ابوالفضل کریمی: آیا تاکنون پیش آمده که متوجه تغییر مدل موی دوستتان نشده باشید و یا علامت جدیدی را در مسیرتان که نشان از تغییر حداکثر سرعت مجاز باشد، ندیده باشید؟
توجه نکردن ما به این تغییرات به این دلیل است که مغز ما هر روز سیلی از اطلاعات تصویری را که به آن سرازیر میشود، نادیده میگیرد و ظاهرا این پدیده به نام کوری تغییرات معروف است.
به گزارش بیبیسی، دانشمندان دانشگاه کوئینمری در لندن، یک بازی کامپیوتری به شکل شناسایی تغییرات طراحی کردهاند تا این پدیده را مورد مطالعه قرار دهند. میلان ورنا از پژوهشگران حاضر در این تحقیق میگوید: «این پدیده ای است که ظاهرا در آن تغییرات بسیار واضح مورد توجه قرار نمیگیرند».
او و همکارانش از داوطلبان میخواهند در این بازی، به تصاویر دو صحنه یکسان که روی صفحه نمایش ظاهر میشوند، بنگرند. در این بازه داوطلبان باید به سادگی دکمهای را فشار دهند و زمان دقیقی را که یک تغییر رخ میدهد، بیان کنند.
اغلب داوطلبان میتوانند در همان مرحله اول که این بازی را امتحان میکنند، به سرعت تغییرات را در اولین صحنه که تصویر یک پروانه با نوارهای نارنجی رنگ روی بالهایش است، تشخیص دهند. در تصویر اولیه پروانه دارای دو نوار رنگی در هر بال بود است، اما در تصویر دوم تعداد این نوارها در یکی از بالها به یک عدد کاهش پیدا میکند.
اما در صحنه بعدی که شامل تصویر یک کوه یخ با 5 پنگوئن روی آن است، بیشتر داوطلبان تفاوتی احساس نمیکنند و این درحالی است که تغییرات زیادی در این تصویر اتفاق افتاده است: قسمت بزرگی از قالب یخی در تصویر تغییر یافته حذف شده است! در آزمایشهای بعدی هم ماجرا به همین شکل است: اغلب داوطلبان متوجه تغییرات عمده نمیشوند.
بر همین اساس، دانشمندان موفق شدند یکی از فاکتورهای مهم در نابینایی تغییرات را مشخص کنند: تشخیص تغییر در یک قالب بزرگ یخی سادهتر از نوارهای رنگی روی یک پروانه است، اما این موضوع چندان برای مغز مشخص نیست. چرا؟ دلیلش این است که تصویر پروانه برای از آنجهت سادهتر قابل تشخیص است که تصویر تغییر یافته بر خلاف انتظار ماست. ما انتظار داریم که پروانهها شکل متقارنی داشته باشند یعنی دارای دو علامت یکسان روی بالهایشان باشند و به همین دلیل این تغییر چندان برای ما منطقی به نظر نمیرسید.
عصبشناسان مانند فعالان هوش مصنوعی سالهاست که علاقهمند به جنبههای کوچک ادراک انسانی هستند. گروه دانشگاه کوئینمری به دنبال آن است که یافتههای زیستی خود در طراحی روباتها مورد استفاده قرار دهد و به همین دلیل به دنبال مطالعه پایههای بینایی و درک انسان است تا بتوانند آن را به طور مصنوعی تولید کند.
دکتر ورما میگوید: «این اولین تحقیقات علمی در زمینه نابینایی تغییر است. قبلا دانشمندان این پدیده را با دستکاری تصاویر به صورت دستی مطالعه کرده بودند. اما این بار ما از نرمافزارهای دستکاری تصاویر استفاده کردهایم و با ایجاد تغییرات عمدی از بینندگان میپرسیم که آیا تغییری را مشاهده میکنند یا خیر».
این جاست که نقش کامپیوتر مشخص میشود. اگر یک انسان تغییری در تصاویر ایجاد کند، تصمیمات آنها بسیار انسانی خواهد بود. برای مثال آنها ممکن است تصمیم به حذف یک پرنده از کنار تصویری در یک پارک و یا تغییر رنگ یک مبل در اتاق پذیرایی بگیرند که به این ترتیب قضاوت انسانی در ایجاد تغییرات موثر بوده است.
هوش مصنوعیدر این مطالعه، دکتر ورما و همکارانش و ناظر تحقیقات پروفسور پیتر مکاوان، الگوریتمی طراحی کردند که کامپیوتر را عهده دار ایجاد تغییرات در تصویر میکرد. این اولین بار است که از هوش مصنوعی برای آزمایش قدرت درک انسانها استفاده میشود!
دکتر ورما این موضوع را مانند الگوریتم ژنتیکی شرح میدهد که به کامیپوتر میگوید تصاویر را مشابه با روند تکامل تغییر دهد.
این موضوع مانند بقای شایستهترینهاست. داروین معتقد است یک مورد شایسته برای ادامه زندگی موردی است که بتواند در بهترین سازگاری با محیط اطراف خود، به بهترین شکل به بقای خود ادامه دهد. درست مانند یک بید که میتواند خود را روی تنه یک درخت استتار کند.
اما در این مورد، شایستگی با کوچکترین تغییرات بین تصاویر قبل و بعد از تغییر مشخص میشود یا به عبارت دیگر به این شکل که هر کدام از این تغییرات تا چه حدی توجه ما را به خود جلب میکنند.
کامپیوتر با استفاده از اطلاعاتی در مورد توجه و ادراک انسان، دو تصویر تولید میکند که یک شخص آنها را دقیقا به یک شکل ببیند، یعنی دو تصویر توجه ما را دقیقا به یک اندازه به خود جلب کند. این بدان معناست که دانشمندان به معیار دقیقی برای سنجش میزان قابل توجه بودن تغییرات دست پیدا کردهاند.
این تحقیقات در حال فاش کردن این است که چه جایی در یک صحنه، توجه بیننده را به خود جلب میکند و این که چه نوع تغییراتی بیشتر قابل توجه هستند.
تمام این موارد به تغییرات محدود میشوند. تفاوت رنگ یا تفاوت جهتگیری در مفهوم روشنی و تاریکی هستند و این چیزی است که در رفتار توجه بینایی اهمیت دارد. بنابراین زمانی که ما قدم به یک اتاق میگذاریم، توجه ما به منطقه خاصی جلب میشود و به دلیل آن که ما به آن نقطه توجه میکنیم، اگر تغییری در آنجا ایجاد شده باشد، ما سریعتر متوجه آن خواهیم شد.
این آزمایشها همچنین جنبههای خاصتری را در مورد انواع تغییرات که برای ما واضحتر هستند آشکار کرد. برای مثال ما با احتمال بیشتر متوجه حذف یک شی از تصاویر میشویم تا این که متوجه تغییر رنگ یک شی شویم.
جلب توجهاخیرا فعالیتهای این گروه، توجه شرکتهای تبلیغاتی یا شرکتهای ساخت علائم هشدار دهنده را جلب کرده است.
البته میتوان از این تکنیکها در موارد دیگر هم استفاده کرد. برای مثال یک شعبدهباز میتواند برای گمراه کردن تماشاگران از این تکنیک استفاده کند و یا پلیس یا نیروهای امنیتی میتوانند با استفاده از چیزهایی که توجه مردم را به خود جلب میکند، سود ببرند. برای مثال شما میتوانید با این تکنیک، توجه فردی را به یک شی جلب کنید و به این ترتیب تصویر واضحی از چهره او به دست آورید. با این روش تصاویری به دست میآید که میتواند برای پلیس یا سرویسهای اجتماعی بسیار مفید باشند.
این تکنیکها همچنین میتواند در تبلیغات و طراحی وبسایتها مورد استفاده قرار گیرد یا در سرویسهای امدادی و اضطراری هم مورد استفاده قرار گیرد. برخی خدمات اضطراری شروع به استفاده از آژیرها یا نورهای متفاوتی کردهاند که بعضا صداهای عجیبی از خود تولید میکنند. دلیل اصلی این موضوع این است که آژیرهای قبلی به قدری توسط رسانهها مورد استفاده قرار گرفتند که دیگر به مانند قبل توجه ما را به خود جلب نمیکنند.
نظر شما