانست ولي
اين ذهنيت كه اساس فرهنگ بر محور و خواست دولتها ميچرخد تا حدود زيادي
غيرواقعي است. حتي در مواردي هم كه دولتها توانستهاند ارزشهاي فرهنگي
مورد نظر خود را در جامعه پياده و به تعبيري به مردم غالب كنند، اثرات
ويرانگر اين سياستها به سرعت آشكار شده است.
رويدادي كه در
رژيم شاه رخ داد و تجربه ما مردم ايران است را نبايد فراموش كنيم.
آن رژيم گمان ميكرد كه ميتواند انسان تراز نوين خود را خلق كند، ولي چون
خواست عمومي جامعه و آنچه از درون مردم ميجوشيد مطابق اين هدف شاه نبود،
نتيجه معكوس گرفت. آنان كه در پي مذهبزدايي از بطن جامعه بودند، يكباره در
سالهاي ١٣٥٤ به بعد چشم باز كردند و ديدند كه حتي دانشگاههاي ايران نيز
برخلاف انتظارشان مذهبي و دختران دانشجو با حجاب و چادري شده بودند. هر جا
كه سياستهاي فرهنگي را موفق ميبينيم، ركن اوليه آن انطباق اين سياستها
با خواست عمومي و مردم است. موتور اصلي فرهنگ از بطن جامعه روشن ميشود.
بنابراين مشكلات فرهنگ بيش از آنكه ناشي از بيتوجهي حكومتها به فرهنگ
باشد متاثر از دخالتهاي غيرمعمول آنها در اين مسير است. دخالتهايي كه با
تزريق پول انجام شود، آثار ويرانكنندهتري دارد. نمونهاش برخي نهادهاي
مهم ديني و فرهنگي هستند كه پيش از انقلاب يك ريال هم از بودجه عمومي
استفاده نميكردند و تماما متكي به منابع مردمي بودند و در عين حال
اثرگذاري زيادي داشتند و اكنون ميلياردها تومان بودجه ميگيرند، دريغ از يك
اثرگذاري مثبت و حتي اندك از سوي آنها.
مستقل از كليات مذكور، حتي در سطح جزييتر نيز دولت (در اينجا منظور
نهادهاي زيرنظر هيات دولت، مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است) جزو كوچكي
از مسووليت و اختيارات و اثرگذاري فرهنگي را به عهده دارد. عرصههايي كه
مردم تحت تاثير آموزههاي فرهنگي هستند كدامها هستند؟ فيلم، كتاب، تئاتر،
موسيقي، مطبوعات، راديو و تلويزيون، تبليغات محيطي، فرهنگسراها، مساجد و
تكايا و... البته برخي ديگر از حوزهها هستند كه تا حدي غيرمستقيمتر در
اين زمينه نقش دارند. از ميان اين موارد، آنها كه در اختيار وزارت فرهنگ و
ارشاد است، شامل فيلم، كتاب، تئاتر و مطبوعات، روزانه فقط حدود ٢١ دقيقه از
وقت مردم صرف استفاده از آنها ميشود. اين اطلاعات از پيمايش ارزشها و
نگرشهاي ايرانيان در سال ١٣٩٤ به دست آمده است.
در حالي كه براساس همين
پيمايش، ميزان استفاده از صداوسيما به عنوان اصليترين رسانه جمعي روزانه
١٣٥ دقيقه در روز است. اگر تبليغات محيطي، فرهنگسراها و مساجد و تكايا و
نيز كتابهاي درسي كه عموما همسو با فرهنگ رسمي است را نيز حساب كنيم، نسبت
استفاده از توليدات فرهنگي مرتبط با مسووليتهاي وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامي كمتر از ١٠ درصد استفاده از توليدات ساير مراكز و نهادهاي فرهنگي
حكومت است. اتفاقا بودجه آنها هم تقريبا به همين نسبت ١٠درصد از كل بودجه
فرهنگ است.
از سوي ديگر يك تفاوت مهم ديگري هم ميان اين دو حوزه وجود دارد.
وزارت ارشاد متولي مستقيم توليد كالا و خدمت فرهنگي نيست و حق چنداني در
اين كار ندارد. حداكثر اينكه ميتواند ممنوعيتهايي را برقرار كند. ارشاد
نميتواند كتاب بنويسد فقط ميتواند مانع از انتشار برخي موارد شود يا با
سياستگذاري خود توليد برخي موضوعات فرهنگي را تشويق كند. ولي صداوسيما و
فرهنگسراها و مساجد و تكايا خودشان مستقيما در توليد هم نقش دارند. حضور
اين نهادها در فرهنگ، حضور توليدي است و نه فقط سياستگذارانه.
با اين ملاحظه اگر بپذيريم كه مشكلات فرهنگي جامعه به دليل كمكاري و ضعف
نهادهاي مرتبط با فرهنگ است، در بالاترين ميزان مسووليت وزارت ارشاد فقط ١٠
درصد است و ساير نهادها بايد ٩٠ درصد از اين مسووليت را بپذيرند. ولي چرا
تمام توجهات به ارشاد است؟ يك پاسخ اين است؛ از آنجا كه وزارت ارشاد، نقش
مستقيم در توليد كالاي فرهنگي ندارد، در نتيجه آنچه در اين چارچوب توليد
ميشود از طريق جامعه است و ارشاد فقط يك نظارت عمومي دارد. به همين دليل
اثرگذاري آن بيشتر است و توجهات بيشتري را جلب ميكند. يك كتاب با چند صد
نسخه تيراژ و داراي قيمت قابل توجه از يك برنامه يك ساعته مجاني تلويزيون
با تيراژ ميليوني توجه بيشتري را ايجاد ميكند. بنابراين هدف منتقدان ارشاد
در اصل اين است كه مانع از اين توليد فرهنگي از سوي جامعه شوند.
45302
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: مدتی است که برخی نیروهای سیاسی توجه خود را با شدت بیشتری به امور فرهنگی معطوف کردهاند و میکوشند مشکلات فرهنگی را متوجه دولت و نهادهای دولتی مرتبط با حوزه فرهنگ کنند.
کد خبر 687922
نظر شما