ماجرای تنشهای حاکم بر روابط دیپلماتیک عربستان و قطر ابعاد تازهای پیدا کرده است، به نظر میرسد ریاض در راستای سیاست هایش مبنی بر ائتلافسازیهای جدید تلاش دارد تا زمینه را برای احیای رابطه دیپلماتیک میان این کشور و دوحه فراهم کند. این نکته مهمی است که عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان اخیرا به شکلی ضمنی بر آن تأکید داشته است. تمایل ریاض برای پایان دادن به تنشها در حالی انجام میشود که اخیرا اسنادی منتشر شده که نشان میدهد که عربستان در کودتای 1996 قطر نقشی فعال داشته است. از همین رو روزنامه «آسمان آبی» با هدف تبیین معادلات منطقهای و همچنین تصمیم سازیهای ولیعهد جوان عربستان با نصرت الله تاجیک، کارشناس مسائل خاورمیانه گفتوگویی انجام داده است. به باور تاجیک، تنش حاکم بر روابط قطر و عربستان ناشی از یک اشتباه محاسباتی بود و هماکنون عربستان برای تحقق اهداف خود و همچنین تحت فشار ایالات متحده در تلاش است تا این اشتباه را اصلاح کند، از همین رو مقدمهسازیها برای احیای رابطه با دوحه آغاز شده است.
معادلات
دیپلماتیک خاورمیانه به شکلی برجسته تغییر کرده است، به باور ناظران این مهم در
راستای چرخشی است که محمد بن سلمان، ولیعهد جوان عربستان در عرصه سیاست خارجی خود
اعمال کرده است، ارزیابی شما از تحولات منطقه چگونه است؟
روابط
دیپلماتیک میان کشورهای عربی ماحصل توازن تعریف شده میان سه مولفه است، مولفه اول،
توازن روابط دیپلماتیک کشورهای منطقه است، مولفه دوم، مسئله ایران و سیاستهای جمهوری
اسلامی است و سوم بر مدار سیاستهای کشورهای غربی به خصوص ایالات متحده میچرخد،
از همین رو میتوان گفت که تحولات حاکم بر منطقه را باید در راستای این سه مولفه و
در چارچوب این ساختار سه ضلعی تعریف و تبیین کرد. این فرمول در ارتباط با تمامی
کشورهای عربی قابلیت اجرایی دارد، خواه براساس آن بخواهیم تنشهای حاکم بر روابط
دیپلماتیک عربستان و قطر را مورد بررسی قرار دهیم یا رقابتهای پنهان و در خفای
عربستان و امارات متحده عربی را تبیین کنیم. بنابراین هر زمان نقش یکی از رئوس کم
رنگ یا پر رنگتر شود آن زمان منطقه چالش و آشفتگی جدیدی را تجربه خواهد کرد و
توازن دیپلماتیک میان کشورها بر هم میخورد. بهعنوان نمونه زمانیکه قطر برای حفط
رابطه دیپلماتیکش با ایران پافشاری کرد ما شاهد بر هم خوردن توازن معادلات در
منطقه و آغاز تنشها میان دوحه و ریاض بودیم. بنابراین تعریف روابط دیپلماتیک میان
کشورهای عربی در گرو توازن میان این سه مولفه است و هر زمان نقش یکی از این مولفهها
پر رنگ یا کمرنگ شود، آن زمان است که معادلات بر هم ریخته و چالشهای جدیدی آغاز
میشود.
چرایی
تنشهای حاکم بر روابط دیپلماتیک عربستان و قطر چیست؟
به نظر میرسد ریاض در این زمینه محاسبه نادرستی
را انجام داده است، چرا که زمینه را برای شکاف میان کشورهای عربی فراهم کرد.
چرایی چالشهای حاکم بر روابط عربستان با قطر را میتوان بر
مبنای دو مولفه بررسی کرد. اول، این دو بازیگر از سیاستها و استراتژیهای متفاوتی
پیروی میکنند، از همین رو پیش از آغاز تنشها، ریاض و دوحه در خفا تنشهایی را
تجربه کرده بودند. دومین مولفه مرتبط با ایران و تلاش قطر برای نزدیکی به تهران
است. تلاشهای دوحه در این زمینه موجب شد تا با پر رنگتر شدن یکی از سه ضلع مثلث،
توازن داخلی روابط بازیگران منطقه برهم بخورد. اما در این میان سیاست کشورهای
خارجی به خصوص سیاستهای ناشیانه دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده را نیز
نباید نادیده انگاشت. ترامپ بدون در نظر گرفتن واقعیتهای حاکم و منافع نظامی و
استراتژیک واشنگتن در کشورهای عربی در جریان سفری که به عربستان سعودی داشت، آتش
این تنش را شعله ور کرد. به بیانی دیگر رئیسجمهوری آمریکا در جریان دیدار با
پادشاه عربستان زمینه بر هم زدن توازن را فراهم کرد. طبیعتا سیاستهایی که آلثانی
از آن پیروی میکند با سیاستهای آلسلمان متفاوت است. قطر در قیاس با عربستان از سیاستهای
منعطفتری پیروی میکند اما ریاض پیرو سیاستی محافظه کارانه و غیرمنعطف است. قطر
در برههای از زمان همگام با عربستان در جنگ داخلی سوریه مشارکتی فعال داشت، با
این حال پس از گذشت زمان، هزینههای سوریه برای قطر بسیار گران تمام شد تا جایی که
این کشور دیگر نمیتوانست در زمینه توسعه سیاسی- اقتصادی گامی جدی بردارد، از همین
رو اندک اندک مسیرش را از عربستان سعودی جدا کرد و به ایران نزدیک شد، رابطه
دیپلماتیک نزدیک میان ایران و قطر خشم ریاض را برانگیخت. با این حال آن دسته از
ناظران و تحلیلگرانی که از تحولات تاریخی منطقه آگاه بودند به خوبی میدانستند
ریشه تنشها از کجا نشات گرفته است و بر این باور بودند که برخی محاسبات نادرست
دوحه در عرصه سیاست خارجی موجب شده است تا دامنه این تنشها گستردهتر شود. هرچند
عربستان نیز هماکنون متوجه شده است که در ارتباط با قطر مرتکب اشتباه استراتژیک
شده است و تلاش دارد تا این اشتباه را جبران کند.
عربستان
و قطر پیش از این تنشهای دیپلماتیکی را تجربه کرده بودند، با این حال در شرایط
کنونی چالشهای حاکم بر روابط این دو بازیگر ابعاد گستردهتری پیدا کرده است، آیا
میتوان انتظار داشت، قطر و عربستان بار دیگر روابط دیپلماتیکشان را احیا کنند؟
طبیعتا
در شرایط کنونی تنشها کاهش یافته است، این مسئله در عباراتی که اخیرا عادل
الجبیر، وزیر خار جه عربستان بر زبان آورد، آشکار است. عربستان به شکلی ضمنی از
بازگشت قطر به آغوش عربستان گفت، هرچند صراحتا میتوان گفت که این مسئله حقیقت
ندارد. به بیانی دیگر رهبران عربستان به خوبی دریافتند که سیگنالی که در جریان سفر
دونالد ترامپ در ارتباط با قطر از ایالات متحده دریافت کردند، نادرست بوده است و
از همین رو در تلاشند تا مقدمات نزدیکی میان دو بازیگر را فراهم کنند. از
طرف دیگر تحرکات نظامی قطر نیز موجب شده است تا ریاض برای احیای رابطه دیپلماتیک
با دوحه مقدمهسازی کند. ماه گذشته گروهی به نمایندگی از وزارت دفاع قطر به ایالات
متحده سفر کردند تا در ارتباط با خرید تجهیزات و جنگندههای نظامی توافقاتی را به
امضا برسانند. قطر تلاش دارد تا زمینه را برای ارتقای توان هواییاش فراهم کند.
مجموعه این عوامل موجب شد تا ریاض سیاستهایش در ارتباط با قطر را مورد تجدید نظر
قرار دهد. البته در این میان نباید فشارهای ایالات متحده بر عربستان جهت پایان
دادن به تنشها را نادیده گرفت، تنشهای حاکم میان این دو کشور عربی خلاف منافع
استراتژیک ایالات متحده قلمداد میشود.
ارزیابی
شما از وضعیت ایران در چینش معادلات منطقهای چیست، با اجرایی شدن برجام دستگاه
دیپلماسی تلاش کرد تا زمینه را برای بهبود روابط دیپلماتیک ایران با کشورهای عرب
خلیجفارس فراهم کند، اما هماکنون ایران رابطه پر تنشی را با همسایگانش تجربه میکند.
متأسفانه
در شرایط کنونی معادلات حاکم بر منطقه بیش از آنکه در راستای منافع ایران تعریف
شده باشد در مسیر منافع ملی عربستان سعودی قرار دارد. یک و سال و نیم گذشته وضعیت
ایران در منطقه با امروز متفاوت بود، با اجرایی شدن برجام محدودیتهای اعمال شده
علیه ایران برداشته شد و ایران فرصت یافت تا در گفتمانهای بینالمللی مشارکتی
فعال داشته باشد. اما با پیروزی دونالد ترامپ، بهعنوان یک نئومحافظهکار شرایط
تغییر کرد، چرا که از منظر رئیسجمهوری ایالات متحده فروش تسلیحات میتواند منافع
مالی و تجاری این کشور را تأمین کند، از همین رو ایالات متحده در ارتباط با ایران
و عربستان از تاکتیکی متفاوت با رویکرد باراک اوباما پیروی کرد. این مسئله برای
عربستان فرصت ساز شد تا معادلات منطقه را به نفع منافع ملی خود تغییر دهد.
با این حال شواهد نشان میدهد که عربستان تمایلی برای حل تنشهای حاکم بر روابطش با ایران ندارد و به جای آن در جستوجوی ائتلافسازیهای جدیدی است. بخشی از تلاشها و تصمیمسازیهای محمد بن سلمان برای تغیر نگاه افکار عمومی نسبت به ریاض است. به بیانی دیگر ولیعهد عربستان تلاش دارد تا به سعودی هراسی پایان داده و میخواهند بهگونهای اقدامات و سیاستهای خصمانه این کشور در یمن را، مسئلهای که موجب جریحه دار شدن افکار عمومی شده بود را تغییر دهد. تاکنون محمد بن سلمان برای تحقق خواستههای خود به شکلی موفقیتآمیز عمل کرده است، چرا که هم معادلات منطقهای در راستای منافع عربستان تعریف شده است، هم این کشور به دلیل سرمایهگذاریهای خارجی از حمایت کشورهای غربی برخوردار است. بنابراین عربستان در شرایط کنونی به دنبال آن است که سیاست خارجی فعالی داشته باشند، این همان مسیری است که ایران یک سال و نیم گذشته با اجرایی شدن برجام طی کرد. از همین رو تلاش برای مصالحه قابل فهم در یمن، سفر به عراق و همچنین یارگیریهای ومنطقهای در این چارچوب معنا پیدا میکند.
از
منظر شما دستگاه دیپلماسی ایران در شرایط کنونی باید از چه سیاستی پیروی کند؟
ایران
باید در عرصه سیاست خارجی خود تحولات جدیدی را ایجاد کند، برنامهریزی در حوزه
سیاست خارجی نیازمند آن است که بازیگر مورد نظر ریسک پذیر بوده و خطرات و
پیامدهای احتمالی تصمیمگیری و تصمیمسازیهای خود را پیشبینی کند. ایران به دلیل
سوابق تاریخی و همچنین موقعیت ژئوپلیتیک در مرکز توجهها قرار دارد، این مهمی است
که باید توسط دستگاه سیاست خارجی مورد توجه قرار میگیرد. بنابراین تا زمانیکه
تحولی انجام نشود، ایران شاید نتواند به برخی منافع خود دست یابد، ایران باید به
این مهم توجه داشته باشد که عربستان از پتانسیل لازم برای تخریب برخوردار است و از
همین رو بهتر است که ایران خود را از تنشهای حاکم بر عربستان و قطر کنار بکشد و
در عرصه سیاست خارجی با در نظر گرفتن منافع و امنیت ملی خود تصمیمسازی کند.
منبع: روزنامه آسمان آبی مورخ 16.12.96 با عنوان تلاش عربستان برای بازتعریف توازن منطقه به نفع خود با اضافه نمودن خلاصه.
نظر شما