این روزنامه نوشته است: نحوه مواجهه اصلاحطلبان با فوت مرحوم دكتر يزدي – در بعد محتوايي - سند محكمي براي قضاوت درباره مفهوم اصلاحطلبي در كشور است، بنابراين هدف از اين وجيزه نه پرداختن به يزدي كه تأملي در انديشه اصلاحطلبي است.
شنبه (ديروز) در روزنامههاي كشوردو تيتر از رسانههاي اصلاحات بسيار جالب، پرمفهوم و واجد تأمل بود. در صفحه يك روزنامهاي نوشته شده بود: «مخالفان سابق، يزدي را بدرقه كردند» و تيتر اصلي هفتهنامه صدا اين بود: «غربت ليبرال انقلابي». مراد در اين نوشته گزينه اول است. اما واژه «ليبرال انقلابي» هم از عجايب ادبيات سياسي امروز اين جماعت است، زيرا نه بازرگان و يزدي به عمل انقلابي معتقد بودند و نه اصولاً ليبرال ميتواند انقلابي باشد. اين سبك از مفهومسازي را اصلاحطلبان در سالهاي حضور در قدرت نيز ابداع كردند كه مانند همين تركيب، اجتماع نقيضين بود. تركيب «ديكتاتوري صالحان»و «اومانيزم الهي» از سنخ ليبرال انقلابي بود. اما بر سر اين موضوع كه ليبرال نميتواند انقلابي باشد هم در علم سياست اجماع وجود دارد و هم در سيره امام مشهود است. امامِ انقلابي در طول حيات سياسي خود 11 مرتبه از واژه ليبرال استفاده كردند و هر 11 مرتبه آن درباره دكتر يزدي و دوستان وي بود كه صريحترين آن: «من به آناني كه دستشان به راديو و تلويزيون و مطبوعات ميرسد و چه بسا حرفهاي ديگران را ميزنند، با صراحت اعلام ميكنم تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرالها بيفتد» بود. از اين 11 مرتبه چهار مرتبه آن «ليبرالها و منافقين» با هم به آيتالله منتظري گوشزد شد.
مواجهه اصلاحطلبان با يزدي و نهضت آزادي را بايد در دو ميعاد متفاوت با تفاوت 180 درجهاي فهميد: از سال 1358 و خصوصاً از روزي كه اسناد لانه جاسوسي به دست آمد و ارتباط اعضاي نهضت آزادي با سفارت امريكا و وابسته اطلاعاتي آن – آقاي استمبل – لو رفت تا پايان دهه اول انقلاب، استخوانهاي نهضت آزادي زير فشار چپهاي ديروز و اصلاحطلبان امروز خرد شد. از نمونههاي آن ميتوان به بيتوجهي دفتر تحكيم و اصلاحطلبان امروز به هشدارهاي يزدي درباره عدمتعرض به سفارت امريكا، راهپيمايي دانشجويان چپ عليه بازرگان پس از بازگشت از الجزاير و ديدار با برژنسكي، هويدا كردن اسناد لانه جاسوسي و از همه مهمتر مستند كردن انحرافات فكري و تقابل نهضت آزادي و شخص يزدي با امام و انقلاب در نامه محتشميپور، وزير وقت كشور دولت موسوي و مقالات امثال خاتمي و ديگر اصلاحطلبان در حمله به بازرگان يا دروغگو خواندن يزدي و ... اشاره كرد.
اما دگرديسي امروز اصلاحطلبان و نشاندن ابراهيم يزدي در صف اول كنگرههاي حزبي خود به خاطر دگرديسي در يزدي نبود. او از 1358 تا همسفره شدن با اصلاحطلبان و حتي بعد از آن از چارچوب فكري ثابت و مشخصي تبعيت ميكرد، اما اين اصلاحطلبان بودند كه فهميدند يزدي نسبت به خاتمي و - بعداً روحاني - در اصلاحطلبي و اعتدالخواهي «تقدم فضل» داشته است. بنابراين ميتوان گفت يزدي به سوي اصلاحطلبان نيامد كه اين جماعت با شعار اغواگر «ايران براي همه ايرانيان» نسبت به گذشته خود و مستندات امام سكوت كردند. فقط تسليت در فوت مرحوم يزدي نبود كه اگر بود چندان اشكالي نداشت.
اما در يك بررسي اجمالي ميتوان گفت رسانهها و شخصيتهاي اصلاحطلب آنطور كه به يزدي پرداختند به آيتالله موسوي اردبيلي و مهدوي كني نپرداختند. شاخصهايي كه در توصيف وي به كار گرفتند، فحاشي قطعي و حتمي به امام بود.
بيداري حزبالله بايد زماني ميبود كه سروش در منزل عبدالله نوري گفت: «من افتخار ميكنم كه اصلاحطلبان ميگويند ما ليبرال هستيم، بالاخره شترسواري دولا دولا نميشود»، اما اكنون هم دير نيست.
17302
نظر شما