نمی دانم هنر و هنرمندی جغرافیای خاصی دارد یا نه. مثلا آیا هنرمندی که در شهرستان زندگی میکند و به هیچ رسانهای دسترسی ندارد با هنرمندی که در تهران به سر میبرد و تقریبا با همه رسانهها ارتباط دارد تفاوت دارد یا نه؟
اگر هم تفاوتی دارد این تفاوت را چه کس و با چه مقیاسی ارزیابی میکند؟ صحبت از رضا سقائی است که هفته گذشته در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت. «رضا سقائی» هنرمندی از منطقه لرستان بود. تا آن جا که من به یاد دارم دو ترانه مشهور او را هنرمندان مشهور تهرانی بازخوانی کردند و شهرت فراوان بردند.
اما کسی رضا سقائی را نشناخت و حتی بسیاری از ما خبر فوتش را هم نشنیدیم. آن دو ترانه معروف یکی «آن نگاه گرم تو...» به اندازهای زیبا و شنیدنی بود که در سال های 1350 ارکستر گلهای رادیو آن را بازنوازی کرد و یکی از خوانندگان مشهور زمان هم آن را خواند که هنوز هم گاه میشنویم و گویا اخیرا از صدای جمهوری اسلامی ایران هم پخش شده است.
ترانه دیگر همان «دایه دایه وقت جنگه...» است که با شعر اصلی لری و یا با اشعار دیگر بازنوازی شده و همین دو شب پیش اجرای جدید از آن را از رادیو شنیدم.
با شنیدن این اجرای جدید دلم برای رضا سقائی سوخت. همان هنرمند محجوب لرستانی که با لهجه روستائی و قیافه آفتاب خورده کوهستانیاش از کم و کیف روابط عمومی و تبلیغات برای کسب شهرت بیاطلاع بود. هنرمندانی مانند رضا سقائی در گوشه و کنار کشور کم نیستند. بعضی از آنها در مطبوعات، رادیو یا تلویزیون مطرح هستند و برخی دیگر ترجیح میدهند از تبلیغات به دور باشند.
بعضی به تهران کوچ میکنند. وارد فعالیتهای روزمره و مستمر میشوند و تعدادی ترجیح میدهند هر از گاهی اثری تولید کنند و شاید هرگز آن اثر را هم به قصد انتفاع به بازار ارائه ندهند. وظیفه ما در قبال هنر و هنرمندی چیست؟
راستی سهم هنرمندان گمنام یا به عبارت دیگر سهم هنرمندان گوشه گیر و دور از حاشیه و هیاهو کجا ادا میشود؟ هنر این گونه هنرمندان چگونه ارزیابی میشود و هنرمند به چه شکل و شیوهای شناسائی و مورد قدردانی قرار میگیرد؟ ارزش کسی چون رضا سقائی که زمانی را به شاگردی استاد مهرتاش گذرانده، دست کم دو اثر جاودان موسیقائی به عالم موسیقی ایرانی هدیه کرده، در هنرمندی بی ریا و سادهاش شکی وجود نداشته و در سنین کهولت دچار بیماری تنفسی شده با چه میزان و مقیاسی سنجیده میشود که وقتی در تنهائی در بیمارستان ساسان تهران جان به جان آفرین تسلیم میکند دست کم نمایندگانی از جامعه هنرمندان در کنارش باشند و یا بعد از مرگش مراسمی در خور او برای یادبودش برپا شود.
وظیفه ما به عنوان بدهکاران به عالم هنر این است که حداقل برای رضا سقائی مراسم یادبودی در خور برپا کنیم، یادش را گرامی بداریم و در مراسم یادبودش شرکت کنیم...
نظر شما