ما نه تنها ملتی هستیم که زیر بار زور نمیرویم بلکه پهلوانانی هستیم که زور هم میگوییم. نکته جالب ماجرا اینجاست که اصلا هم، نمی بینیم چقدر سمبهمان پر زور است؛ زورمان را میزنیم و زورمان را میگوییم و چه شکست بخوریم و چه پیروز شویم خود را پیروز می دانیم. یعنی پیروزیمان هم زورکی است.
یک زمان به زور خصوصیسازی میکنیم و زمانی دیگر به زور برای یک چیز قیمت تعیین میکنیم. خیلی قائل به نرخ های رقابتی و ارزش واقعی اجناس در بازارهای داخلی و بین المللی نیستیم. خودمان اسم میگذاریم و خودمان هم صدایش میکنیم. پوشیدن و نپوشیدنمان آئین نامه دارد؛ دیدن و ندیدمان تبصره دارد و هنوز که هنوز است داشتن ماهواره و اجرای کنسرت و اصولا هر نوع هنرنمایی، مسئله دارد. خواندن کتاب هایی که دیکته می شوند جایزه دارد و نام گذاری شخصیت ها در فیلم ها جوری است که فقط خواجه حافظ از هدف و غرض این اسم ها خبر ندارد. رسانه ملی مان هم که فقط توصیه دارد. دور زدن تحریم بالاترین افتخار است البته تا زمانی که پای برجام امضایی ندارد! سرتان را درد نیاوریم، تحت هر شرائطی سر و کله یک یار پیدا می شود که کلی گله دارد. ارزش و اعتبار را ما تعیین می کنیم بعبارتی، مشک آن نیست که خود ببوید حتما حتما قدر آن را باید عطار بگوید! برای دلار به زور نرخ میگذاریم و یک شبه واحد پول بین المللی را به«یورو» عوض میکنیم. برای مصرف بنزین مردم، سقف تعیین میکنیم و بعد آنرا یک شبه برمیداریم. به زور مردم را مدیر میکنیم تا یارانه هایشان را خودشان مدیریت کنند و هنوز مدیریت، زیر دندانهای شان مزه نکرده بدون توافق، آنها را از مدیریت خلع می کنیم و یارانه هایشان را دلبخواهی حذف میکنیم. در دنیای مجازی وضع از دنیای واقعی هم عجیب تر است چون پلیس آنجا، بیشتر از پلیس دنیای واقعی حواسش به همه چیز هست. مثلا اگر بخواهی با یکی ارتباط برقرار کنی وسیله ارتباطی را آنها برایت تعیین می کنند و بعد یک شبه یک پیام رسان علم می کنند. درست مثل اینکه برای یک ارتباط از نوع ساده، مارک خاص یک گوشی تلفن را به زور معرفی کنند.
جالب ترینش هنوز مانده؛ شهردار را یک عده زور می کنند که استعفا دهد او هم با اما و اگر استعفا می دهد. اما بعد عده ای دیگر به زور او را ابقا می کنند! سیاست های خارجی مان که محشر است اجنبی ها باید با ساز ما برقصند یعنی یاد بگیرند که ما از چه چیزهایی خوشمان می آید و یا نمی آید که آن را رعایت کنند. برای هر ملاقاتی شرائط داریم و حتی دست دادن مان مقرراتی دارد. اما وای به روزی که آنها به ما بگویند در ملاقات ها چه بپوشیم و چه ننوشیم.... بگذریم؛ خلاصه همه چیزمان زوری است اما در عین حال افتخارمان این است که زیر بار زور نمی رویم.
نتیجه آنکه خیلی دوست داریم همه مثل ما فکر کنند و اگر زبان مان لال، این کار را نکنند جوری با آنها رفتار می کنیم که دیگر از این غلطها نکنند!
دوست داریم همه مثل ما فکر کنند و اگر نکنند، کاری میکنیم که دیگر از این غلطها نکنند.
کد خبر 769465
نظر شما